دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب خرداد ۱۴۰۱ دامنه

۱۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کمی از کتاب "تشبُّه به مسیح" [علیه‌السلام] اثر توماس اکمپیس. ترجمه‌ی خانم سایه میثمی، ویراسته‌ی مصطفی ملکیان. انتشارات هرمس. کتاب‌هایی هست که هر بار آن را بخوانی طراوت دیگری دارد و با خود معانی و پیام و پند نو حمل می‌کند. مثل همین کتاب که در دست دارم و عکسی هم ازان انداختم. نویسنده‌اش شخص مشهور قرن پانزده میلادی‌ست و ویراسته‌ی آقای مصطفی ملکیان.

 

عکس از دامنه

کتاب در پی آشنایی‌دادن آدمی به حیات معنوی‌ست و می‌خواهد بیهودگیِ پوچِ حیاتی را _که مهجور و دور از سرچشمه‌ی نور حقیقی‌ست_ نشان دهد. عقلِ "سرد و خشک" را سرزنش می‌کند و بگوید کارهایی وجود دارد که از گُنجایی فهم آدمی بیرون است. مثلاً از نُطق فاضلانه چه حاصل، آنگاه که آدمی از فروتنی تهی‌ست. بیهوده‌تر این‌که کسی به اموری دل ببندد که "چنین بادپا"ست. خرواری از کلمات روح را راضی نمی‌تواند کند، اما زندگانی نیک می‌تواند جانی تازه ببخشاید و وجدان پاک را نوید توکلی عظیم سازد. و چنین است که توماس آکمپیس هلندی اهل دوسلدُرف هلند -که ۱۴۷۱ میلادی درگذشت- برین نظر بوده است که فقط تحتِ تأثیر پارسایی‌های دیگران می‌توان به دعوت اصلاحی کسی امیدوار بود؛ یعنی تا عالِم و دانشمندی پارسا نباشد، حرفش اثر ندارد. شِمّه‌ای بود از یاداشت‌های خطی‌ام در برداشت آزاد ازین کتاب. ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ . دامنه.

دامنه ← دارابی
۲۷ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰ نظر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ساخت و ساز تا به کجا؟! واقعاً چرا جمهوری اسلامی اقتدار خود را در برابر قانون‌شکنان نشان نمی‌دهد؟! این جا جای ویلا و قصر ساختن است؟! کوتاه‌آمدن و آسان‌گرفتن همه‌جا به سود کشور تمام نمی‌شود. آزارگر طبیعت و آدمیت، چرا باید در دست‌درازی‌ها این‌همه جسوری کند؟ اگر کشورهایی به توسعه‌ی سیاسی، رشد اقتصادی و ثبات امنیتی رسیده‌اند بیش از هر شاخص و پیش‌زمینه‌ای، اول قانون را در مملکت خود با اقتدار جا انداختند. تا مردم قانون را پایه‌ی افکار خود نکنند، هیچ آموزه‌ی‌ای حتی پند و پیام اخلاق و مذهب هم، نمی‌تواند چُنین افرادی را به دامنِ زندگی سالم و بی‌آزار بازگرداند.
دامنه ← دارابی
۲۶ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. امشب چندی‌ست که مشغول خواندن این کتابم. عکسی هم ازش انداختم؛ "کتاب‌فروشی ۲۴ ساعته‌ی آقای پنامبرا" نوشته‌ی رابین اسلوان با ترجمه‌ی روان سید سعید کلاتی. هنوز به پایان کتاب نرسیدم اما چون به یک اطلاعات جالبی برخوردم ترجیح دادم پیش از معرفی این اثر آن را مطرح کنم. تا به حال آن را نمی‌دانستم.
 
 

نام چند کتابخانه‌ی مهم آمریکا را نام می‌برَد که یکی از آن‌ها جای بسی شگفتی داشت برایم. و شاید هم برای شما هم چنین شود. کتابخانه‌ای واقع در زیردریایی هسته‌ای وست ویرجینیای آمریکا، که در اعماق اقیانوس است.


نکته : به کتاب خو بگیریم و بر خواندنی‌های خود، کتاب را در صدر جایی دهیم.
دامنه ← دارابی
۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. از ۸ سال سال‌های سخت به این سال‌های به نسبت راحت. که از بیرون و درون سعی می‌کنند ملتِ راحت را ناراحت نگه دارند. عوامل درونی و بیرونی هر دو به این روند دامن می‌زنند. برای خودِ بنده بسیار پیش آمده بود غذا به خط و خاکریز

 

صفحه‌ی ۱۹۹

کتاب «وقتی مهتاب گم شد»

خاطرات «علی خوش‌لفظ» تدوین حمید حسام

نرسیده بود و نونِ خشک داخل کیسه را -که موش جلوِ چشم ما، با ما انباز بود- شب خیس می‌کردیم می‌خوردیم. یا اگر هم غذا می‌رسید، تقسیم‌کنندگان خدوم و زحمتکش، از فرطِ پرتاب تیرهای بعثی‌ها، مجبور بودند در درون نایلون فریزر گره زده به سمت سنگر ما پرتاب کنند و ما هم با دست سعی می‌کردیم به دقت بگیریم و روی خاک نیفتد و نایلون نترکد. بگذرم. بروم روی همان صدرِ مطلب. سخت‌ترین تنگه‌ی جنگ، تنگِ کورک بود در کرمانشاه، گیلان غرب. آنجا چه گذشت؟ شاید این صفحه‌ی بالا گویا باشد؛ عکسِ متن که در بالا درج کردم.

دامنه ← دارابی
۲۴ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۹:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. آغاز آزمایشی خرید نان با کارت در قم با دستگاه جدید ( ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ ) امید است از غارتِ آرد و حیف و میل نان، ممانعت و یا دست‌کم به‌شدت کم شود. بنده دیروز اولین خریدم را با خرید ۸ قرص نان بربری در نزدیک‌ترین نانوایی واقع در

عکاس: دامنه

شهرک شهید سید حسن مدرس و شهید مهدی زین‌الدین، انجام دادم. خوبی این دستگاه بی‌سیم، علاوه بر کنترل آرد و میزان پخت نان و بریدن دست واسطه‌های ناپاک، این است که مثل کارت‌خوان‌های قبلی نیاز به درج رقم پول نان ندارد و به همین دلیل کسی به‌اشتباه رقم‌های اشتباهی وارد نمی‌کند و برای دستگاه هر واحد نانوایی قیمت نان، تعریف‌شده، هست و ثابت. زیاد پیش آمده که طرف رفت چهار تا نان گرفت ولی به جای چهارهزار تومان، زده چهل‌هزار تومان. بگذرم. حتی پس از عمومیت یافتن در سراسر کشور، اگر سایر کارها و گزینه‌های کنترلی و سهمیه‌ای که روی این کارت صورت خواهند داد، پیاده شود، باز نیز جای اطمینان می‌گذارد که شاید دیگر کسی نان را پیش اُردک و گاو و اسب نگذارد و کیسه‌های آرد سهمیه‌ی مردم هم، سر از جاهای دیگر و آن سوی مرزها در نمی‌آورَد. البته اگر کنترل شود و دستِ آلوده‌ی سوداگر، ازین کالای راهبردی غذای دیرین مردم کوتاه گردد. چنین باد.

