پست ۱۵۲۹ : وَقَالَ مُوسَى
رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِینَةً وَأَمْوَالًا فِی
الْحَیَاةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا
اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُوا
حَتَّى یَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِیمَ * قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ
دَعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا
یَعْلَمُونَ.
و
موسی گفت: پروردگارا! فرعون و اَشراف و سرانش را در زندگی دنیا زیور و
زینت [بسیار] و اموال [فراوان] دادهای که [نهایتاً مردم را] از راه تو
گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دلهایشان را سخت گردان که
ایمان نیاورند تا آنکه عذاب دردناک را ببینند. [خدا] فرمود: دعای شما دو
نفر پذیرفته شد؛ بنابراین [در ابلاغ پیام خدا] پابرجا و استوار باشید و از
روش کسانی که جاهل و نادانند، پیروی نکنید.
﴿سورهی یونس -جزء ۱۱- آیهی ۸۸ و ۸۹ ترجمهی انصاریان)
منبع عکس
تفسیر علامه طباطبایی:
به تنظیم دامنه: «کلمهی زِینَةً
به معناى آراستن است، و آن حالت و وضعى است که موجودى، آن را به خود
میگیرد و باعث مىشود که موجودى دیگر جذب به آن شود... بعضى از زینتها
مال نیست و چیزى نیست که مورد معامله قرار گیرد و در مقابل آن، مالى بدهند،
مانند خوشصورتى و قامتِ موزون، و بعضى از مالها هم زینت نیست، مانند
چهارپایان و اراضى، و بعضى از زینتهاِ، هم مال و هم زینت است، مانند
زیورآلات.
و
اینکه در آیهی شریفه بین زینت و مال، مقابله شده و آن را در مقابل این
قرار داده به ما میفهماند که منظور از زینت تنها جهت زینت است، با قطع نظر
از مالیت آن. و خلاصهی کلام، منظورش چیزهایى از قبیل جواهرات و زیورآلات و
جامهی فاخر و اثاث تجمُّلى و ساختمانهاى زیبا و امثال آن است.
رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ: ما با ادلّهاى روشن مىدانیم خداى
تعالى به غرَضِ گمراهىِ بندگانش، به دشمنانش مال و زینت نمىدهد، همانطور
که میدانیم هیچ رسولى را مبعوث نمیکند به اینکه مردم را به ضلالت وادار
کند، و نیز مىدانیم که خداى تعالى از مردم ضلالت را نخواسته و به این
منظور مال دنیا به آنان نمیدهد.
ابتداء به اضلال، بر خداوند محال است ولى اضلال براى مجازات محال نیست و
مال و زینتدادن به فرعونیان از این باب بوده است و این سخن در جاى خود
سخن حقى است لیکن باید دانست که تنها اضلالِ ابتدایى است که بر خدا محال
است، و خداى تعالى نه کسى را گمراه میکند و نه رسولش را به این منظور
میفرستد و نه مال دنیا را به این منظور به کسى مىدهد، و اما اضلال مجازاتى
و به عنوان کیفر در برابر گناهان نه تنها بر خداى تعالى محال نیست و دلیلى
بر امتناع آن نداریم، بلکه کلام مجید خدا آن را در مواردى بسیار اثبات
کرده است.
و
کلمه طمس -بطورى که گفته شده- به معناى آن است که چیزى به طرف پوسیدگى و
کهنهشدن دگرگونى یابد. پس معناى اینکه موسى -علیهالسلام- از خداى تعالى
خواست: اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ این است که: وضع اموال فرعونیان را به سوى فنا و زوال تغییر دهد.
و اینکه درخواست کرد: وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ
منظور از «شد» (=گرهزدن و بستن) معنایى در مقابل «حل» (=گشودن و بازکردن)
است، و معناى گرهزدن بر دلها این است که خدایا دلهایشان را قساوت بده و
آنچنان دلهایشان را ببند که به هیچوجه راهى براى هدایت در آن نمانَد و
گنجایش پذیرفتن حق را نداشته باشد و تا ابد ایمان نیاورند تا آنکه عذاب
الیم را ببینند.
دعاى موسى (ع) علیهی فرعون و فرعونیان پس از یأس از هدایت آنان
پس
بنا بر تفسیرى که ما براى کلمات آیه کردیم معناى آیه چنین مىشود: موسى
-بعد از آنکه از ایمانآوردن فرعون و درباریانش مأیوس شد و بهطورىکه از
سیاق گفتارش در دعا استفاده مىشود یقین کرد که جز بر ضلات خود و اَضلال
دیگران ادامه نمیدهد- عرضه داشت: پروردگارا! تو فرعون و هوادارانش را در
برابر کفر و طغیانشان کیفرِ بدى دادى، و آن کیفر این است که به آنان زینت و
اموالى در زندگى دنیا دادى. پروردگارا! و این ارادهی تو بود که آنان با
این زینت و اموال مغرور گشته پیروان خود را از راه تو منحرف سازند، و
ارادهی تو باطلشدنى نیست و غرضت هرگز لغو نمیباشد. پروردگارا! به همین
ارادهات و خشمى که بر آنان گرفتهاى ادامه بده و اموالشان را از مَجراى
نعمتبودن به مجراى نِقمت و عذاب تغییر دِه و دلهایشان را مسدود کن تا در
نتیجه ایمان نیاورند و به کفر خود ادامه بدهند، تا برسند به موقِفى که در
آن موقف، دیگر ایمان سودى به حالشان ندارد، و آن زمانى است که عذاب الهى را
ببینند.
