
پست 2744 : به قلم دامنه : به نام خدا. تحلیل من از آنچه که آیة الله العظمی آخوند ملّامحمدکاظم خراسانی صاحب کفایه، در نامۀ شان به مرحوم آیة الله العظمی نائینی استدلال نمودند که در سلسله مسائل اندیشه های سیاسی اینجا، آورده بودم و تا 11 قسمت منتشر شده بود و به عللی که به دامنه رسانده شد، متوقّف گردید، به شرح مختصر و صریح زیر است؛ با حفظ احترام به مقام شامخ آن مرجع بزرگ و کم نظیر تاریخ اسلام. و نیز با تذکر این نکته که کاش، متخصصان و دامنه نویسان به پاسخ استدلالات می پرداختند نه آنچه از دامنه _البته به شیوه ی برادرانه و صمیمانه_خواسته شد، اینک من تحلیلم را ارائه می نمایم؛ خواه صواب اُفتد و خواه خطا:
1- این که در استدلال نخست آوردند با تاسیس حکومت فقیهان شیعه، دیگر ادیان و فِرَق نیز ترغیب می شوند... دامنه می گوید: مگر در دوره ی غیر تاسیس، چنین تعصّبات ویرانگر عیله ی شیعه وجود نداشته و یا به وجود نمی آید؟ بر عکس، تاسیس حکومت اسلامی مبتنی بر عدالت و رای مردمی، اقتدار و نفوذ و حل منازعه می آفریند و این آسیب ها را دور می سازد.
2- این که در استدلال دوم بحث از این کردند که با ایجاد جکومت، فسادها و کاستى ها را به وضوح نمى توانیم ببینیم و به راحتی نمی توانیم با آن مبارزه کنیم... دامنه می گوید: فسادها و کاستی ها، چه در دوره ی تاسیس حکومت و چه در دوره ی غیر تاسیس، امری طبیعی و رایج بشری ست. مهم ایجاد اراده و ساختار، برای محو و یا تقلیل این مانع است. مگر مسلمانان، از کمونیست های چینی عاجزترند که با آن که دیکتانوری تک حزبی اند؛ اما مبارزه با فساد را بشدّت دنبال می کنند؟ از سویی دیگر، این مانع و مشکل، نمی تواند رافعِ تکلیف شود. به قول امام خمینی در کتاب اربعین «مَیسور، با مَعسور ساقط نمی شود.» یعنی به عبارتی شدنی ها، با وجود سختی ها از عهده ی الهی ما بیرون نمی گردد.
3- این که در بند سوم نامه گفتند: «اگر ما به نام اسلام و شرع حکومت تشکیل دهیم، و اگر مراجع و علماى دین، متصدى امور حکومتى شوند، به معناى این است که ما سرنوشت اسلام و مرجعیت را به یک حکومت پیوند بزنیم، و این بسیار خطرناک است.» دامنه می گوید: سرنوشت اسلام چه در زمان تاسیس و چه در غیر تاسیس، همیشه در معرض بد عمل کردن غیر عمدی و عمدی مؤمنان است، مهم این است، در مکتب اسلام ناب محمدی (ص) شِبه قاعده ی زیبای «مامور به وظیفه ایم، نه مامور نتیجه» بر ما باید حاکم باشد نه دغدغه های شدیدِ قاعده ی جبر و احتمال. بنابرین، دلیل سوم مرحوم آخوند نمی تواند ما را به تعبیر قرآن، از دسته های ترسو و بهانه جوی خوالِف سازد. یعنی خانه نشین و تماشاگر اوضاع شویم.
4- این که در دلیل چهارم آوردند: «سیاست به معناى اداره امور مملکت، یک فن است و دوام ریاست و قوام رعیت در گرو آشنایى کامل با این فن است. آن گاه من فارغ از هر گونه تواضع و شکسته نفسى، بالصّراحه مى گویم که این فن را نمى دانم.» دامنه می گوید: آیا این که یک عالم دینی، بر حسب مقتضیات درسی و خصوصیات بَطئی و قَسری، فنّ و فنون حکومت داری را ابتدائا" بلد نیست، توجیه کننده ی این است که هدف اسلام در برقراری حکومت به عنوان ابزار اعتلای مسلمانان را به غاصبان بسپاریم و دست بر روی دست بگذاریم؟ به نظرم این دلیل هیچ گونه اقناعی نمی آفریند.
5- مرحوم آخوند خراسانی در پنجمین دلیل آوردند اگر حکومت تاسیس کنیم دین تابع حکومت می شود. دامنه می گوید: این یک گمانه است و احتمال. چون مرحوم آخوند به لحاظ عقلی و علمی نمی تواند به آینده ی پدیده ای با قاطعیت علم یاید و حکم کلی دهد و خود و فقهای شیعه را از تاسیس پرهیز دهد. بنابراین، تکلیف مسلمین با قیدهای گمانه و احتمال، ساقط نمی شود. می توان با راهکارهای مناسب و سپردن مناصب به متخصّصین متعهّد، این احتمال و ترس را از ناحیه ی خویش دور نمود. نمونه ی عینی ما جمهوری اسلامی ایران با 37 سال دوام و بقاء است، که چنین خبطی هرگز رخ ننموده است. گرچه حاشیه هایی هست، اما قاعده نیست و تسرّی ندارد.