دامنه ← دارابی
۲۳ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کلمه‌ی "عزیز" از نظر مفسران قرآن در اصل به معناى "امتناع" است و واژه‌ی "عزیز" -که از صفات و اَسماء الهی‌ست- در واقع به معنای کسی است که «به خاطر نیرومندی، امرش غالب و جاری است و مقهور و مغلوب نمی‌شود.» یعنی دارنده‌ی صفتِ "عزیز" شکست‌ناپذیر است. مثلاً وقتی کُلنگی بر سنگ رسوخ نکند، سفتی آن را "عزیز" می‌گویند. چون نفوذناپذیر است و در برابر ضربات کُلنگ، شکاف برنمی‌دارد. حتی به تعبیر برخی از کارشناسان قرآن "به چیزهای کمیاب یا نایاب″ نیز «عزیز» می‌گویند. خدا، عزیز است چون مقهور و هلاک نمی‌شود و عزّت و قوّتِ وجودی خدا مانع از نابودی‌اش است؛ کُلُّ شیءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجهَهُ: همه چیز نابودشونده است، جز ذات او. (آیه‌ی ۸۸ قصص) و علت شکست‌ناپذری خداوند متعال، عزیزالوجود بودن آن است.

 

گرچه صفت عزت مخصوصِ خداست، اما قرآن‌شناسان معتقدند خدای عزیز، صفت «عزتش» را "در میان مخلوقات نیز قرار داده است." منبع زیرا همه‌ی آفریده‌ها جِلوه‌ی عزت نظام آفرینش حضرت آفریدگارند وگرنه هرگز آفریده نمی‌شدند. ازین‌رو خداجویی و تسبیح‌کردن، در ذات آفریده‌ها نهاده شده است که وقتی موجودی به اصل خود رجوعی پاک و بی‌غش، داشته باشد مُروّج معنوی می‌شود، که از همین عزت نفس ریشه می‌گیرد.

 

و چقدر زیباست که وحی فرو آمده که عزّت زانِ خدا و رسولش و مؤمنان است: «ولِلهِ العِزَةُ ولِرسُولِهِ ولِلمُؤمِنینَ» (آیه‌ی ۸ سوره‌ی منافقون) به گفته‌ی رسای یکی از کارشناسان دینی "مصداق اَتمِ مؤمنین، اهل بیت رسول الله صل الله علیه وآله هستند".

 

امروز که روز میلاد امام رئوف حضرت رضا عالم آل محمد ص است، خواستم گفته باشم آن امام مدفون در خراسان، عزیزکرده‌ی خداست و عزت‌بخش ملت رشید و «صبّار و شَکورِ» ایران. از کدام زَبون و ذلیل و گماشته‌ی اَغیار و کینه‌توزان ساخته است که به نفوذناپذیری و عزت ملت ایران در ارادت و مَودّت و عقیدتِ بر منش و مرام رضوی ع خدشه‌ای وارد کند و بر عزت‌وارگی ملت وارسته‌ی ایران رسوخ کند؟! ملتی که پارسا باشد و همزمان فروتن و تَهمتن با هیچ حربه و نیرنگی به تنگ نمی‌آید. علت، مُبرهَن و هویداست: خدای عزیز وقتی کسی را عزت ببخشد و او هم از عزت خودش به‌خوبی پاسداری و پاسبانی کند، هرگز به ذلت میل نمی‌کند و خدمه‌ی متخاصمان نمی‌شود.

 

تصاویر دیگر حرم امام رضا ع : اینجا

 

عجیب حکمت داشت که در تنگناهایی که بر حضرت سیدالشهداء ع فرود آورده بودند، آن امام احیاگر اسلام راستین، ترسیم مسیر کرد که عزت را به ذلت نباید تاخت زد. عین آن این است به نقل آزاد از آیت‌الله العظمی ناصر مکارم:

 

 

در روز عاشورا هنگامی که امام (علیه السلام) به میدان آمد به میمنه (=جانبِ راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «اَلْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ»؛ (مرگ بهتر از زندگى ننگین است). سپس به میسره (=جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:

 

«أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ
آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی
أَحْمی عِیالاتِ أَبی
أَمْضی عَلى دینِ النَّبِىِّ»

 

یعنی: منم حسین بن على (علیه السلام)، سوگند یاد کردم که [در برابر دشمن] سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‌کنم و بر دین پیامبر رهسپارم!  و در روایت دیگر آمده است، امام حسین (علیه السلام) فرمود: "مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاة فی ذُلٍّ»؛ مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است.

 

و این شعار در تاریخ عزیزان روی زمین، از مهمترین پیام‌هاى عاشورا شد؛ کسی از ترسِ ذلّت، ذلیل نشود، تا «عزیز» (=رسوخ‌ناپذیر) بماند و هرگز نگذارد کُلنگِ خصم و دُژَم و پلیدتر از آن کَلنگ‌های ترورِ کلامی شماتت‌گران و دشنام‌های سخیف دلسپردگانِ به بیگانگان، به سنگِ سفتِ عزتش نفوذ نماید. ملت رضوی ایران، عزیز می‌مانند، چون اساس بنای اهل بیت ع بر عزت در برابر ذلت بوده است.

 

درین خجسته‌روز، برکات میلاد عزیز ملت ایران (با هر کیش و عقیده و مرام) یعنی حضرت امام رضا ع ، همواره برین ملت ببارد و بی‌وقفه و بی‌حد عزت‌بخش همه‌ی باورمندان و پاک‌سیرتان باشد. ان‌شاءالله تعالی. دامنه / ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ، قم.

دامنه ← دارابی
۲۱ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۸:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه:  به نام خدا. سلام. جالب: جالب این است که در خبرهای روز جهان خواندم که یک جوان فلسطینی اسلحه‌ی یک سرباز رژیم دینی_نژادی اسرائیلی را هنگام تفتیش در اردوگاه «الفوارِ» جنوب «الخلیل» در کرانه‌ی باختری ربود. واقعاً چقدر شکننده است آدم در زادگاه خود هم مورد تفتیش عقیدتی و بدنی بشود؛ مثل این می‌مانَد که مثلا" به فرض داراب‌کلا، ساکنان مُرسم و اوسا را هر روز در مرز جغرافیایی خود در باریکه‌ی ورودی گردنه‌ی امامزاده علی‌اکبر، تفتیش کند که در چه در جیب و کیف دارند؟! و به کجا و با کی‌ها می‌روند؟! رژیم جعلی اسرائیل با مردم فلسطین، هر روز رفتاری چنین موهِن می‌کند.