و
این دعا از موسى علیهی فرعون و درباریانش همانطور که گفتیم بعد از آن بود
که به طور کامل از ایمانآوردن آنها مأیوس شد و یقین کرد که از
زندهبودنشان انتظارى جز گمراهى و گمراهکردن وجود ندارد، نظیر دعایى که
نوح -علیهالسلام- علیهی قومش کرد.
قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ: به
طوریکه سیاق دلالت مىکند خطاب در این آیه به موسى و هارون
-علیهماالسلام- است، مىفرماید: دعاى شما دو نفر مستجاب شد. با اینکه در
آیهی قبلى دعا را تنها از موسى حکایت کرد، و این خود مؤیّد گفتهی مفسرین
است که گفتهاند موسى هر زمان دعا مىکرد هارون آمین میگفت، چون آمین هم
خود دعا است، قهراً هر دو با هم دعا کردهاند، هر چند که متن دعا را تنها
موسى -علیهالسلام- گفته است.
کلمهی
استقیما از مصدر استقامت و استقامت به معناى ثبات بهخرجدادن در کارى است
که در حال انجام است، و کارى که موسى و هارون به عهده گرفته بودند دعوت به
سوى خدا و احیاى کلمهی حق بود.
و منظور از جملهی الذین لایعلمون، جاهلان از بنىاسرائیل است، و خداى تعالى در جاى دیگر همهی آنان را جاهل خوانده و فرموده: قال انکم قوم تجهلون.
استجابت نفرین موسى و هارون علیه فرعونیان
و
معناى آیه این است که: خداى تعالى موسى و هارون را مخاطب قرار داد و
فرمود: دعاى شما دو تن مستجاب شد، اینکه عذاب الیم را بر فرعون و
درباریانش درخواست کردهبودید، و اینکه خواستید اموالشان را طمس و
دلهایشان را سخت کنم پذیرفتم (پس استقامت به خرج دهید) و بر کارى که
بهعهدهی شما نهادهام، یعنى دعوت به سوى اللّه و احیاى کلمهی حق، ثبات
قدم داشته باشید، (و زنهار، زنهار راه آنهایى را که نادانند پیروى مکنید)
آنها میخواهند که شما دو تن هر چه را که آنها به هواى دلشان و با انگیزهی
شهواتشان از شما خواستند برایشان انجام دهید. و در این تعبیر نوعى اشاره
است به اینکه چیزى نخواهد گذشت که نادانها چیزهایى از موسى و هارون خواهند
خواست که جامع همهی آنها زندهکردن سنت جاهلانه و سیرهی قومى آنهاست.
و
کوتاه سخن، آیهی شریفه اجابت دعاى موسى و هارون را ذکر مىکند، دعایى که
متضمن عذاب فرعون و درباریان او و موفقنشدن آنها به ایمانآوردن است، و به
همین جهت در آیهی بعدى وفاى به این وعده را با خصوصیاتى که در آن بود ذکر
مىکند.
صاحب مجمعالبیان از ابنجریح روایت آورده که گفت: فرعون بعد از نفرین موسى -علیهالسلام- چهل سال زندگى کرد.» المیزان
به قلم: احمد باقریان ساروی:
ارسالی جناب حجتالاسلام عبدالمهدی باقری
پاسخ حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) به پرسشها:
آیت الله حاج شیخ ابوالحسن ایازی (ره) در پاسخ به پرسشهای احکام و اعتقادات و درسهای حوزه آمادگی و حضور ذهن خوبی داشت، یک روز مهمان او بودم از او در باره پدر ابراهیم پیامبر (ع) پرسیدم که آیا پدر او آزر مشرک بود یا یک انسان موحد؟
مرحوم ایازی؛ «آقاجان»
او -بدون آمادگی قبلی و مطالعه جدی - به من گفت قرآن کریم را از بالای طاقچه بردار. قرآن را برداشتم.
گفت : فلان سوره و فلان آیه را باز کن.
باز کردم خواندم. (ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیم * وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیم) (توبه: 113 - 114)
فرمود: ملاحظه میکنی که خدا ابراهیم علیه السلام را در همان روزگار جوانیش از استغفار برای مشرکان نهی فرموده بود و ابراهیم (ع) از آزر با عنوان (اب) اعلان برائت کرد و از آن پس برای او استغفار نکرد. در حالی که ابراهیم (ع) در اواخر عمر خود که خدا به او اسحاق و اسماعیل را داده و کعبه را برپا کرده بود در کنار کعبه برای پدر خود استغفار کرد با لفظ (والد» و عرضه داشت (رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِساب) (ابراهیم: 41).
یعنی لفظ «اب» برای غیر پدر مانند مربی نیز استعمال میشود، ولی لفظ «والد» تنها برای پدر نسبی استعمال میشود و خدا از آزر با لفظ «أب» تعبیر کرد و ابراهیم (ع) از او اعلام برائت کرده بود یعنی پدر نسبی او نبود، بلکه مربی و یا پدر خوانده او بود.
در این پاسخ حضور ذهنی استاد به سورهها و آیات قرآن کریم برای من جالب بود.