6- در دلیل ششم مرحوم آخوند خراسانی چنین می گوید: «مردم ما را نائبان امام زمان (عج) مى دانند و وقتى حکومتى برپا کنیم و خود در رأس تشکیلات حکومت قرار بگیریم، توقع دارند حکومت ما همان گونه باشد که حکومت آن بزرگوار خواهد بود؛ و همانطور که درباره او فرموده اند یملاء الله به الارض قسطاً و عدلا و تصلح فى ملکه السباع». دامنه می گوید: این استدلال بسیار ضعیف است زیرا این خطای آن مردم است که چنین تصوّر و توقّعی از حکومت و مناصب سیاسی دارند. باید با کژتابی فکری مقابله کرد نه این که چون این کژتابی در میان برخی از مردم است، پس یاید امانت را به نااهل و ستمگر و شاه و شاهنشاه سیرد؟ پس فلسفه ی امامت و تداوم نبوت و اصل نیابت از ولی عصر (عجّ) چه می شود؟
7- در دلیل هفتم آمده است: «درحال حاضر که دست ما از مناصب حکومتى و امتیازات آن کوتاه است، این همه اختلاف و کشمکش در میان ماست که حتى در بسیارى موارد، کار به تکفیر و تفسیق هم مى کشد، حال اگر قرار شود مناصب حکومتى و امتیازات مربوط به آنها هم در اختیار ما باشد، به دلیل رقابتى که براى دستیابى به این مناصب و امتیازات میان ما در مى گیرد، اختلاف و دعوا بین ما بسیار بیشتر خواهد شد،» دامنه می گوید: بر فرض چنین اختلافات و کشمکش ها پدیدار شود، آیا رهبری و امامت در شیعه که در جایگاه هدایت و مدیریت جامعه است، برای همین رفع تخاصمات کارسازی نشده است؟ می توان با تاسیس حکومت با این معایب به مقابله پرداخت و آن را نه محو که کم کرد و از مضرّات آن کاست. فرد فقیه عادلی که در جایگاه رهبری و مدیریت و به تعبیر شرعی ولایت قرار می گیرد بهتر می تواند با این نابسامانی مبارزه کند و مردم و دیگر فقهیان را به دلیل اقتدار و یا ویژگی ذاتی و هویتی کاربزما و یا قانون و نفوذ کلمه، به وحدت و انسجام و ایجاد تفکر و تولیدات علمی و فکری بکاشند نه آن کسی که در گوشه ای از حوزه دستش از قدرت و ایجاد عدالت تهی ست. چراکه، مسلمان حداقل مامور به سه امر مهم اند: نفیِ سبیل، کسب عزّت و هویت و تمهید بستر لازم برای اجرای احکام خدا. و این مسؤلیت، بیش از هر چیز بر فقیهان و عالمان دین، بار و امانت شده است.
8- در دلیل نهم این را مطرح کرده است: «بسیارى از ما تصور نادرستى داریم و مى پنداریم که چون چند کلمه فقه و اصول بلدیم، صلاحیت اشتغال به همه مشاغلى را داریم که لازمه تصدىِ هر یک از آنها تسلط بر یک یا چند رشته از علوم قدیم یا جدید است». دامنه می گوید: وفق سنت الهی و طبق قانون عقلی، هیچ فردی از درون شکم مادر علم و فنّ و بلدیّت و مدیریت نیاموخته است. حکومتداری و حفظ بَیضه ی اسلام و مسلمین هم از قبل در جایی از زمین وجود ندارد که برویم در کلاس آن شرکت کنیم و سپس دست به تاسیس آن بزنیم. این نوع تفکر، در واقع نوعی شانه خالی کردن است نه رعایت اقتضائات عقلی و شرعی و ... . امام خمینی با بنیان گذاشتن حکومت جمهوری اسلامی، اثبات کردند، حق گرفتنی ست و باید آن را از حلقوم ستم و دُژم درآورد. و نیز آن رهبر نهضت اسلامی به جهان و مردم آموخت، مدیریت مثل تربیت، بطئی ست نه فوری و آنی و قطعی. و بخش زیادی از حکومت داری تجربی ست و هر روز از روز پیش، پیشی جویی ست.