 
 
جالب‌تر: جالب‌تر این شده است که اسرائیل از قطعنامه‌ی ضد ایرانی آژانس که با سرکردگی بدکردارترین کشورهای جهان پیشنهاد شد، «ستایش» کرد و نفتالی بنت، نخست‌وزیر حکومت دینی- نژادی یهودی مدعی شده: «چهره‌ی واقعی ایران» با این قطعنامه عیان شد. رژیمی که اوباش جهان را در خود جمع کرد و هر روز بر مردم دیار فلسطین ستم می‌کند و بنیادش بر مبنای دسیسه‌ی هفتاد و اندی سال پیشِ سرکردگان بدکردار همین کشورهای جهان است، برای یک ایران قوی که از همه‌ی کشورهای جهان تمدن‌دارتر و مداراگرتر است، تعیین تکلیف می‌کند.
 
جالب‌ترین: جالب‌ترین هم چنین است که جانبداران و ستایندگان اسرائیل در داخل و خارج ایران از سرِ استضعاف فکری و کم‌بُنیه‌بودن بینشی، جرم و جنایت این رژیم را نمی‌بینند و در هر زمینه‌ای می‌کوشند ایران را در بین مردم و حتی نزد جهانیان، بد نشان دهند. یعنی آیا از نظر اینان ایران باید موشک‌های خود را مانند کشورهایی که درین دام گرفتار شده بودند، منهدم کند و دانش موشکی خود را ببوسد و بالای طاقچه بگذارد؟! پس آموزه‌ی قرآن که در آیه‌ی ۶۰ انفال، مؤمنان و مردم را یاد می‌دهد و می‌گوید در برابر دسیسه‌ها "تُرهبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ" شوید چه می‌شود؟! یعنی آمادگى مقابله با دشمن خدا و دشمن خود تا به وسیله‌ی ابزار دفاعی روز، آنان را از کید و کینه و حمله ترسانیدن. اما این جماعت که دائم به نشر خبرهای بد نسبت به انقلاب اسلامی -ولو شایعه و مخلوط با ده‌ها دروغ- مشغول‌اند، یعنی آیا قائل‌اند طبق فشار غرب وحشی، نه آن غرب اندیشه‌ای، سپاه منحل شود و فقط ارتش برای کشور کافی است؟! مگر نمی‌دانند امروزه ارتش ایران هم مثل سپاه پاسداران ایران، نیرویی به‌شدت مکتبی و انقلابی و حامی آرمان انقلاب اسلامی گردیده است و حتی پیشتازتر؟
 
نکند اینان خواهان پذیرفتن نسخه‌ی دربستِ غرب، برای درمان مریضی‌ها و روان‌پریشی‌ها و خواسته‌های نفسانیاتی! خود هستند و مقار نمی‌آیند؟! و شاید تسلیم و به‌رنگ‌غرب درآمدن را دنبال می‌کنند و فعلاً آشکار نمی‌کنند؟! من کامل نمی‌دانم، اما خدا طبق آیه‌ی ۳۸ فاطر : «إِنَّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» است. یعنی اوست که به‌درستی به افکار و اندیشه‌ی دل‌ها هم، کاملاً آگاه است. چه رسد به زبان‌ها و گفتارها و کردارها. بگذرم. عکس بالا روند تصرف زمین‌های فلسطین توسط صهیونیست‌ها را نشان می‌دهد.
دامنه ← دارابی
۱۹ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. ژاپن بر لکسوس سامانه‌ی "کمک به خروج ایمن" نصب کرده است که درب خودرو را به سنسور (=حسگر) نقطه‌کور خودرو، مرتبط می‌کند؛ مثل برخوردنکردن با دوچرخه‌ی پشتِ سر. یک راهکار انسان‌دوستی با هدف بازداری از تصادف؛ زیرا این سامانه به راننده و سرنشین لکسوس اخطار می‌دهد که  احتمال برخورد درب ماشین با دوچرخه سوار یا عابر پیاده  وجود دارد، ازین‌رو به صورت الکترونیکی مانع ازین اتفاق می‌شود. این سامانه علاوه برین، چه می‌کند؟ کمک می‌کند راننده بین خطوط برانَد، نور بالای خودرو، هوشمند روشن و خاموش شود، علائم جاده را ارزیابی می‌کند و به وسیله‌ی پیام‌های صوتی و چراغک‌های نشانگر، راننده و سرنشینان خودروی لکسوس را از بازکردن ناگهانی درب خودرو، باخبر می‌سازد. اگر به عکسی که (به نقل از عصر ایران) در بالا گذاشتم دقت شود، درک مطلب آسان می‌گردد.
 
خواستم گفته باشم:
 
۱. میان عابر و راننده، حقوق متقابل برقرار است؛ هر دو در برابر این حقوق، پاسخگوی اخلاقی هستند، نیز جوابگوی قانونی. رعایت آن، منجر به نظم و آسایش عمومی می‌شود.
 
۲. در قم و اخیراً در مشهد مقدس که بودم، دیده‌ام راه عبور دوچرخه با رنگ آبی در امتداد خیابان مشخص شده است و این به آمدوشدِ شهری کمک شایانی می‌کند.
 
۳. یادم نمی‌رود، هرگز، که زمانی در همین ایران ما حتی مدرن‌ها هم سر باز می‌زدند که کمربند ایمنی ببندند، اما زمان و اخلاق و مقررات بر آنان غلبه کرد و اینک هر یک از ما، تا نشستیم بر صندلی ماشین، ابتدا کمربند ایمنی بستیم.
 
۴. شاید نسل نو ندیده باشد، اما ما زیاد دیدیم و برخوردیم که یک زمانی راننده‌ها نه فقط در صندلی جلو، دو نفر سوار می‌کردند، که در کناردستِ سمتِ چپ خود هم، یک مسافر دیکر ولو چاق و گوشتی! می‌نشاندند، که هم راننده و هم او گویا به پهلوی همدیگر فرو می‌رفتند و روی یک باسن می‌نشستند؛ به قول محلی: ی وَر پَلو و وقتی هم در مقصد پیاده می‌شد تا هفتاد قدم می‌لنگید؛ لینگ به قول محلی پلَندر می‌گرفت.
 
۵. حتی اتوبنز وحدت گاراژ پیرزاده‌ی دروازه بابلِ ساری هم، وقتی مسافر سوار می‌کرد برای تهران، صندلی جلوِی، دو نفر می‌نشانید؛ من آن زمان از همین گاراژ گاه به تهران می‌آمدم. بنز دیزل که با گازوئیل کار می‌کرد و کیلومتراندازش هم خطی عمودی بود و صندلی‌اش راحت و گشاد.
 
۶. اینها به کنار، توی خط "سه‌راه - داراب‌کلا" که در اصل چهارراه است، نه سه‌راه، سواری کجا پیدا می‌شد، سه نفر کنار راننده‌ی نیسان و مزدا مُچاله‌شده سوار می‌شدند، ۵۰ و ۶۰ نفر دیگر پشت وانتش که روزهایی بارانی برزنت هم می‌کشیدند که آدم آن تَه از گند (چون گاه، گاله می‌دادند) و فشردگی (چون ازدحام بود و ماشین هم، کم) خفه می‌شد. وانت‌دارهایی خاطره‌آمیز، که گاه آنقدر به مسافرین مشکوک می‌شدند که نکند تکیه‌پیش که رسیدند کِره (=کرایه) ندهند، بینِ راه می‌زد گوشه، کرایه جمع می‌کرد و بعد راه می‌افتاد. شاید برخی از داشتنِ دو ذار کِره هم محروم بودند گاه. یا ماهرانه خَف می‌شدند و در می‌رفتند! خدا آن روز نمی‌آوُرد که لو می‌رفتند، تا غسالخانه‌پیش دنبال‌شان می‌کردند که کره‌تِه بده. محصل بودند و لابد کاتب‌های دوش چپ و راست آن را توی پرونده ننوشتند! تا پنج‌ذار و یک تومن را نمی‌گرفتند، ول‌کن نبودند. بگذرم. حالا لکسوس، لکسوس، آمد و با این‌همه آپشنش، فارسیِ آپشن چی هست این بنده نمی‌داند. خواستم بنویسم «لوازم جانبی ماشین» دیدیم این هر سه کلمه هم، فارسی نیست. فارسی چه زبان خوش‌مُدارایی‌ست؛ با همه‌ی لغات تا می‌کند و لغد (=لگد) هم نمی‌زند و سازگار می‌افتد.
 
۷. چند چیز دیگه هم مونده، که چون متنم طول کشیده، از خِرشَرش! (= خیر و شرّش) گذشتم.
دامنه ← دارابی
۱۸ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۴:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آرپی‌جی را به سمت لاستیک کامیون شلیک کرد که گازش را گرفته بود به طرفِ رزمندگان. کامیون متوقف شد. رفتیم سروقت خدمه‌اش. دیدیم ۶ نفرند. یکی از آنها تا ما را دید بلندبلند فریاد زد: شراب! شراب! به رگ غیرتم برخورد و داد زدم سرش: «نامرد! از ما شراب می‌خواهی؟!» همین‌که خواستم او را رگبار ببندم یکی از بسیجی‌ها که قبلاً معلم بود و عربی سرش می‌شد، مانع‌ام شد و گفت: این بیچاره آب می‌خواهد، نه شرابی که تو فکر می‌کنی. دست و پای هر ۶ بعثی را بستیم.

این یک : ↑

شب عملیات آزادسازی خرمشهر، مهتابِ آسمان، زمین را روشن داشت. همین، حرکت در شبِ رزمندگان را با مشکل مواجه کرد. ناگهان یک تکّه ابر سیاه مانند نقاب، مقابل مهتاب کشیده شد. به قدری هم تاریک شد که نفرِ بغل‌دستی دیده نمی‌شد. تازه علاوه برین، مدتی بعد توی آن داغی دشت خرمشهر، باران هم در شب حمله بارید و به دلشادی رزمنده‌ها انجامید. حالا شاید سه برداشت ازین قضیه شود: یکی بگوید این‌ها امداد غیبی است. دیگری بپّرد وسط و بگوید کشک و خرافه! است. سومی هم بیاد میدان بگوید: کارِ ″وجعلنا″ بود که رزمندگان حین عملیات زمزمه می‌کردند: وَجَعلنا مِن بَینِ اَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَاغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون. همان آیه‌ی مشهور ۹ سوره‌ی یس.

اینم دو : ↑

قطب‌نما نداشتیم برای تعیین مسیر در شب‌های شناسایی اطلاعاتِ عملیات. ما بلدچی‌ها مجبور بودیم از نقطه‌ی آغاز، زیر لب قدم‌های‌مان را بشماریم: ۱ و ۲ و ۳ و ... وقتی عدد به ۱۰۰ می‌رسید، یک سنگریزه به جیب می‌انداختیم. بعد از بازگشت به مقر، سنگریزه‌ها را یکی یکی می‌شمردیم و مسافت را ازین راه، ثبت می‌کردیم. شب‌های بعد این کار را با دانه‌های تسبیح صورت می‌دادیم. حقیقتاً افزارآلات پیش‌کش غرب به صدام حد و عدد نداشت، بی‌شمار بود و متعدد. راستی! هر ۱۰۰ متر، می‌شود ۱۲۵ قدم.

و این نیز سه : ↑

متنی بود به قلم خودم با کمی دخل و تصرف از صفحات ۱۲۳ تا ۱۲۹ کتابِ خیلی‌خواندنی «وقتی مهتاب گم شد» از خاطرات دلکش «علی خوش‌لفظ» به تدوین حرفه‌ای و شیوای حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ چاپ سی‌وهشتم. هر کس رزمنده بود و به جبهه انس داشت از خواندن این کتاب لبریز از نشاط و اندیشه و حیرت می‌شود. من خوانده‌ام. ۶۵۱ صفحه است و با کاغذ کاهی سبُک که به صورت بالینی و آرام‌آرام می‌توان راحت روزی نیم ساعت ۵۰ صفحه را خواند. چون بسیار کشش دارد و نوین نگاشته شد. عکسی هم از آن انداختم و چندی پیش در این پست اینجا جانمایی کردم تا در ذهن و عین جا بیفتد.

دامنه ← دارابی
۱۷ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۴۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. رهبری معظم در مرقد مرقد امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- طی سخنرانی ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ «از مشاوران ایرانیِ خائن» با عنوان خائن به دو طرف، به عبارتی خائن دوطرفه یاد کردند و فرمودند: «این مشاوران خیانتکار نه تنها به کشور خود، بلکه حتی به آمریکایی‌ها هم خیانت می‌کنند چراکه با این مشورت‌های غلط، موجب شکست خوردن آنها می‌شوند.» مثل این مشاورت غلط: «رویگردان‌شدن مردم ایران از دین و روحانیت و نظام اسلامی». لذا «علاوه بر بیان این حرفها از جانب آمریکایی‌ها که تحت تأثیر مشاوران ناآگاه و خائن است، معدود افراد ساده‌لوحی نیز در داخل کشور، این سخنان غلط را در رسانه‌ها بیان می‌کنند.»

 

مرقد امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی


۱. به نظر من -که حد و حدود و بضاعت داشته‌های خودم مسائل درون جامعه‌ی ایران را در مطالعه‌ام دارم- این خائنینِ به دو طرف، یک اشتباه منطقی فاحشی هم مرتکب شده‌اند و آن این است در گوش مردم می‌دمند حقِ تعیین سرنوشت از آنِ نسل نو و حاضر در صحنه است و به «خمینی»!!! چه مربوط برای ما تعیین تکلیف نمود!. اما خود از یاد می‌بَرند که طبق همین قاعده بوده است که نسل نو و حاضر در صحنه‌ی دهه‌ی سی‌یی‌ها و چهلی‌ها (نسل من و پیش از من) با پیروی ارادی و ارادتی از امام خمینی، علیه‌ی سلطنت پهلوی، انقلاب پیروزمند کرده‌اند؛ اما اینک خائنین دوطرفه، مردم آن روزگار را شماتت و سرزنش می‌کنند و همان کاری را که حقِ تعیین سرنوشت بود، مورد هجمه و حمله قرار می‌دهند. این یعنی خیانت و تناقض صددرصد.