9- در دلیل نهم آمده است: «حدود هزار و سیصد سال است که حکومت اسلامى نبوده و اسلام بوده است. اسلام را حکومت اسلامى نگاه نداشته، بلکه حوزه و فعالیتهاى حوزه اى نگاه داشته است، یعنى تعلیم و تعلّم، تحقیق، تألیف، ارشاد، وعظ و امثال اینها. هرگونه خللى دراین فعالیتها به وجود آید، بزرگ ترین ضربهها به حوزه و به اسلام خواهد خورد.» دامنه می گوید: در اینجا من با شهید آیة الله مرتضی مطهری هم عقیده ام که تاکید داشتند طلبه نباید چندین سال در درس خارج فقه و در درون حوزه خود را حبس و از مردم منقطع کند. آن شهید می گفت 5 سال برای این آموختن ها کفایت دارد و من نیز همانند آن شهید معتقدم باید به میان خلق رفت و حق را گفت و حقایق را آموخت و همین مشی موسایی (ع) موجب انقلاب می شود و نجات که در قرآن داستان های فراوان حضرت موسی (ع) در جای جای سوره ها، برای نقل قصه نیست، بلکه برای ایجاد عمل انقلابی ست. و از نظر دامنه تاسیس حکومت مهمترین ابزاری ست برای این تز فکری استاد مطهری. استدلال مرحوم آخوند در این بند هم مسموع نیست.
10- در این بند این گونه استدلال کردند: مشکل دیگر، مشکل حواشى و بستگان ماست که ما را احاطه کرده اند و با سوء استفاده از موقعیت و جایگاه ما، هزار جور کار خلاف مى کنند که هم آبروى ما و علماى دین بر باد مى رود و هم عامه مردم با ملاحظه کاری هاى آنها ایمان و اعتقاد مذهبى شان سُست مى شود.» دامنه می گوید: آیا در دوره ی غیرتاسیس، بیوت علما و مراجع و درون حوزه ها از این حواشی ها مصون است؟ همین نکته ی من به نظرم بس است. چون خُلَل و فُرَج این استدلال بسی فراخ است.
11- در استدلال یازدهم می خوانیم: «اگر (مردم) احساس کنند ما پا به صحنه جنگ قدرت نهاده ایم و هدفمان این است که خود به قدرت و مقام و امتیازات دنیوى برسیم، یا بستگان و وابستگانمان را به قدرت و مقام و امتیازات دنیوى برسانیم، اعتقادشان به خلوص نیت ما سُست مى شود و نه تنها از ما وهدف هایمان به صورت جدى حمایت نمى کنند و حاضر به قبول زحمت و فداکارى در این راه نمى شوند که اندک اندک به ما و رقیبانمان در عالَم سیاست به یک چشم نگاه مى کنند و بالاخره کار به جایى مى رسد که به مخالفان ما و بلکه به مخالفان دین مى پیوندند.» دامنه می گوید: حتی اگر این دغدغه را به تمامه قبول کنیم اما چنین مسائلی که همه جای دنیا کم و بیش وجود دارد، باز مانع و رادعی برای تاسیس حکومت نیست. هدف تاسیس را اگر قیام للّه بگیریم و باید هم بگیریم، این گونه قضایا که در امور غیرمعصومین(ع) امری محتوم و طبیعی ست، هیچ گاه نباید رهبران فقهی را از دست یابی به ابزار قدرت و اقتدار شیعه بازبدارد. تمام مقاصد انیبای الهی و ائمه ی معصومین (علیهم السّلام) این بوده است با آیه آیه های قرآن و الهامات وحیانی مردم را به سعادت و رفاه و تکامل نزدیک و نزدیکتر سازند و تاسیس حکومت شرط مهم این مفصود مقدس است.
نکته ی نهایی: یک تناقض مهم هم در بحث مرحوم آخوند خراسانی بود که همان روز نخست من آن را به یکی از رفقایم در مَمسنی استان فارس، که هم بحث من است، گفتم و آن این است: در نامه ی آیة الله العظمی آخوند خراسانی به این مضمون استشهاد شده است که پیامبر (ص) و علی (ع) هر کدام هیچ پست و مَنصَبی به ترتیب به ابوذر (س) و میثم تمّار (س) نسپرده اند، تا مقام معنوی شان مخدوش نشود. اما در استدلال دیگری بیان کرده است پیامبر اسلام (ص) بسیار کوشیده است علی (ع) را هم به حکومت بعد از خود برساند و هم امامت وی را با وصایت مشخص سازد. من بین این دو استدلال و استشهاد تناقض می بینم و تناقض هم امری پذیرفتنی نیست.
سخن آخرم این است من نه فقط به ولایت فقیه عادل معتقدم، بلکه در هر عصر و مَصری خواهان مبارزه ی همیشگی علما و فقهای وارسته ی شیعه ی امامیه، علیه ی هر گونه حکومت های غاصب و ستمگرم.
مستدام و پابرجا باد جمهوری اسلامی ایران، که حاصل خون شهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی و محصول مکتب دینی و سیاسی امام خمینی ست.