۲. خائن‌های دوطرفه از آنجا که اهل مبارزه‌ی سخت و طاقت‌فرسا نیستند راحت‌طلبی پیشه کرده و توی فضای مجازی جمع شده‌اند و شروع کرده‌اند به دعوت ملت به شورش علیه‌ی انقلابی که طبق همین قاعده مردم صورت دادند. از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق ملت همچنان جانبدار این انقلاب مانده‌اند رشک می‌کنند و اشک تمساح می‌ریزند و شروع می‌کنند به شایعه‌شاختن، زیرا بُرد شایعه و یک کلاغ را صد کلاغ کردن، از بُرد حقیقت و واقعیت سریع‌تر و گسترده‌تر است. کوشش دارند هیچ سفیدیی ازین انقلاب را مردم باور نکنند و یکسره سیاه‌نمایی‌ها را در ذهن ملت جا اندازند؛ گرچه ملت ضعف و فساد را که آفت پیکر نظام شده، خود متوجه است.

۳. خائن‌ها به دو طرف، که آن سوی مرز مُترابط (=همبسته) هستند و این سوی مرز مترصّد (=چشم‌دارنده) ، خوراک روانی روز جامعه را از ذهن بیماردلان دِرو می‌کنند که پیش‌تر آن را در سرزمین دودلان و مردّدان کاشته بودند. ملت، که یادش نرفت سرسپردگان یک سازمان پرخاشگر برای دستیابی به حکومت دلخواه خود، حتی حاضر شده بودند طی ۸ سال دفاع مقدس، بر خلاف تمام اصول انسانی و اخلاقی و دینی، به سمت جبهه‌ی ایران، صف‌آرایی کنند و با مردم و سربازان و بسیجیان و پاسداران و ارتشیان کشور خود بجنگند تا با شیوه‌ی خیانت‌آلود، حکومت (لابد دموکراتیک!) تشکیل دهند. آیا چنین فکری که تا این مرحله از شناعت، سابقه‌ی انقلابی خود را فروکش داد، در این فصل از انقلاب که حساس‌تر از دیروز گردیده، بیکار و نظاره‌گر می‌نشیند؟ حتماً نه؛ پس شروع می‌کند به کاری به‌شدت اثربخش‌تر از «فروغ جاویدان» یا «پرسه‌زدن در کشورکِ اشرف!»، یعنی همین فضای مهم و قطعی و مورد وثوق مجازی که تا پستوترین اتاق هر خانه و اداره، بُرد و راه و نفوذ و امکان سرَک‌کشی و چه‌بَسا سرکشی دارد. اینان و این‌تیپان انسان، ازین استراتژی (فرهنگستان گفت بگویید: راهبرد) پیروی می‌کنند که برای نیل به مقصد و مقصود، هر زخمی را در درون ایران دُمَل کنند که ملت و نظام را دَمر کنند و همچنین هر اتفاقی را ولو واقعاً اتفاق، رویدادی بزنگاه جای زنند. جای خرسندی دارد که چنان سخیف کار کردند و خیانت‌ که پیوستگان و طرفداران آن از آنان بُریدند.

۴. کشورکِ اشرف! همان چند هکتار زمینی در استان دیاله‌ی عراق در چند کیلومتری کرمانشاه بود که حاکم وقت عراق در عصر جنگ با ایران، به آن سازمان داده بود و اینان درین خِطّه، حکومتی کوچک که کشورکِ اشرف! برازنده‌ی نامش است تأسیس کرده بودند که بعدها توسط رادمرد بزرگ تمام تاریخ ایران سرباز قاسم سلیمانی از دستشان بازپس گرفته و به حشدالشعبی (سازمان بسیج مردمی عراق) تحویل داده شد. اینک که اینان بی کشورک! شدند، آمریکایی‌ها آنان را به جلگه‌ای در آلبانی گسیل داد و عمله‌ی خود ساخت و حالا کارشان شده پیاده‌کردنِ نسخه‌هایی که سازمان «سیا» برای‌شان می‌پیچد. بیچارگان پیر شده‌اند؛ اما چون سینه‌ای انباشته از باروتِ کینه و بُغض به انقلاب اسلامی گردیده‌اند، انرژی خارق‌العاده‌ای در خائنِ دوطرفه‌بودن پیدا کرده‌اند. ای‌بسا مثلاً اگر موفق به شوراندنِ مردم شوند، آن‌زمان بگویند: دیدید ما، هم ایران را گول زدیم و هم آمریکا را؟! راستی! نام این کشورک زان‌رو اشرف بود که اسم زن سرکرده‌ی سازمان بود که در سال ۶۰ در قیام مسلحانه‌شان در یک خانه‌ی تیمی به همراه موسی خیابانی نفر دوم سازمان کشته شد.

دامنه ← دارابی
۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. یکم: از آلبر کامو فرانسوی ( ۱۹۱۳ – ۱۹۶۰) پرسیدند یا خود از خود پرسید که انقلابی کیست؟ پاسخ داد: "انقلابی کسی است که «نه» نمی‌گوید." دوم: از طالب آملی شعرهایی خوانده و خلاصه کرده بودم بسیار زیبا، در کتاب «زندگی و شعر طالب آملی» اثر آقای محمدرضا قنبری که اینجا جای نقل یک بیت ازوست:

"صعود مرتبه‌ی عشق را هبوطی نیست
کسی که او به فلک برده بر زمین نزند"

 

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی

محمدرضاشاه و فرح دیبا

شرح سیاسی: هر دو جمله‌ی یکم و دوم را ازین‌رو تقدیم صحن کردم تا یاد انسان پارسا و انقلابی و عارف را در سالگرد وفاتش گرامی داشته باشم؛ یعنی امام خمینی رهبر انقلاب و نهضت درخشنده‌ای که میشل فوکو آن را به «روحِ جهانِ بی‌روح» تعبیر کرده بود. همان امامی که خیلی کوشید با تذکر و خیرخواهی و نصیحت، شاه را از افرادِ فاسد و ضد مذهب دربار، نجات دهد و وی را با جامعه‌ی دینی و عالمان و روشنفکران آشتی دهد، اما شاه گوش به حرف یک مرجع آگاه و شجاع نداد و با یکدندگی و لجاجت کارهای خودخواهانه‌ی خود را کرد و کار به جایی رسید که امام دیگر به جای گفتن: «ای شاه! ای شاهنشاه! ای اعلاحضرت!» رُک و راست گفتند: «ای مَردک!».

 

شاهی که به قول استاد محترمم آقای دکتر حسین بشیریه در ص ۱۲۲ کتاب «ایران؛ هویت، ملیت، و قومیت»، می‌خواست گفتمان سلطنت خود را بر سه پایه  بنا کند: زبان فارسی، نژاد آریایی و مذهب زرتشت به جای مذهب اسلام. اما از یک مرجع انقلابی و نترس، شکست خورد و به زباله‌دان تاریخ افتاد که گَندِ کارهای ضد اخلاقی، ضد اسلامی، ضد انسانی، ضد تمدنی او بی‌نهایت مشمئزکننده است؛ شخصیتی متزلزل و شاهی نامدارا که نه آقای طالقانی را -که میان همه‌جور افکار، یک آیت‌اللهی وجیه و مورد قبول بود- می‌توانست تحمل کند، نه آقای منتظری را و نه شهید خسرو گلسرخی را و نه هزاران آیت‌الله و مهندس و دانشجو و طلبه و اعضای مجاهد و مبارز سازمان‌هایی پیشرو و مسلح چون مجاهدین خلقِ وقت و سازمان چریک‌هایی فدایی را و نه حتی مردی از تبار و طبقه‌ی فرادست و بالای جامعه و حکومت یعنی مرحوم محمد مصدق را. و نه حتی ارتشی‌هایی با گرایش مذهبی را. این شاه، حقیتاً عین پدرش، نه مرد و جوانمرد، که به تعبیر درست امام «مَردک!» بود.

 

ایران با این دو شاه دست‌نشانده نه فقط عقب ماند از قافله‌ی رشد اقتصادی و توسعه سیاسی و رفاه اجتماعی، بلکه این دو پدر و پسر خودخواه، مردم را از آرمان نهضت مشروطه -که یکی از سیاسی‌ترین و مدرن‌ترین رفتار جامعه‌ی ایرانی در برابر حکومت شاهنشاهی قاجاری بود- به جدایی افکندند. تاریخ ازین دو قاتلِ علما و روشنفکران و مبارزان که به میانجی انگلیس و آمریکا به تاج و تخت رسیدند، نخواهد گذشت.

دامنه ← دارابی
۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۶:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دو نکته بگویم به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا یاد امام که همانندی نه در معاصر، و نه در کل تاریخ اسلام و ایران ندارد و گیتی هم گمان کنم تا ظهور هرگز دگر چنین انسان بزرگ و اثرگذاری نزاید، گرچه تفکر امام قابل نقد‌ونظر می‌باشد زیرا آن فقیه و سیاستمدار خود قائل به مدخلیت عنصر زمان و مکان در اجتهاد و فهم دینی و سیاسی بود و همین تئوری مدرن و سنت‌واره‌ی وی، ممکن است آراء آن مجتهد و مرجع و حاکم دینی را به کنکاش و کاوش و نقد و ابرام برَد و این در تاریخ تشیّع جزو کمال اندیشه است نه نقص و نفی چهره. و نیز یادی کرده باشم از آن قیام تاریخی خونین که از مقدمه‌های مهم جرقه‌ی انقلاب علیه‌ی سلطنت دست‌نشانده‌ی پهلوی بود:

 
محمدرضاشاه پسر و جانشین سلطنت موروثی رضا میرپنج در دیدار با آیت‌الله شیخ روح‌الله کمالوند (روحانی موجه که همیشه به نمایندگی از آقای بروجردی با شاه مذاکرات می‌کرد) چنین گفته بود: "مطمئن باشید «خمینی» را نمی‌کُشیم تا امام‌زاده درست شود، ما او را در میان مردم لجن‌مال می‌کنیم."
 
اسدالله علَم -از نزدیکترین فرد در دربار به محمدرضاشاه- چند روز پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چنین تهدید کرده بود: "مُلّاها مانند «موش» در دست ما هستند."
 
بگذرم. از یادداشت‌های قدیمی من از صفحه‌ی ۹۱ کتاب تاریخی دائره‌المعارف مصوّر نوشته‌ی جعفر شیرعلی‌نیا.
 
اشاره: باز، شاه که یک حد و مرزی برای این امور قائل بود هرچند خائف و خائن بود؛ اما هستند در کشور کسانی که کار نکرده‌ی شاه در «لجن‌مال» کردنِ امام خمینی را می‌خواهند کامل کنند، اگرچه مانند بید از چنین رفتاری واهمه دارند، زیرا هنوز هم کاریزمای امام در قلوب وفاداران انقلاب اسلامی چنان انرژی متراکمی اندوخته دارد که اگر کسی کمترین اهانت و حرمت‌شکنی کند، واکنش خودجوش خودِ ملت چنین فرد و یا افرادی را پشیمان و انگشت‌به‌دهان می‌کند. نقد و نظر افکار امام خمینی آری؛ اهانت و هر گونه رفتار وهن‌آلود هرگز. اهل منطق، بهتر می‌بیند به نقد و نظر بپردازد البته با پشتوانه‌ی دانش و مطالعه.
دامنه ← دارابی
۱۳ خرداد ۱۴۰۱ ، ۲۱:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

عکس روی جلد و متن از دامنه

به قلم دامنه: به نام خدا. صفحه‌های ۵۸ و ۵۹ کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات «علی خوش‌لفظ» به تدوین حمید حسام. تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ تقدیم پیروان غیور و غیرخجل امام رضا ع. من چاپ بیست‌وهشتم این اثر مهم را دارم و عکسی ازین انداختم در همین دو صفحه، او، از یک ارتشی مکتبی در سال ۱۳۶۰ در جبهه‌ی «پایگاه راه خون» مریوان یاد می‌کند که چه معرفت و مَودتی به امام رضا ع در سر و دل داشت. همه‌ی وجودش عشق امام رضا ع بود. درود بر او و هر زائر و عاشق کوی رضا. روح امام رضا ع حتی به کسانی که نسبت به ایشان بی‌تفاوت هم شدند، نظر رحمت و لطف و رأفت دارند.

دامنه ← دارابی
۱۱ خرداد ۱۴۰۱ ، ۲۳:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. این که فیلم «عنکبوت مقدس» -که در اردن ساخته شد و به کن رفت و باقی ماجرا- امری جدا، اما این که مشهد مقدس را (به خاطر کار خودسرانه‌ی سعید حنایی که از ۷ مرداد ۱۳۷۹ تا مردادماه ۱۳۸۰، دست به کشتن ۱۶ نفر زد و سپس محاکمه و اعدام شد و اسم کارش را هم مقدس خوانده بود) به تار عنکبوت تشبیه کرد و مرکز تار را هم حرم امام رضای رئوف ع قرار داد، ریشه در حَقد و عقده و هجمه‌ای دارد که جدیداً دنیای جدید، برخی آدم‌ها را به سمت و سوی ضد مذهبی هول داده است؛ و اینان هم از هول حلیم افتاده‌اند توی دیگ و نمی‌دانند در همین دنیا در حال جزغاله‌اند و زندگی‌شان تار و تیره‌تر از آن است که تظاهر می‌کنند و ریا می‌فروشند.

 

پوستر فیلم موهن «عنکبوت مقدس»

شرم‌آور این است گویا حجت‌الاسلام سید محمدعلی ابطحی رئیس دفتر وقت ریاست‌جمهوری عصر حکمرانی حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی به تمجید فیلم پرداخت. من به عنوان شیعه و شیفته‌ی امام رضا ع به هر کسی که پشت این کار کثیف قرار داشته اعلان می‌کنم، حمله به اعیان و عرصه‌ی مذهب، نه فقط به تخریب این مَشاهد مشرّفه نمی‌انجامد، بلکه شیفتگان آن امام رئوف را ژرف‌تر از قبل به آیین راستین اهل بیت ع وفادارتر می‌سازد. شاید خواسته باشند بگویند این مذهب است که به جان انسان رحم ندارد، اما آنان بدانند مَخوف‌ترین کشتارها در طول تاریخ کار کسانی بوده که خود را به مَصاف مذهب و ایمان مردم برده‌اند. کار کثیف یک فرد در قتل، چه ربطی به دین و آیین دارد. اسلام آیینی راستین است که باید و نبایدهای آن، همه از روی حکمت و دلالت و در اوج منطق و در نیل به حقیقت است. من به امام رضایم تا ابد پایبندم و صحن و سرای آن را حریم مقدس عقیده و عشق خودم می‌دانم و هیچ رِجس و پلیدی هم، آن حریم پاک را آلوده نخواهد کرد. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا.

دامنه ← دارابی
۰۹ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۷:۵۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

جلیل قربانی

 

رادیو دو موج توشیبا
به قلم جلیل قربانی:
 
۱- من با ادعایی قاطع می‌گویم که تاکنون کسی را ندیده‌ام که به اندازه من به رادیو گوش کرده باشد. زمانی که در جبهه بودم، اولین خریدم یک رادیوی کوچک جیبی بود.
 
۲- از دوران‌ نوجوانی، تمام برنامه‌های رادیو را در تمام ساعات شبانه‌روز گوش می‌دادم؛ از عباس شیرخدا قبل از ۶ صبح تا راه شب بعد از اخبار نیمه شب. از سر کنجکاوی، گاهی در فاصله اذان صبح تا طلوع آفتاب بیدار می‌شدم تا بشنوم که رادیو در آن ساعات چه برنامه‌ای پخش می‌کند. بخش‌هایی از برنامه‌های رادیو را روی کاست ضبط کرده و نگه داشته‌ام؛ برنامه ادبی در انتهای شب یا راه شب، تقویم تاریخ و صبح جمعه با شما با صداهایی خاطره‌انگیز.
 
۳- هنوز هم رادیو مهمترین سرگرمی داخل ماشین من است، اما برنامه‌های الان رادیو به نظر من «سَبُک در حد جِلف» شده است و چنگی به گوش و دل ما نمی‌زند.
 
۴- در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ برادر بزرگم (حاج تقی) دبیرستانی بود و من در دوره دبستان بودم. برادرم فوتبالیست قابل و مشتری دائمی مجله هفتگی «دنیای ورزش» بود. او طرفدار پرسپولیس و من طرفدار تاج بودم.
 
۵- ما در آن زمان تلویزیون نداشتیم، یک رادیوی توشیبا در خانه داشتیم. من با این که در حد یک کارگر نبودم، اما باید در زمین کشاورزی حاضر می‌شدم، چون برادر بزرگم باید گزارش مستقیم بازی‌های مهم فوتبال را از رادیو گوش می‌داد و من رادیو به دست در کنارشان بودم.
 
۶- تابستان سال ۱۳۵۲ من کلاس دوم دبستان را تمام کرده بودم و مهرماه باید می‌رفتم کلاس سوم. گزارش بازی معروف تاج و پرسپولیس در شهریور ۱۳۵۲ را که با حساب ۶ بر صفر به نفع پرسپولیس تمام شد، از همان رادیوی توشیبا گوش می‌کردیم.
 
۷- تمام صحنه‌های بازی را که احتمالاً با صدای شادروان عطا بهمنش بود در غروب آن روز غم‌انگیز در خانه قدیمی‌مان کاملاً در خاطرم هست. جالب این‌جاست که به جز صفحات کهنه یکی دو مجله ورزشی، هیچ سندی از آن بازی در دست نیست. شاید من هم اینها را خواب دیده‌ام و الان خوابم را برای شما تعریف کرده‌ام. پس شما هم داستان این بازی را باور نکنید!
 
۸- سال ۱۳۵۲ پدربزرگم از دنیا رفت و پدرم به دلیل پخش موسیقی، رادیو را تا یک سال در خانه روشن نکرد و آن را در پستوی اتاق صندوق‌خانه پنهان کرده بود. من برای بازی تاج و پرسپولیس در خرداد ۱۳۵۳ که با گل حسن روشن یک بر صفر به سود تاج تمام شده بود، در گوشه رختخواب اتاق پنهان شدم و گزارش بازی را گوش دادم. برادر بزرگم برای دیدن آن بازی به قهوه‌خانه‌ای در فریدونکنار رفته بود که تلویزیون داشت و بازی را از آنجا تماشا کردند.
دامنه ← دارابی
۰۸ خرداد ۱۴۰۱ ، ۱۷:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

 

یک نماد از یک زائر در آستانه‌ی تشرف به زیارت حرم رضوی

 

...

 عکس اول: مشهد مقدس. ۳ خرداد ۱۴۰۱ ، صحن جامع رضوی

از راست: سید علی‌اصغر شفیعی دارابی. حسن آهنگر دارابی

حاج احمد آهنگر. دامنه. حاج سید رسول هاشمی. جعفر رجبی

 
سلام و احترام و عرض ادب. در مشهد مقدس در جوار حرم معنوی و آرامش‌بخش امام رئوف، عالم آل محمد ص، حضرت رضا ع دعاگوی خواستاران و خاطرخواهان بودیم. خیلی‌ها یکی ازین سه کشش پرقدرت را -که در خاطر اهل معنا به جاذبه‌ی زمین پهلو می‌زند- در زندگی‌شان حس کرده‌اند؛ آن هم در آستانه‌ی درِ سه حرم تا پیش از رسیدن به خودِ صحن حرم: یکی حرم امام علی ع. دیگری حرم امام حسین ع در وسط بین‌الحرمین و  صدالبته کنار تلّ زینبیه. و سومی حرم امام رئوف ع که بیتوته‌ی معنویِ همیشگی ایرانیان وفادار به آئین الهی به حساب می‌آید. مشهد که هستی زمان بر عقربه‌ی ساعت نمی‌چرخد، بل بر مدار دل و دلدار و دلداده و دلباخته می‌چرخد. چه قشنگ است این گردش به دور خورشید معنای ایران، که به دلباختگی دائمی‌ات می‌کشانَد. هتل که بودیم، حرم ما را دست‌کم سه بار در شب و روز به خود می‌کشاند. سیرِ حرم که می‌شدیم، هتل ما را به سوی خود می‌سِتانْد و اینک که خانه‌ایم و یا اداره و باغ و راه و گذرگاه، این حرم و هتل هر دُوَند که ما را به سمت خود می‌رُبایند. بگذرم. دامنه.
 
امروز در سالروز شهادت پیشوای صادق ع دو سخن از آن امام هُمام هدیه می‌کنم:
 
«چه زشت است برای کسی که میل و رغبتی در او باشد که او را خوار کند.»  «کسی که دنیایش را برای آخرت خویش یا آخرتش را برای دنیای خود ترک کند از ما نیست.»
دامنه ← دارابی
۰۶ خرداد ۱۴۰۱ ، ۰۹:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

مدرسه فکرت ۷۸

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و هشتم

 

سلام استاد احمدی. هنوز هم آن غرب‌ستایان غَرّه‌اند و از کار نابخردانه‌ی‌شان در برجام که به رسوایی آنان انجامید، دفاع می‌کنند. البته در تاریخ ثبت است که رهبری معظم به آنان هم فرصت مذاکره داد و هم صدها بار هشدار و تحذیر و نهیب و تذکر دادند. بگذرم.

 

چرا «عزت» و «عزیز» مهم است؟

میدان ارزش دانش ( ۳۲ )

به قلم دامنه: به نام خدا. متن کامل در لینک بالا در دامنه.

 

سلام استاد سید عمادی. مهم و مفید ترسیم کرده‌اید. امید است قبساتی که بر قلب موسای کلیم ع نور و بینش افکند، بر دل ماها هم ذره‌ای زبانه کشد و راه را در مرام و پویه‌ی الهی بپیماییم. درود بی‌پایان آقا.

 

به مناسبت میلاد امام رضا ع :

 

کجاها باید به دل چسبید و کجاها باید از آن عبور کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "دل‌ها روآوردن و پشت‌کردن و نشاط و کسالت دارند. پس چون روى آورند، بینا و فهیم مى‌شوند و چون پشت مى‌کنند، خسته و افسرده مى‌گردند. پس آنها را هنگام روى‌آوردن و نشاط به کار گیرید و به گاهِ پشت‌کردن و کسالت، آزاد بگذارید." منبع
 
به حرف چه کسی نمی‌بایست گوش کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "هر کس نظر تو در اصلاح خود را نپذیرد، به نظرش درباره‌ی خودت گوش مَده و منتظر باش تا بدى، او را اصلاح کند و آن که کار را از راهش بجوید نمى‌لغزد و اگر هم بلغزد راه‌چاره دارد." منبع
 

سلام جناب آقای قربانی. روزتان به خیر و خوبی.

آیه‌ی ۳۶ سوره اسراء:

لَا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولًا.

و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.

 

ایران‌شناسی ( ۱۱ )

فلسفه‌ی "حکمران عادل" نخستین بار در خطّه‌ی ایران برخاست. و ایرانی‌ها به مسائل مربوط به معنا و هدفِ زندگی سخت می‌بالند و با دو سنت پیچیده‌ یکی باستان و دیگری اسلام درهم‌تنیده‌اند.

 

خُرّم تن آن کس که دلِ ریش ندارد
و اندیشه یار ستم‌اندیش ندارد
 

میدان ارزش دانش ( ۳۳ )

صندوق توسعه‌ی ملی؟ یا صندوق اعانه؟!

به نام خدا. سلام. صندوق توسعه‌ی ملی که ارزها آنجا جمع‌آوری می‌شود، برای ایمنی منابع برای نسل‌های آتی، است نه برای تأمین منافع آنی دولت‌های قبلی و فعلی و آتی. واقعاً مسئولان دولتی به این صندوق چه نگاهی داشته و دارند؟! در متنی گزارشی که از قول دکتر ساسان شاه‌ویسی، اقتصاددان، امروز صبح زود خوانده‌ام که دولت ۱۱ و ۱۲ (حجت‌الاسلام حسن روحانی) «۶۱ درصد منابع صندوق توسعه ملی که سهم نسل‌های آینده قلمداد می‌شود» را در ۸ سال ریاست خود «خرج هزینه‌های جاری کرده است.» اگر این نقل واقعیت داشته باشد و بعید است _با توجه به وضع تنبلی مُزمنِ آن دولت_ واقعیت نداشته باشد، چه فاجعه‌ای مثل خیانت آن دولت به کسانی که در بورس سرمایه برده بودند، صورت گرفته است و ملت را هم به هیچ حساب کرده‌اند.

 

آنچه این اقتصاددان آمار داده است در دوره‌ی ۴ساله‌ی دوم دولت آقای حسن روحانی، صندوق توسعه‌ی ملی «با کسری ۱۳ میلیارد دلاری» به دولت ۱۳ آقای رئیسی واگذار گردیده است. حال آن‌که، آقای فرزین، مدیر اسبق صندوق توسعه‌ی ملی، می‌گوید "او صندوق را با حدود ۵۴ میلیارد منابع، تحویل دولت روحانی" داده بود. بگذرم. خواستم فقط از یک نمونه‌ی غلط یا خیانت و بی‌تدبیری یاد کرده باشم. چون چندان ازین فن و فنون سر در نمی‌آورم.

 

حالا نقل این است که حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی گویا گفته است «اجازه دادیم سهم ۴۰ درصدی قانونی صندوق توسعه، به صندوق ریخته شود تا صندوق توسعه ملی به اهدافش نزدیک شود». نمی‌دانم راست است و این اتفاق واقعاً افتاده است؟ یا نه؟ چون مدتی است حقیقتاً ملت به سخنان دست‌اندرکاران مملکت خود بسیار بی‌اعتماد گردیده است؛ زیرا از بس دروغ و فریب از کار آمده است. مثل اون یکی که گفته بود به هر ایرانی یک باغ ۱۰۰۰ متری می‌دهد! یا مثل اون یکی دیگر که گفته بود دیدید این‌همه ایرباس خریدیم از اروپا و به‌زودی همه از راه می‌رسند! و یا آن یکی اسبق و آن دیگری ماسبق که هر یک گفته بودند:ما هزارها فروشگاه زنجیره‌ای زده‌ایم و مردم را به رفاه رسانده‌ایم. و پس و پیرو او هم چندین و چند بار سخن رانده بود فقط، که ما مردم‌سالاری دینی را صادر می‌کنیم!

 

اقتصاددانان اما (البته تا جایی که من نظریه‌ها و مواضع روزشان را دنبال می‌کنم) برین نظرند که نه‌ فقط دولت‌ها، حتی اتاق بازرگانی‌ها هم، صندوق توسعه‌ی ملی "به‌ عنوان یک صندوق اعانه" و کمک‌کار می‌بینند که هر جا بودجه‌ی عمومی کم شد، از این جیب ملی، ارتزاق کنند.

آیا صندوق ملی توسعه به جایگاه و ساختار اصلی خود بازمی‌گردد؟! نمی‌دانم. چون دارم چند دهه می‌بینم «خودکامگی در تخصیص منابع» وجود دارد و هر رئیس دولتی خودمختارانه دستِ تصرف دراز می‌کند به این دَخل، که باید بسیار حساب‌شده کِشوی آن کشیده شود، چون مال تمام کشور است. نه مثل دخل یک مغازه و بقّالی بازوبسته شود و هر مشتری که آمد کشوی دخلش را وا کند و امور اصلی آن را وا گذارد.

دامنه / ۲۲ خرداد ۱۴۰۱

بیشتر بخوانید ↓

دامنه ← دارابی
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ، ۱۴:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر