دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب مهر ۱۴۰۱ دامنه

نقشه‌ی عملیات‌ها در هشت سالدفاع مقدس

تاریخ انتشار این نوشتار : ۲۵ ‎مهر ‎۱۴۰۱

نقشه‌ی عملیات‌های مهم در هشت سال دفاع مقدس به ترتیب تاریخ

 

 

( ۵ مهر ۱۳۶۰ )

 

 

( ۷ آذر ۱۳۶۰ )

 

 

( ۲ فروردین ۱۳۶۱ )

بیشتربخوانید↓

علت سه فامیلی در خاندان امام خمینی

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۵ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. علت سه فامیلی متفاوت (مصطفوی موسوی، پسندیده و هندی) در خاندان امام خمینی ره در صفحه‌ی  ۷۹ کتاب خاطرات خاطرات آیت الله سیدمرتضی پسندیده (که عکسی از آن، درین پست انداخته و گذاشتم) آمده است که نکاتی درین‌باره می‌نویسم.

 

آقای پسندیده برادر ارشد امام در سال ۱۳۰۴ که آقای "حسینعلی بنی‌آدم" رئیس اداره‌ی آمار و ثبت احوال به بیت آنها در شهر خمین می‌رود تا طبق قانون آن زمان، برای آنها فامیلی انتخاب کند، ابتدا فامیلی «احمدی» -که فامیلی دایی آنها بود- را پیشنهاد می‌کند که پذیرفته نمی‌شود. فامیلی نمی‌بایست عنوانی بوده باشد که قبلا" آن را دیگران استفاده کردند. و نیز نباید عربی می‌بود. ازین‌رو ایشان شش عنوان پیشنهاد می‌دهد و فامیلی "پسندیده" تأیید می‌شود. برادر دیگرش سید نورالدین، هم به خاطر جدّش، فامیلی «هندی» را برای خود برگزیده بود. و فامیلی حضرت امام ره هم، طبق فامیلی پدرشان "مصطفوی" و «موسوی» مانده بود.

 

 

لازم به ذکر است چون جدّ اعلای خاندان امام خمینی، «دین‌علی شاه» -که اصالتا" اهل نیشابور خراسان بود- در دوره‌ی نادرشاه افشار به هندوستان عزیمت نمود، فامیلی هندی ازین رو برای این دوده‌ی نیشابوری که سپس به خمین هجرت کردند، مشهور شد. ایت الله «دین‌علی شاه» از علمای کشمیر شد و در همان کشمیر نیز شهید شد. لابد باخبرید که پسوند «شاه» برای علما و امام‌زادگان در ایران به معنی «سیّد» بوده است که با به کار بردن این عنوان سعی داشتند خاندان سادات از نسل پیامبر خاتم ص را همیشه در تجلیل و شرافت داشته باشند. نیز این نکته هم دور نمانِد محمدرضاشاه خام، پسر رضامیرپنجِ خان و خون آشام، در آن مقاله‌ی اهانت‌بار با مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه‌ی اطلاعاتِ وقت، از همین عنوان فامیلی «هندی» در تبار خاندان امام خمینی، خیلی تلاشید تا این خاندان اصیل و مبارز و شهیر و عالم ایرانی را، دودمانی هندی‌تبار جا بزند که همان اهانت و شناعت، کارِ او و رژیم آمریکایی او را ساخت و به زباله انداخت. به قول آیت الله سید اشرف‌الدین حسینی قزونی گیلانی (ملقّب به: نسیم شمال) : "با آل علی هر که در افتاد بر افتاد".

 

در فرخنده میلاد حضرت محمد مصطفی ص و حضرت امام صادق ع خواستم علاوه بر گرامی‌داشت این روز بزرگ و خجسته و تبریک به دوستداران این خاندان پاک، از خاندان مکرم ساداتی گفته باشم که علمایی ضد ظلم و حامی مردم ستمدیده، در خود پرورانیده که در رأس آنان امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- بود که مکتب امام صادق ع را هم در قم و هم در نجف، دچار تحول بزرگ نموده بود و چونان اجداد طاهرین خود، بنیاد ستم را سست ساخت و اسلام را -که از سیاست هرگز برکنار نیست- وارد صحنه‌ی زندگی شیعیان و آزادگان جهان کرد. حالیا؛ چه خوب، از خود یادگاری اندیشمند، رهبری خردمند و شجاعی دانشمند در برابر جبهه‌ی امپریالیسم باقی گذاردند یعنی آیت الله سید علی خامنه‌ای. واقعا" مکتب امام صادق ع که آن امام همام مفسر بزرگ سیره علمی و عملی حضرت محمد رسول ختمی‌مرتبت ص است، در طول تاریخ حوزه‌های علمیه، چه عالمان منزه و مبارزی در دامن خود رشد و نمو داد و ان‌شاءالله باز نیز تا ظهور حضرت حجت عج خواهد داد. درود بر تمامی دانش‌آموختگان این مکتب از بَدو تا ابَد، از طلبه تا علامه.

کاکُل چیست؟

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۴ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ایران‌شناسی. در خراسان جنوبی، هر گاه در کشت کشاورزی -مثلا" گندم یا جو- یک قسمتی از زمین، بوته بلندتر از بقیه باشد و رو به قبله هم خم شده باشد، کشاورز آن را "کاکُل" می‌نامد و نشانه‌ای از لطف خاص خدا می‌خواند و برکات ویژه‌ی حضرت رزاق به خودش. ازین‌رو؛ از دیرباز رسمی دیرپا در آنجا مرسوم شده است که به آن مراسم کاکُل می‌گویند. چگونه؟

 

من چون خود با چشمان خودم مستند (ساخته‌ی آقای هادی ثابت شوکت‌آبادی) را از اول تا آخر از زبان خودِ محلی‌های آن دیار دیدم، و چند عکس هم از روی آن انداختم (در زیر منعکس ساختم) عرض می‌کنم. پیش از ورود به بحث بگویم از سالیان دور تا همین چهار دهه قبل در محل ما برخی از سادات، موی سر فرزندان ذکور خود را که می‌تراشیدند قسمت رأس را کاکُل می‌گذاشتند تا هم علامت سیادت باشد و هم شاید نشان رزق و حرمت:

 

   

صحنه‌هایی از مستند "کاکُل"

(ساخته‌ی آقای هادی ثابت شوکت‌آبادی)

 

    

لحظه‌ی آوردن بزغاله برای قربانی‌کردن

 

شکرکردن و دف‌زدن صاحب زمین و همسرش

 

اولین کار این است کشاورز آدم معتمد و مؤمن محل را در جریان "کاکُلِ" زمین خود می‌گذارد. معتمد با کشاورز به سرِ زمین می‌رود تا "کاکُل" را مشاهده، بررسی و تصدیق کند. وقتی گواهی داد، همه‌ی کشاورزان دِه به آن کشتزار احترام خاص می‌گذارند و ازین‌که خدا به روستای‌شان نظر انداخته، خرسندی و سُرور می‌کنند و شکرگزاری به جا می‌آورند. زیبایی کار آنجا اوج می‌گیرد که صاحب کشتزار به مردم وعده‌ی قربانی بزغاله می‌دهد. وقت درو که رسید جارچی یا قُرُق‌بان محل، در گرد روستا می‌گردد و جار می‌زند: قُرُق‌ زمین‌ها پایان یافت، بروید برای درو. قُرُق‌ زمین‌ها پایان یافت، بروید برای درو.

 

هنگام خرمن، صاحب کشتزاری که زمینش "کاکُل" در آوُرد، بزغاله را سوار الاغ می‌کند به محل خرمن می‌آورَد و در راه خدا قربانی می‌کند. همزمان مدح می‌خوانند و دف می‌زنند. نصف گوشت قربانی میان فقرا تقسیم و مابقی آبگوشت می‌شود و نوشِ جان کشاورزان. و معنوی‌ترین جا -که اشک آدم از شوق بیرون می‌زند- آنجاست که کشاورز و همسرش کنار سفره‌ی شام نیت می‌کنند اگر محصول خوب فروش کرد، به کربلا زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام بروند. الله اکبر؛ چه انگیزه‌ی درخشنده‌ای.

 

خواستم چه بگویم: دست‌کم سه چیز: ۱. باور دینی مردم، چونان ریشه‌های کهنسال‌چناران، درین مرزوبوم ریشه داونیده، مبلغان دینی ازین باورها به زیباترین شیوه‌ها نگهبانی کنند؛ در واقع مبلغان روحانی، شوراهای نگهبان جامعه به حساب می‌آیند و حتی بر حکومت و قدرت هم، حق نظارت دارند. ۲. سنت‌های بی‌آلایش بومی، برآمده از اعتقادات شرعی است و نشان یکتاپرستانه دارد، که در گرداگرد ایران، بالاترین علامت زیست معنوی محسوب می‌شود، بر همه است که آن را حراست و تقویت کنند. ۳. مجاری فرهنگی نظام، برای انتشار آرمان‌ها و انگیزه‌های دینی و ارزشی در مبانی انقلاب اسلامی، به جای دامن‌زدن به فرهنگ‌های غلط غربی و سبک زندگی تقلیدی، این نوع آداب و اخلاق زیستی را شناسایی و در بهترین حالت و ساعت به روی مردم بگشایند تا آثار معنوی آن چونان آب بر قلب‌ها نفوذ کند. اسلام به هنرِ دعوت و تبلیغ به شیوه‌ی بلیغ، بهای گران قائل است.

به‌روزرسانی مصلحت و پرت‌نشدن حواس

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۴ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چند نکته‌ی مهم در بیان رهبری معظم در دیدار اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدم که از نظرم مرور سه تای آن، شاید برای خوانندگان شریف مفید افتد.

 

نکته‌ی نخست این بود که «مصلحت» در برابر «حقیقت و حکم شریعت» نیست و این طرز تلقی را "غلط دانستند." به نظرم دو دسته از همان دوره‌ی امام خمینی ره دچار این برداشت نادرست بوده و کم و بیش هنوز هم هستند: یکی قائلین به جدایی دین از سیاست در حوزه‌های علمیه، که طرح تفکر بن‌بست زدایی "مصلحت" از سوی امام ره را مخالف شریعت می‌دانستند که فکر می‌کردند کم‌کم مصلحت جای شریعت را می‌گیرد و احکام خدا را تعطیل می‌کند و یا کنار می‌زند. دومی قائلین به جدایی دین از سیاست در عرصه‌ی جامعه که از سر ذوق‌زدگی و گرایش به غرب، این راهکار مدرن امام را نه میانبُر که از میان‌بَرنده‌ی شریعت! تعبیر می‌کردند و ازین‌رو امام را فقیه دوره‌ی گذار از فقه به عصر مدرن معرفی می‌نمودند. این دو دسته، هر دو، به یک میزان فهم درستی در اندیشه‌ی سیاسی اسلام نداشتند. اینک رهبری معظم باز هم چنین برداشتی از مصلحت را غلط اعلان کردند که از نظرم مهم بود. هرچند بنده بر ترکیب اعضای انحصاری مجمع و کارکرد آنان همواره انتقاد داشته و دارم و به مجمعی فراگیر و دارای اعضایی پویا و عالم از بطن همه‌ی جامعه معتقدم نه صرفا" تعدادی ثابت که هنوز هم در آنجا بیتوته! دارند. بگذرم.

 

نکته‌ی دوم این بود که رهبری معظم "بعضی از سیاست‌ها" را "ماندگار" معنی کردند اما برخی دیگر را "مختص یک دوره خاص"، بنابرین چنین مواردی را "نیازمند به‌روزرسانی" معرفی فرمودند. این بیان، راز مصلحت را برملا می‌کند. به نظرم سیاست‌های نادرستی در طول این چهار دهه و اندی انقلاب اسلامی، مشمول این وضعیت شدند که برای رهایی از مخمصه، مجبور به "به‌روزرسانی" آن هستیم وگرنه آن حکمت و شؤونی که حضرت امام برای مجمع مصلحت در نظر داشتند، اندک اندک، محو می‌شود و خودِ این مجمع به جای راهگشابودن، به معضل بزرگ و سدّ راه کشور بدل می‌شود و مانع اصلی تحول و دگرگونی و به تعبیر زیبای رهبری: "به‌روزرسانی".

 

نکته‌ی سوم این بود که مسؤولان کشور را به اصل مهم فراخواندند که به تعبیر بنده همان خدمت به مردم است. این‌که اغتشاشات پراکنده نباید "حواس سران و مسؤولان کشور را "پرت" کند که "از کارهای اصلی و اساسی باز" بمانند. در همه‌ی کشورها این‌جور قضایا و حتی بدتر از آن رخ می‌دهد و پلیس آن سرزمین، با قدرت با آنان مواجه می‌شود و کسی هم به پلیس آنان خُرده نمی‌گیرد. بنابرین باکی نباید باشد که پلیس امنیت ایران در برابر اغتشاشات و در حقیقت دفاع از حریم امن مردم، ذرّه‌ای تردید به خود راه ندهد و اگر مقتدرانه ظاهر نشود در واقع رخنه و حفره‌ی بعدی را پدید آورده است.

 

گرچه حواس دولت‌های پیشین، واقعا" «پرت» بود و به جای متن، به حاشیه دامن می‌زدند. اینک این دولت سیزده چه خواهد کرد، هنوز زود است قضاوت کنم. گرچه حق را نباید ور داد و نگفت که آقای حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی حواس خود را از خدمت پرت نکرد. مثل واکسن کرونا، مثل کنترل آرد و نان، مثل تلاش برای ثبات نسبی قیمت‌ها، مثل پرهیز از سخنرانی‌های آتشین، و نیز مثل چندبرابر کردن یارانه‌ی مردم در دهک‌های نُه‌گانه که سال‌ها در چهار دوره دولت‌های پیشین، همان رقم چهل و خورده‌ای هزار تومان، راکد مانده بود و هرگز به فکر معیشت مردم نبودند. حقیقتا" این سخن درست است که هیچ غائله و خدعه و دسیسه‌چینی‌یی، نباید حواس سران و مسؤولان کشور را از اصل خدمت به خلق و و خشنودی حضرت خالق و رسیدگی به ساختن و آبادانی ایران "پرت" کند.

تصاویر بدون تفاسیر

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۳ ‎مهر ‎۱۴۰۱

 

 

رهبری معظم و سید حسن نصرالله

 

 

دانشگاه کابل

 

 

دُم عصایی (میرکت یا  میرگربه). عکس از دامنه از روی مستند مِلک میرکت

 

 

مرزداران مرزهای خراسان رضوی

هم‌مرزی از شمال و شمال‌ شرق با ترکمنستان و از شرق با افغانستان

 

 

نقشه‌ی قفقاز جنوبی محیطی مستعد برای

دسیسه علیه‌ی ایران توسط آمریکا و اسرائیل اشغالگر

مردم ایران با قرآن چه می‌کنند؟

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۳ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مردم ایران با قرآن چه می‌کنند؟ برایم مانند روز، روشن است که مردم ایران تا چه میزان -بالا و درخشان- به قرآن احترام می‌کنند. من نمونه‌هایی نمایه‌وار می‌آورم:

 

قرآن به سر در شب‌های قدر که هر بار آغاز سال معنوی هر مؤمنی هست.

یک جلد آن جزوِ مقدس و دائمی مهریه‌ی زنان است.

بر بالین نوزاد می‌گذارند تا در پناه آن، از شیطان در امان بماند.

ناپاک از روی حرمت‌نهادن آن را لمس نمی‌کند.

مصحف مقدس را پایین نمی‌گذارند؛ همواره در بالاوبلندی و طاق می‌گذارند.

هیچ شیئی را بر روی جلدش جای نمی‌دهند.

معمولا" اگر دست کسی به قرآن رسید آن را می‌بوسد.

جایی که قرآن قرار دارد کسی پا را دراز نمی‌کند.

وقتی انسانی وفات می‌کند برای تلذّد روح او و عبرت خود، قرآن می‌خوانند.

در محاکم قضایی گاه کار به سوگند می‌رسد که قسم به قرآن ملاک داوری می‌شود.

مسئولان نظام برای وفا به عهد در مراسم سوگند، به قرآن قسم می‌خورند.

در صفحات اول و آخر قرآن، بزرگان خانواده، یادداشت‌های مهم زندگی شامل حج، تولد، ازدواج، اتفاقات، ممات و ... را می‌نویسند و زمانی بهترین سند برای سجّل احوال افراد بود.

در اعزام به جبهه، زیارت، مسافرت، تحویل عروس به داماد و ... از زیر قرآن عبور می‌کنند.

سوره‌هایی کوتاه از قرآن، جزوِ جدایی‌ناپذیر نماز است.

آیاتی از قرآن بخشی از اوراد و دعا و ذکر مردم است و آن را پیش از خروج از منزل زمزمه می‌کنند.

معمولا" -و بهتر است بگویم اغلب و به حتم- مردم جلسات خود را با ذکری از آیات کلام الله مجید آغاز می‌نمایند.

جلد کوچک و جیبی قرآن، نوعی حرز و پناه و ایمن‌جستن برای باورمندان است که با خود آن را حمل می‌کنند.

وقتی در کاری میان خیر و شر درمانند، با استخاره (=کسب خیر) خود و اغلب توسط یک فردِ پرهیزگار به قرآن رجوع می‌جویند تا قرآن را را نشان دهد.

حتی برای روزهای مهم مانند جشن عروسی‌گرفتن و مراسم نذر برپاکردن و ... ، از قرآن کسب تکلیف می‌کنند که خوب آمده یا بد. اگر به قول معروف بد بیاید از انجام آن منصرف می‌شوند و تاریخش را تغییر می‌دهند.

آیاتی از قرآن را از بَرند تا در استدلال‌ها و گپ‌وگفت‌های روزانه وارد کلام کنند تا حجت و ختم کلام باشد و به اقناع بینجامد.

 

نمونه‌هایی را آوردم که اگر بخواهیم تمامی آن را پس از تتبع و جمع‌آوری اطلاعات ذکر کنیم خود از یک جلد کتاب می‌گذرد. شاید خوانندگان شریف همین حالا نمونه‌های دیگری در ذهن‌شان جرقه زده باشد. اینک با ذکر یک نکته، بسیار می‌سزَد که یک آیه‌ی شریفه را هم تبرّک کنیم و تدبر.

 

اما نکته: وقتی معتقدات مردم نسبت به قرآن، این‌مقدار محکم و آکنده از قداست و حرمت است آیا نمی‌توان پرسید چرا هر گاه فرصت آشوب و آتش‌افروزی را برای خود فراهم می‌بینند به قرآن جسارت می‌کنند؟ و حتی آن را آتش می‌زنند!! اگر در اروپا و آمریکا هر از گاهی به قرآن اهانت شناعت‌آمیز می‌شود به خاطر دشمنی با فراگیرشدن اسلام  و بیداری مسلمین است، اما اینان که در مام وطن به ارتکاب چنین جسارت و گستاخی‌یی نسبت به قرآن و مقدسات و معتقدات، مایل می‌شوند چه اسمی دارند؟! خدا نیارد روزی را که به خاطر ناسپاسی به نعمات در انقلاب اسلامی، گرفتار هرج و مرج و مبتلا به بلایای خانمان‌سوز شوند که جز افسوس و ندامت گریزی دگر ندارند. هرچند به این آرزوی شُوم‌شان هرگز نائل نمی‌گردند. بگذرم.

 

و اینک آیه:

 

آیه‌ی ۲۸  صاد : اَم نَجعل الَّذینَ آمنوا و عمِلوا الصالِحاتِ کالمُفسدینَ فی الارضِ اَم نَجعل المتقینَ کالفُجّارِ.

مى‌گویند: حساب و کتابى در کار نیست. مگر ما آفرینش را بر عدل و حکمت استوار نکرده‌ایم؟! با این‌وصف، آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند مانند کسانى قرار مى‌دهیم که با باورهاى نادرست و کارهاى ناروا در زمین تبهکارى مى‌کنند؟! آیا تقواپیشگان را مانند بزهکاران قرار مى‌دهیم؟!

 

در "تفسیر نمونه"ی آیت الله العظمی مکارم، درباره‌ی این آیه آمده است: "نه بی‌هدفی در خلقت ممکن است، و نه مساوات صالحان و طالحان؛ چراکه، گروه اول در مسیر اهداف آفرینش گام بر می‌دارند و به سوی مقصد پیش می‌روند، اما گروه دوم در جهت مخالف قرار گرفته‌اند."

سالک صلح

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۲ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. برخی از کتاب‌ها تا آخر عمر پا به پای آدم می‌آید. مثل همین کتاب «سالک صلح» از انتشارات روزنامه اطلاعات. او زنی بود که ۲۸ سال در جهان راه رفته تا بشر را به خیر و خدا و عالم معنا و اخلاق فرا خوانَد. اسم خود را هم تا آخر عمر نگفته. فقط خواست سالک صلح باشد. درین نوشته چند نمونه از گفته‌های ایشان را می‌نویسم، از چکیده‌هایی که ازین کتاب یاداشت کرده بودم:

 

سالک صلح

 

رمان

"به کسی مربوط نیست"

 

سالک صلح برین عقیده بود که "تنها از طریق وقف زندگی در راه خدا می‌توان رضایت حاصل" کرد. زیرا سالک صلح، بدن را کالبد و "مقبره‌ی روح" می‌داند. و از عیسی مسیح ع نقل قولی می‌کند که آن پیامبر ع می‌گفت: "چرا مرا سرورم سرورم می‌خوانید ولی گفته‌های مرا اطاعت نمی‌کنید؟!" او یک راه صلح را این می‌داند: مغلوب‌کردن شرّ با خیر و دروغ با حقیقت. از نظر او جزمیت اختراع نشد، جهل و ناپختگی مادرِ جزمیت است. او همچنین گفته زندگی مذهبی را از طریق اکتشاف درونی به دست آورد نه از راه تتبع و تعالیم صرف. از منظر وی در درون اشخاص طبیعت الهی وجود دارد که هر وقت بیدار شود آنها ( منکرین خدا ) احساس نزدیکی به خدا می‌کنند. وقتی از سالک صلح پرسیدند کوندالینی چیست؟ جواب داد: بیداری کوندالینی ( kundalini ) می‌تواند به معنی بیداری فطرت الهی باشد؛ یعنی شکوفاسازی معنوی.

 

در مسئله‌ی سیاسی نیز سالک صلح باور داشت که نظام سرمایه‌داری نیاز به اصلاح دارد؛ همکاری و تعاون کار برای آینده. فساد حقیقی در سیاست و جامعه چیزی نیست مگر ناهمآهنگ‌شدن با هدف الهی. در نگاه او باید با راه‌اندازی تورهای آموزشیِ الهام‌بخش باعث بهبود شرائط شد. انسان نیاز دارد تحت زندگی هدایت‌بخش حیات خود را سپری کند. درین مسیر به ندای درون خود گوش باید داد و بشّاش شد. آنگاه که در ارتباط دائم با خدا هستید نمی‌توانید تنها باشید. یک جمله‌ی کلیدی هم دارد خانم سالک صلح؛ آن این است: ازو پرسیدند محافظه‌کاری یا آزادیخواه؟ جواب داد: برای حفظ چیزهای خوب محافظه‌کار هستم و برای تغییر آنچه نیاز به دگرگونی دارد، آزادیخواه.

 

یادآوری: چندی پیش رمان "به کسی مربوط نیست" اثر خانم جومبا لاهیری، ترجمه‌ی خانم گلی امامی از انتشارات جهان نو را نیز خواندم؛ اما چنگی به دل نزد و به طبع نیفتاد. این رمان که در انتشارات ماهی با عنوان "خاک غریب" ترجمه‌ی آقای امیرمهدی حقیقت هم، نشر یافته، دو سه نکته‌ی ظریف داشته که می‌نویسم:

 

طبیعت بشر اگر همانند سیب‌زمینی برای مدتی مدید از یک نسل در همان خاکِ فرسوده کاشته و باز کاشته شود، شکوفا نمی‌شود، می‌بایست ریشه‌های‌شان را در سرزمین‌های نامأنوس بپراکنند. درین رمان این تعبیر هم برایم نوین بود: «خاله خوش‌وعدگی‌ها». نیز این جمله: «دست خط پدرش ریز، دقیق و کمی زنانه بود.» برای من زنانه‌بودن خط چیز جدیدی بود.

علامت امنیت نسبی و امنیت مطلق

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۲ ‎مهر ‎۱۴۰۱
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. تردیدی ندارم هر یک اساتید کِرام و نیز اهل مطالعات مباحث قرآن، بارها با مفاد و حتی نکات این دو آیه -که در ادامه می‌نویسم- برخوردند و بر روی آن توقف و تفکر و تدبر و شاید حتی ایده‌پردازی کردند، اما از آنجا که پای منابر و لای ورقه‌های کتب آموختیم دقت در قرآن تکرار نیست، بلکه هر بار، گشوده‌شدن لایه‌ی نو به روی ماست، پس برای این نوشته هم، که پس از سه ساعت مطالعه، انجام شد لابد اگر دقایقی صرف شود گشایشی صورت خواهد گرفت و این خود از شگفتی قرآن است. درست است که به ظاهر ساده به ذهن می‌رسد، اما وقتی تفسیر دقیق مرحوم علامه را نگاه می‌اندازیم، گویی آثار آیه برای همین امروزروزِ ما نازل شده است. چکیده‌ای نوشته‌ام و درین شب عزیز که سالروز سرآغاز امامت حضرت موعود عج است ارائه می‌گردد. با تبریک و التماس دعا.
 

تفسیر علامه طباطبایی

 
آیه‌ی ۶۴ انفال. یا ایُّها النَّبیُّ حَسبُکَ اللَّهُ و مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمؤمنین.

ای پیامبر، خدا و کسانی از مؤمنین که از تو پیروی می‌کنند، تو را کفایت می‌نمایند.

 

علامه طباطبایی ازین آیه چنین تفسیری در المیزان ارائه فرمودند: این آیه در مقام آرامش و تسلیت خاطر رسول خدا ص است. نصرت خدا و یاری مؤمنان برای کفایت رسول خدا ص دو سبب مستقل از هم نیستند، چون استقلال مؤمنان در این امر با توحید منافات دارد.

 

 

آیه‌ی ۱۰ یونس. دَعواهُم فیها سُبحانَکَ اللّهمَّ و تَحِیَّتُهُم فیها سَلامٌ و آخِرُ دَعواهُم اَنِ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمین.

تنها صحبت آنها در آنجا این است که می‌گویند: منزهی تو ای خدای ما و تحیت و درود آنها در آن بهشت‌ها سلام است و آخرین گفتارشان این است که ستایش فقط مخصوص پروردگار جهانیان است.

 

تفسیر مرحوم علامه ازین آیه چنین ناست:، اولیاء خدا که در جنات نعیم مستقر شده‌اند، خداوند با کرامت خود قلب‌هایشان را از هر شریکی برای خدا، پاکیزه کرده و در دل آنها هیچ محبتی غیر از محبت خدای سبحان نیست، لذا گفتارشان هم تسبیح و منزه دانستن خدا از هر امری است که شایسته‌ی ساحت کبریائی‌اش نیست، یعنی خدا را از هر شریکی در اسم یا معنی و از هر نقص یا عدمی منزه می‌دانند، و تسبیح آنها، هم زبانی و هم عملی و قلبی است و تسبیح اگر کمتر از این و در مرحله‌ای پایین‌تر باشد، در آن شائبه‌ی شرک وجود دارد. و چون اولیاء خدا دلهای‌شان مالامال از خیر و سلامتی است ، لذا درود آنها به یکدیگر نیز با سلام است و سلام در دنیا علامت امنیت نسبی از جانب یکدیگر است، اما در آخرت نشانه‌ی امنیت مطلق می باشد و آنان با احدی، به غیر سلام و خیر مواجه نمی‌شوند جز آن که طرف مقابل خیر و سلام را مبدل به شرّ و ضرر سازد که در این صورت اولیاء خدا نیز با شرّ با او برخورد می‌کنند و خیر و سلامی برای او نخواهد بود، و نیز اولیاء الله چون قلب‌هایشان کمال نعمات الهی را تمجید می‌کند، به هیچ نعمتی بر نمی‌خورند الّا این که به یاد مُنعم می‌افتند، و خدا را یاد می‌کنند و لذا هرگز از پروردگارشان غافل نمی‌شوند و نعمت‌هایی که از صفات جمال و کمال الهی حکایت دارد فورا" آنان را به ذکر عظمت و جلال حق وا می‌دارد و در نتیجه هر نعمتی را که به وصفی توصیف می‌کنند در واقع توصیف پروردگارشان به افعال و صفات جمیل اوست و در نتیجه ستایشی از آنان در باره‌ی خداست و حمد خدا محسوب می‌گردد، چون حمد یعنی ستایش به فعل اختیاری جمیل. لذا اولیاء خدا در بهشت یک دَم هم از تسبیح و تحمید پروردگارشان غفلت نمی‌کنند، چون خدا را حاضر می‌بینند و از حضرتش محجوب نیستند.

 

در سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام سخنی از آن امام همام هدیه می‌کنم: وجود شخص مؤمن براى دیگر مؤمنین، برکت و سبب رحمت مى‌باشد و نسبت به کفّار و مخالفین حجّت و دلیل است. منبع.

اگر نفهمیدید حالا بفهمید

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱۰ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. "و اگر نفهمیدید حالا بفهمید". اینک که رهبری معظم در دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن علیه السلام با تبیین و تحلیل متقن، پرده از واقعیت آشوب و اغتشاش برداشتند، اینجا حقیقتا" وقت آن رسیده که آن "برخی خواص" !!! (البته در بینش و تشخیص حقیقت و واقعیت، به‌شدت عوام و عقب‌تر از عموم مردم) که شتابزده با "اطلاعیه" یا "بیانیه" و یا "اظهارنظر"، احساسات افراد ماجراجو و دنباله‌ی ساواکی‌ها را تحریک و کف خیابان را این‌گونه وحشیانه رقم زدند، از کرده‌ی خود نادم گردند و به واقعیت بپردازند و دست از خیال و وسوسه و احیانا" رفتار سالوسانه بردارند و به تعبیر رهبری "اکنون که دیدند قضیه چیست و نتیجه حرف‌های آنان با برنامه‌ریزی دشمن چه اتفاقاتی را در خیابان‌ها رقم زده است، باید کار خود را جبران، و صریحاً اعلام کنند... ."

 

 

به نظرم این قسمت سخن رهبری معظم که "نتیجه حرف‌های آنان" یعنی آن خواص که بدون تحقیق و تأملات لازم، قضاوت کور و عجولانه کردند و جامعه را ملتهب و افراد را اغوا ساختند! با آن "برنامه‌ریزی دشمن" (که از قبل آن را چیده بود و فقط منتظر رخنه و فرصت مغتنم مانده بود) این اتفاقات را (که اغتشاشاتی خشن و مسلحانه و ویرانگرانه و شبیه بازی‌های خشن گیم‌نت دشمن بود) "در خیابان‌ها رقم زده است" در خور تعمق ژرف است.

 

جامعه‌ی ایرانی به‌حق توقع دارد چهره‌های رقیب سیاسی در صحنه‌ی حزب و قدرت، دست از "مواضع دشمن‌شادکن" بردارند و مصالح جامعه و انقلاب را بهتر از عامه‌ی مردم تشخیص دهند؛ اما گویا این تیپ افراد، منافع ملی و امنیت ملی را پای اهداف نازل سیاسی خود ذبح می‌کنند. و توجه ندارند که باید قدرشناس این‌همه امنیت باشند، امنیتی که تکیه بر آن، افتخار هم دارد؛ زیرا به قول رهبری: "کاملاً درونزا و بدون اتکا به دیگران است."

 

در پایان خیلی خرسند شدم، خیلی، وقتی دیدم در بیان رهبری انقلاب اسلامی، موضع‌گیری‌های فرومایگانی از چهره‌های اندک ورزشی و هرزه‌های قلیل هنری "هیچ اهمیتی ندارد" آمده است و قاطبه‌ی "جامعه‌ی هنری و ورزشی ما سالم" شناسانده شد که در آن "عناصر مؤمن و باشرف کم نیستند" و حقیقت همین است که "موضع‌گیری چند نفر" هرزه و فرومایه که از ولخرجی‌های سازمان سیما به پول و مال و شهرت کاذب رسیدند، به تعبیر درستِ رهبری: "ارزشی ندارد." و نیز "هیچ اهمیتی ندارد." که بنده در روز نخست اغتشاشات در یکی از متن‌هایم، نوشته بودم اینان خیال می‌کنند پشیزی می‌ارزند؛ که نه، نمی‌ارزند.

 

ناگفته نگذارم که این سازمان سیما بود با در اختیار قراردادن شبکه‌های سیما و برنامه‌های لودگی و هرزه‌گرایی، مقصر اصلی ماجراست. سازمان سیمایی که حتی تبلیغات بازرگانیِ کاسبگرانه و اَشرافی و شیک و غرب‌گرایانه‌ی آن، روح مردم مستمند و متدین را می‌آزارَد که قادر نیستند سه کیلو سیب‌زمینی را با آسودگی بخرند اما برای آرمان انقلاب و دین مبین تاب‌آوری‌های غرورآمیز از خود بروز می‌دهند. آنگاه همین سازمان سیما، این فرومایگان هرزه‌گو را محور شبکه‌های خود کرده بود و میلیاردمیلیارد دستمزد و اُجرت از کیسه‌ی بیت‌المال و شاید هم از راه زد و بند، به حلقوم‌شان خوراند؛ اما ملت دید که اینک در وقت اغتشاش، همین فرومایگان جانب آشوب ایستادند و از خود پستی و شناعت بروز دادند.

 

بگذرم؛ و از رهبر مقتدر و محبوب و مبارز و معظم خود درین‌باره ممنونم که مردم را به عمق فجایع آگاهاندند و دست دشمن را با تیزبینی خود مغلوله نمودند. خداوند چنین انسان شجاع و خبیر در برابر امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع را برای ملت ایران و جهان اسلام مصون از هر گونه گزند بدارد. واقعا" باید عین ایشان دلسوزانه و وفاق‌گرایانه تکرار کرد: "و اگر نفهمیدید حالا بفهمید".

منع روحانیت از پوشیدن لباس مذهب

تاریخ انتشار این نوشتار : ۹ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. لباس مذهب و روسری عفت. یکی از سیاست‌های خشن و نادرست رضاخانی که برگرفته از تئوری‌های تقلیدی منورالفکران و تجربه‌ی مقلدانه‌ی آتاتورک ترکیه بوده تا ایران را تماما" به شکل اروپا و تفکرات ناشی از مکاتب مادی غرب درآورَد، قانون متحدالشکل‌کردن لباس بود. بدیهی‌ترین اِشکال آن این بود جامعه را در پوشیدن نوع لباس و کلاه اجبار می‌کرد. و از سوی دیگر روحانیت را از پوشیدن لباس مذهب منع می‌نمود. مگر کسانی از روحانیت، که رژیم از آن روحانیان سرشناس و بانفوذ حساب می‌بُرد. مثل همین روحانی مشهور سیدمحمد کمره‌ای (شوهر دخترعمه‌ی امام خمینی ره) و از رهبران نهضت مشروطه و مؤسس حزب دموکرات در تهران که مرحوم محمد مصدق با او متحد و دوست نزدیک بود.

 

 

سند و به علاوه تبعید روحانیت به انارک در عصر پهلوی. از راست:

حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی، آیت الله سیدمرتضی پسندیده

آیت الله ناصر مکارم شیرازی، حجت الاسلام عباس ضیغمی واعظ معروق قم

 

 

به عنوان نمونه درین ورقه از سند (که ۱۲ مرداد ۱۳۱۵ صادر شد، و در بالا منعکس ساختم) آیت الله سیدمحمد کمره‌ای (شوهر دخترعمه‌ی امام خمینی ره) و از رهبران نهضت مشروطه، مجتهد مجاز شناخته شد و از بازداشتن پوشیدن لباس روحانیت مستثنی و مخیّر گردید، که بپوشد یا نپوشد. اما اساس متحدالشکل‌کردن لباس در ایران این بود که نه فقط فکر ایرانی به اروپا گرایش یاید که حتی ظاهر و شکل و طریقه‌ی پوشش هم عین غرب شود. حال آن که ایران، هم به لحاظ تاریخ کهن خود، دارای پوشش فاخر و حجاب زن و مرد بود و هم به لحاظ شرع، تکلیف بر پوشش و حجاب فاخر داشت. بنابرین؛ هم قانون متحدالشکل‌کردن لباس، کاری غلط و اجباری و مبتنی بر زور بود و هم سیاست کشف حجاب اجباری، حرکتی مخالف شرع و عرف مردم ایران محسوب می‌شد. اما از آنجا که رضاخان میرپنج در فکر تغییر سبک زندگی دینی مردم به سبک فرنگ بود، نه تاریخ پوشش در ایران کهن را احترام گذاشت و نه دستور شرع در قرآن مبنی بر حجاب را قبول داشت. هر دو اصل محترم را زیر پا گذاشت. هر دو کار، ناشی از اجبار بود و زور زیاد. روسری و چادر از سر مردم به زور کشید و عمامه و عبا و قبا را بر روحانیت ممنوع نمود. قباحت فاحشی که از قلب و فکر مردم ایران پاک نمی‌شود.

مدرسه‌ی ملاعبدالله

تاریخ انتشار این نوشتار : ۸ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در مدرسه‌ی ملاعبدالله اصفهان سه اتاق بسیارخوب داشتم. خوب مدرسه‌ای بود. آبِ روان، خادم بافهم، حوض خوب، گل‌های فصل جدید و در بهار سبزی‌های جورواجور در پشت کوزه‌های آب، صفایی داشت. یک قهوه‌خانه‌ی بزرگ هم در مدرسه بود. نمازجماعت هم در مدرسه خوانده می‌شد. این را از زبان مرحوم آیت الله آسیدمرتضی پسندیده نوشتم (ر.ک: ص ۱۹) که زندگی و شرح احوال ایشان در کتاب "خاطرات آیت الله پسندیده" به کوشش آقای محمدجواد مرادی‌نیا آمده است. امام خمینی ره برای این برادر ارشدش، سمِت پدری قائل بود و وصی بلامنازع.

 

خاطرات آیت الله پسندیده

 

مدرسه‌ی ملاعبدالله اصفهان

 

با این نوشته‌ام خواستم دست‌کم سه یادآوری داشته باشم: یکی شکل جذاب و تأثیرگذار سازه مدرسه‌های حوزه در گذشته؛ که تا چه حد از زیباشناختی و الهام از طبیعت خداوند بهره داشت. دیگر این که عالمان دینی با مشقّت فراوان صدها فرسخ را پیاده یا سواره طی می‌کردند تا خود را به مدارس مهم برسانند و بر دانش خود بیفزایند. مثلا" در هیمن کتاب خاطرات، برای آقای پسندیده در حین رفتن به اصفهان برای تحصیل بیشتر و برگشتن به خمین به خاطر اشغال ایران در جنگ جهانی اول، اتفاقات زیادی افتاد؛ مثل دستگیرشدن توسط سارقین و راهزنان. اما معمولا" عالمان از ادامه‌دادن تحصیل و تهذیب دست بر نمی‌داشتند. و سوم این که حس‌وحال ما از تاریخ علما و آشنایی با شرح حال آنان، همیشه تازه نگه داشته شود؛ زیرا از دیدِ بنده هیچ درسی برای انسان اثرگذارتر از شناخت زندگی علمی و عملی علما و دانشمندان و سیر در سیره‌ی آن، نیست.

بیانیه‌ی وزارت اطلاعات

تاریخ انتشار این نوشتار : ۸ ‎مهر ‎۱۴۰۱

متن نقلی: توضیح دامنه: به نام خدا. برای این که بیانیه‌ی وزارت اطلاعات درباره‌ی اغتشاشات مهرماه ۱۴۰۱ برای نخستین‌بار جنبه‌ی تبیینی و تحلیلی به خود گرفته و به‌موقع دست به روشنگری عمومی زده، درین پست عینا" منتشر می‌شود تا هم احیانا" اگر گذر خواننده‌ای به آن افتاد، فرصت مطالعه بیاید و هم از نظر اهمیت رویکرد نوین «واجا» در آگاهی‌رسانی علنی، برای ثبت در دامنه درج می‌شود. متن کامل:

 

...

آتش در دیواره‌ی مسجد

 

"باسمه تعالی. به استحضار مردم شریف و سرافراز ایران اسلامی می‌رساند: حوادث روزهای اخیر در برخی نقاط کشور، پوسته‌یی آشکار و محسوس و لایه‌های پنهان متعددی در پشت صحنه‌های خود داشت. سربازان گمنام امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) برای شکار هدفمند عناصر اصلی ترور و تخریب، ضمن حضوری ناملموس در صحنه‌ی اغتشاشات و کمک به برادران و خواهران فداکار، مقتدر و سربلند خود در فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی و همراهی با نیروهای بسیجِ جان برکف و همیشه حاضر در صحنه‌های دفاع از کشور، در عین حال بخش اصلی مأموریت، توجه و توان خویش را معطوف به رصد و ردیابی سازمان دهندگان و آتش بیاران اصلی پشت صحنه، اعم از کشورهای بیگانه تا تروریست‌های آلبانی‌ نشین و سایر گروهک‌های معاند و فرقه‌های دست پرورده‌ی استعمار و عناصر سرسپرده‌ی داخلی آن‌ها نمودند.

 

در روزهای عبرت‌آموز گذشته که فعالیت لایه‌های پنهان فتنه‌گر تشدید شده بود، به همان نسبت امکان شناسایی عوامل مخرب و تروریست نیز افزایش یافت. از سوی دیگر، به نسبت افزایش فعالیت حامیان بیگانه و سایر سازمان دهندگان ترور و تخریب، مزدوران داخلی آن‌ها عنان از کف داده، سر از چاه و چاله‌های استتاری خویش برآوردند و بدین‌سان، امکان شناسایی و بازداشت آن‌ها بیش از پیش فراهم آمد تا مأموریت مهم وزارت اطلاعات در حد بالایی تحقق یابد.

 

طُرفه آن‌که میدان رویارویی مدافعین وطن و حافظان نظم و امنیت کشور در روزهای گذشته، با مجموعه‌هایی از عناصر متنوع گروهکی، عوامل سازمان‌های جاسوسی بیگانه، دخالت مستقیم دولت‌های آمریکا و انگلیس و دنباله‌روهای سعودی آن‌ها تا عناصر ناآگاه و فریب خورده‌ی اغتشاشگر در کف خیابان‌ها مواجه بود. اینک بنا به مقتضای شرایط عمومی کشور و تا  آن‌جا که ملاحظات امنیتی اجازه می‌دهد، بخشی از کشفیات و دستگیری‌های صحنه و پشت صحنه را به آگاهی ملّت فهیم، صبور و مقاوم ایران اسلامی می‌رساند:

۱. در روزهای گذشته، ۴۹ نفر از عوامل و مرتبطین گروهک منافقین بازداشت شده‌اند. نامبردگان بنا به دستور تروریست‌های آلبانی نشین، از تولید اخبار جعلی تحریک کننده‌ی اغتشاشگران تا سازمان‌دهی ترور و تخریب، جهت‌دهی به شعارها، حضور مستقیم در صحنه‌های اغتشاشات خیابانی و تخریب اموال عمومی، تأمین تجهیزات مختلف برای مقابله با پلیس و مواد محترقه برای به آتش کشیدن اماکن و خودروهای عمومی و شخصی، فعالیت داشته‌اند.
بیشتر بخوانید ↓

رفتار جالب جنگلبان بختیاری

تاریخ انتشار این نوشتار : ۷ ‎مهر ‎۱۴۰۱

جنگلبان اهل بختیاری در لحظه‌ی احتضار

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حرکت جنگلبان بختیاری در کهنسالی، یک الگو بود. آخرین ثانیه‌های جان‌دادن، دست همسر کهنسالش را چنگ زد و دست در دست او جان به جان‌آفرین تقدیم کرد. مستند این صحنه را دیده بودم و عکسی هم انداخته، تا اینک یک پست برای لیف روح شد زیرا معنویت در آن موج می‌زند. او هم وفادار به بلوط‌های زاگرس بود و هم دلباخته‌ی همدم کهنسالش.

در پناه آیه ، در سایه‌ی ائمه

تاریخ انتشار این نوشتار : ۶ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در پناه آیه ، در سایه‌ی ائمه: در آیه‌ی ۳۶ ق می‌خوانیم: وکَم اهلکنا قبلَهم مِـن قرن هم اشدُّ منهم بَطشا فنقّبوا فی البلاد هل من مَحیص: و چه بسیار از امت‌ها که قبل از ایشان بودند و ما آنها را هلاک کردیم با این که از اینها نیرومندتر بودند و به شهرهای دیگر نیز رخنه کردند، آیا توانستند از هلاکت، گریزگاهی بیابند؟

 

نظر مرحوم علامه طباطبایی درباره‌ی این آیه در المیزان: می‌فرماید: "قبل از این مشرکین فعلی، چه بسیار اقوامی بودند که بسیار نیرومندتر از اینها بودند و با نیروی خود به سرزمین‌های دیگر سیر کرده و آنها را نیز فتح کردند، اما آیا توانستند از عذاب خدا گریزگاهی بیابند؟ یعنی اگر آنها توانستند، این مشرکین نیز می‌توانند، و این آیه در مقام انذار و تخویف مشرکین است." تدبر.

 

ویژگی‌های شیعیان: در سالروز شهادت عالم آل محمد امام رئوف حضرت رضا ع یک سخن از آن امام همام درباره‌ی ویژگی‌های شیعیان از این منبع نقل می‌کنم. شیعیان ما تسلیم فرمان ما هستند، از سخن ما پیروى مى‌کنند و با دشمنان ما مخالف‌اند. پس هر که چنین نباشد، از ما نیست. صفات الشیعه، ص ۸۲ ، ح ۲ ، گزیده‌ی حکمت‌نامه‌ی رضوی، صفحه‌ی ۲۹۶.

نمای نو از صحن جامع رضوی

تاریخ انتشار این نوشتار : ۵ ‎مهر ‎۱۴۰۱

نمای نو صحن جامع رضوی حرم امام رضا ع

نماد حرم پیامبر اکرم ص .  ۵  مهر ۱۴۰۱. عکاس: دامنه از روی شبکه‌ی قرآن

چرا مهار ایران ؟!!

تاریخ انتشار این نوشتار : ۵ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چرا مهار ایران ؟!! مسائل زیاد است پس فقط دو مسئله را مثال می‌زنم. انرژی داخلی و اتحاد خارجی.

 

یکم: انرژی داخلی و منطقه‌ای: کافی‌ست فقط بدانیم ذخیره‌ی انرژی نفتی خلیج فارس برای دهه‌های طولانی دوام دارد اما دیگر منابع نفتی در جهان دو تا سه دهه در آینده تمام می‌شود و تُهی. گاز هم جای خود دارد که ایران و روسیه و قطر بالاترین ذخایر گازی‌اند. ایران در خلیج فارس حداکثرِ ساحل را دارد؛ به طولی زیاد، آن هم در میان خلیج فارس از دهانه‌ی اروندرود تا دریای عمان در کرانه‌ی گواتر. و این یعنی "شاهین ترازو" شدنِ ایران درین جغرافیای سیاسی. برای همین موقعیت ممتاز است که ایران با فراستِ بی‌نظیر رهبری معظم از طریق اعزام جداگانه‌ی سپاه در خلیج فارس و اعزام ارتش در دریای عمان، امنیت و ثبات را برای پایداری و اِشراف ایجاد می‌کند. زیرا "بدون اغراق، خلیج فارس عامل حیات ایران است." (درین‌باره به کتاب جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس. نوشته‌ی: احمد پوراحمد رجوع شود.) بنابرین؛ آمریکا ازین مسئله باخبر است. برای آمریکا دست‌کم از سه جهت این منطقه دارای اهمیت راهبردی است:

 

از نظر اقتصادی، منبع عمده‌ی انرژی است و تسلط ایران بر آن برای آمریکا شکننده است.

از نظر خط دفاعی، لایه‌ی سوم دفاعی استراتژیک آمریکا (تئوری برژینسکی) محسوب می‌شود. خط دفاعی اول آمریکا، خودِ ایالات متحده‌ی آمریکا است. خط دفاعی دوم، اروپاست و خط دفاعی سوم هم، خلیج فارس است.

از نظر بازار فروش، عظمیم‌ترین منطقه‌ی دادوستد اسلحه است. درآمد آمریکا در درجه‌ی بالایی، به فروش اسلحه متکی است.

 

عکس از روی جلد کتاب: دامنه

کتاب جغرافیای عملیات ماندگار دفاع مقدس. نوشته‌ی: احمد پوراحمد


دوم: علاوه برین، اتحاد خارجی ایران هم، برای آمریکا دردسرساز تلقی می‌شود. بر اساس سیاست دائمی آن کشور "مشهور به سیاست سدّ نفوذ"، ایران در هیچ شرائطی نباید اهرم قدرت برای چین و روسیه گردد. اینک اتحاد ۲۵ساله‌ی منفک میان "ایران و چین" و "ایران و روسیه" که زمینه‌های آن هوشمندانه چیده شده است و نشان داده شد که جمهوری اسلامی ایران، مقتدر منطقه‌ی و یکی از چند قدرت برتر جهانی شده است، آمریکا را بیش از پیش به فکر چاره‌جویی انداخته است تا راهبرد "مهار ایران" را عمیق‌تر و مرموزانه‌تر به کار گیرد. از نظر بنده برنامه‌ی منحط و مُهلک با متن‌های چندپهلو و مشکل‌دارِ "برجام" دست‌پخت تلخ و شورِ دولت شیک‌پوش پیشین (=حجت الاسلام حسن روحانی و دکتر محمدجواد ظریف) نمونه‌ای از همین سیاست مهار بوده است.

 

بی‌جهت نیست وقتی اقدام علیه‌ی ایران، برای آمریکا این‌چنین سخت و سرافکنده شده است، روی به بلوای درونی آورَد. آنچه قصد بود، این بود که آشوب‌ها از حالت جزیره،جزیره (کوپّه کوپّه) و به شکل جیوه (=جمع‌شدن، متفرق‌شدن) شروع شود و سرانجام به اغتشاش زنجیره‌ی گستره‌ی کشوری بدل شود و در نتیجه فضای عام ایران را، آکنده از آن کنند. اما باسرافکندگی و علی‌رغم بارش‌های پی‌درپی دروغ‌های موذی لحظه‌ای، دیدند که شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب اسلامی ریشه‌دارتر از آن است که با این بادهای مصنوعی بلرزد و بیفتد و به تهییج مردم متدین بینجامد. اعتراض، حق خدادادی آدم‌هاست اما برای خود قواعد و اخلاق و هنجارها دارد و کانون آن، زبان و منطق است.

 

خدایا ما در جبهه‌ها، امدادهای غیبی تو را می‌دیدیم که در سخت‌ترین شرائط بغرنج بر روی رزمندگان باریدن می‌گرفت، اینک هم باور داریم هم همت مردم کارا است که همت نمودند به صحنه آمدند و هم امداد حضرت باری تعالی، موجب رفعت و استعلاء. الها! همآره بر ایران و انسان ببار. بارها گفته‌ام باز نیز می‌گویم: دو کارِ همیشگی نظام باید این باشد: خدمت و قدرت. این دو، توأمان، میزان است و عامل توازن. فقدِ هر یک خطرناک است. خدمت با قدرت. قدرت با خدمت. هر دو برای مردم.

نوشته‌هایم درباره‌ی جبهه ۲

تاریخ انتشار این نوشتار : ۴ ‎مهر ‎۱۴۰۱

۶۱ تا ...

قسمت دوم

سلسله‌نوشتارم در پیام‌رسان

«هیئت رزمندگان اسلام داراب‌کلا»

به چه تکیه کنیم؟! ( ۶۱ ) به نام خدا. سلام. حساب شود رزمنده در اوج دفاع علیه‌ی تک و پاتک دشمن، بیش از ۱۵روز در زمین شور و نمکزار و داخل سنگر با سقف بسیارکوتاه که فقط می‌شد در آن دراز کشید حتی نشستن هم ممکن نبود، آب برای طهارت نداشته باشد، چه‌ها که نمی‌شود. چنین وضع بغرنجی برای ما در والفجر۸ در خاک عراق رخ داد. آنقدر غلظت شوری آب بالا بود که اساسا" طهارت باعث سوزه و درد می‌شد؛ به زبان محلی: کَت‌کِش‌زن شده بودیم، بی اُوه می‌زدیم! نمی‌دانم نمازهای آن دو هفته‌واندی‌مان، اَدا و صحیح بود یا نه؟ روانشاد یوسف رزاقی با روحیه‌ی شادش هر نوع غم را کلافه می‌کرد و پوزه‌ی هر افسردگی را به خاک می‌مالید و فضای تبسّم بر آدم می‌آفرید. توالت که نداشتیم کنار سنگر. روزی او از سرِ شوخ‌طبعی داخل پوکه‌ی بزرگ توپ تانک، قضای حاجت کرد، از خنده ما را روده‌بُر. حالیا درود بر روح او بادا.

 

به چه تکیه کنیم؟! ( ۶۲ ) به نام خدا. سلام. نامه‌ی سری رسید یکی از شخیصت‌های درجه‌بالای نظام وارد منطقه‌ی عملیاتی ما می‌شود حواس‌جمع باشیم و فلان‌ساعت فلان‌مکان در نشست شرکت کنیم. رفتم نشست. از تأکید اکید فرمانده‌ی رده‌ی نخست فهمیدم شخصیت مورد نظر خیلی‌مهم‌اند که این‌همه حلقه‌ی حفاظت شکل گرفت. هفته طول کشید. ساعت ورود را نگفتند، نیز روز آمدن را. حتی جای دقیق فرودشان را. ذهنمان حدس‌هایی می‌زدیم: آقاخامنه‌ای باشد؟ لابد رفسنجانی‌ست. نه شاید خود آقامحسن باشد. نکنه میرحسین باشه؟ هی مرور کردیم، سر درنیاوردیم. روز موعد رسید. به وسط وسط رفتم. شخصیت داشت می‌رسید. هلی‌کوپتر نشست. به ولع دیدم آقاخامنه‌ای هستند، با لباس سپاه و زیبا. خودم را تا هر جا می‌توانستم نزدیک‌تر کردم تا آن حد که صوتش را پیش از بلندگو می‌شنیدم. رهبری معظم را سه جا درعمرم دیدم. می‌گویم، بعداً.

 

به چه تکیه کنیم؟! ( ۶۳ ) به نام خدا. سلام. تا وقتی گروه کمین شب نشده بودیم، به‌نوبت، روز را می‌بایست چهارنفره چهارنفره در چند دسته، از صبح سپید تا عصر تاریک جاده را تأمین می‌کردیم؛ به چنین کاری تأمین جاده می‌گفتند که مخاطره‌آمیزترین حرکت رزمی رزمنده محسوب می‌شد. از مقر تا جایی که باید در یک جای استتاری پنهان می‌شدیم یک تا دو کیلومتر می‌شد که هر آن احتمال هجوم کومله دموکرات به ما می‌رفت خصوصا" هنگام رفت و موقع بازگشت. چندین نوبت نصیب ما شد. روزی هم باز نوبتم شد که آن روز رَغبت یا رمق نبود که به جای بنده نعمت یاری به همراه رمضان ذکریایی رفت با دو پیشمرگه‌ی کُرد که بلدراه ماهری بودند. همان سپیده در کمین کومله گرفتار شدند. همگی شهد شهادت نوشیدند. دیدن پیکر شکوهمند آغشته‌به‌خون نعمت و رمضان و پیرمرد کُرد هنوزم توی مردُمک چشمم جا ماند. بیشتربخوانید↓

هیئت پایین‌تکیه داراب‌کلا در مشهد

تاریخ انتشار این نوشتار : ۳ ‎مهر ‎۱۴۰۱

 

حضور عزاداران هیئت ابوالفضل پایین‌تکیه داراب‌کلا

رحلت پیامبر اکرم ص و شهادت امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع

 

          

 

روزهای ۳ و ۵  مهر ۱۴۰۱ مراسم چهل‌وهشتم مشهد

 

     

 

....

 

    

 

...

 

آثار تعالیم اسلام

تاریخ انتشار این نوشتار : ۳ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همان‌طور که در پست ۴ دی ۱۳۹۷ «اینجا» از کتاب «تعالیم اسلام» مرحوم آیت الله علامه طباطبایی که به کوشش مرحوم حجت الاسلام سیدهادی خسروشاهی تدوین شده است، چند مطلب نقل کرده بودم ازجمله در ص ۳۲ آن که می‌گوید: «عقاید دینی مانند نیروی مخفی در دل انسان جای دارد و او را درهمه‌حال همراهی می کند و وی را از رذایل اخلاقی بازداشته و به فضائل وادار می کند.» و در ص ۳۹ نیز فرموده: «جامعه‌ای که به دین پایبند نباشد، واقع‌بینی و روشنفکری را از دست می‌دهد.» اینک پس مطالعه و مرور مجدد این اثر گرانقدر، چند نکته‌ی مهم دیگر می‌نویسم:

 

تعالیم اسلام اثر علامه طباطبایی

 

در ص ۵۸ نکته‌ای مهمتر می‌فرماید: طبق دستور اسلام باید هدف اصلی را "اخلاق" قرار داد و قوانین را بر اساس آن بنا نهاد زیرا از نظر علامه، فراموش‌کردن اخلاق، مردم را به مادیت متوجه می‌کند. ایشان در ص ۳۶۶ از آثار اجتماعات می‌گوید که در اسلام مقرر شده است، و آن «بهترین وسیله برای دفع اختلاف طبقات است و از بین بردن بدانیشی به یکدیگر.» البته از برخی از اجتماعات سوء باید خوداری ورزید کما این که علامه درین مسئله ازین شعر در ص ۲۳۰  کتاب بهره گرفته:

 

با بَدان کم نشین که درمانی

خو پذیر است نفسِ انسانی

 

لازم به ذکر است آیت الله جوادی آملی در مقدمه‌ی همین کتاب در ص ۲۰ و ۲۱ دو نکته‌ی مهمی فرمودند: یکی این‌که توصیه بر خواندن این کتاب کردند تا در پرتو جامعیت کتاب «تعالیم اسلام»، "جامعه را از نقص عملی و قصور علمی آزاد ساخته و هدف والای انقلاب اسلامی را از علم به عین آرند و از گوش به آغوش." دیگر این‌که امام خمینی ره را به "خضرِ راهِ تهذیب" توصیف نمودند.

 

پیوست: علامه این کتاب  ۳۷۵  صفحه‌ای را در سال ۱۳۴۲  به درخواست یکی از تجّار و اَخیار تبریزی (آقای حاج حسین آقاکاغذیان) برای برنامه‌ی درسی مدرسه‌ی علوی تهران تألیف کرده بودند. روح‌شان شاد و آثارشان همیشه در یاد.

تظاهرات در قم علیه‌ی آشوب

تاریخ انتشار این نوشتار : ۳ ‎مهر ‎۱۴۰۱

      

عزاداری در صحن شرقی اتابکی حرم حضرت معصومه س

حضور همه‌ی صنوف و آحاد ملت متدین درین حرکت انقلابی

قم. خیابان شهدا. روبروی مدرسه‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

 

 

 

​​​​​​...

 

     

حضور انبوه زنان مؤمن و غیور در میدان شهدای قم

یک‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ حرم حضرت معصومه س . عکاس: دامنه

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام  امروز یک‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ در سالروز رحلت جانگداز حضرت پیامبر اکرم ص و شهادت حضرت امام حسن مجتبی ع ، به حرم حضرت معصومه س رفته، پس از زیارت حرم ملکوتی کریمه‌ی اهل بیت ع و درنگ در عزاداری این روز جانسوز در صحن شرقی اتابکی، راهی راهپیمایی انبوه مردم دردمند علیه‌ی آشوب و حامیان آشوب شدم که برایم در حکم اهمیت راهپیمایی‌های اوائل انقلاب را داشت که شرکت در آن هم تولّی بود و هم تبرّی. خداوند از کاری خشنود است که به گسترش عدالت و رعایت احکام شریعت و رضایت ملت بینجامد. هیچ چیز برای بنده دردناک‌تر از آن نبود که جلوِ چشم نظام و انقلاب، آشوبگران چادر از سرِ یک زن باحجاب برداشتند و به زور سر آن انسان شرافتمند را در انظار عمومی برهنه ساختند. حقیقتا" کاری کریه و رفتاری شنیع مرتکب شدند. مهربانی و خدمت انقلاب به مردم یک اصل بدیهی و دینی‌ست، اما اُبّهت و اقتدار و قاطعبت علیه‌ی شرارت‌افکنان هم، اصلی جدایی‌ناپذیر و منطقی و قطعی‌ست. این دو شیوه‌ی کشورداری اگر متوازن نباشد آشوبگران در هر فرصت دگری که بیابند، جری‌تر و جریحه‌دارتر خیابان‌ها و حریم عمومی ملت را اشغال می‌کنند و امنیت و آسایش را خدشه‌دار.

 

تلویزیون ایران عبرت بیاموزد و معذرت بخواهد و تنبیه شود که چرا این‌همه به هرزه‌ها (برخی از هنرپیشه‌نماهای پول‌پرست) در شبکه‌های خود میدان داده بود و میلیاردها پول در حلقوم‌شان ریخت که حالا دُم درآوردند و خیال می‌کنند پشیزی می‌ارزند که آشوب را دامن زدند و از کشور گریختند. ملت متدین و ریشه‌دار ازین‌دست کارهای سبُک و اَشرافی و خلاف آرمان انقلاب سازمان سیما حقیتا" ناراضی‌ست و آنجا را لانه‌ی این هرزه‌ها کرده بود. آیا سیما باز هم بدین خفّت و حراج بیت‌المال ادامه خواهد داد؟! خدا اعلم است. چند عکس هم ازین حرکت انقلابی امروز مردم در قم انداختم که در بالا گذاشته‌ام.

روشنگری نورمفیدی نسبت به آشوب

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱ ‎مهر ‎۱۴۰۱

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیت الله سیدکاظم نورمفیدی در خطبه‌های امروز (۱ مهر ۱۴۰۱) نمازجمعه‌ی گرگان دیدگاه خود را شجاعانه درباره‌ی آشوب‌ها مطرح کرد، (منبع) که به دلیل اهمیت مسئله در دامنه نیز انتشار می‌یاید. جالب این‌که آقای حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی که با پیام تحریک‌آمیزِ خود در قضیه‌ی "ژینا" گفته بود "درد آن تا مغزِ استخوان" وی را "سوزاند!"، حالا همچنان در برابر شناعت‌آمیزترین رفتار آشوبگران لب فرو بست. لابد خیال می‌کند مردم نظاره‌گر رفتار مذبذب افراد، نخواهند بود که حاضر نشدند این‌همه اهانت توسط آشوبگران به مقدسات مورد احترام مردم، به قرآن، به ناموس، به پرچم کشور، به چادر و حجاب، به مسجد و بسیج و مأموران امنیت و انتظامی و نیز شعارهای شنیع علیه‌ی رهبری معظم را ذره‌ای مذمّت کنند.

 

تاریخ و مؤمنان و هر اهل منطق و انصاف، گواه این رفتارها خواهند ماند و این گَردِ تیرگی هم، بر چهره‌ی کسانی خواهند ماند که در برابر این توطئه‌ی کثیف و تبهکارانه، خود را مشتاقِ تشدید، نشان می‌دهند. اما به روشن‌بینی مؤمنان، این دسیسه هم درهم کوبیده خواهد شد. اعتراض‌کردن به حکومت و انتقاد و مطالبه‌گری، حقی‌ست خداداد که این  برای خود اخلاق و انصاف و قواعد دارد و از زبان سخن و منطق، بیرون می‌آید، نه از بازو و دشنه و قمه و آشوب و آتش و تخریب و قرق‌کردن خیابان.

 

آیت الله سیدکاظم نورمفیدی

 

اینک با ذکر مقدمه‌ام؛ چکیده‌ی دیدگاه آقای نورمفیدی عینا" می‌آید: "اتفاقات این چند روز اخیر اعتراض و انتقاد نیست بلکه اغتشاش و آشوب است... این مسائلی که این روزها در خیابان دیده شد اعتراض نیست چون در اعتراض انسان حرفش را می‌زند و این اشکال ندارد و کسی با آن مخالف نیست اما اتفاقات دیده شده هیچ ردی از اعتراض نداشت و آتش زدن خودرو، بانک و دستبرد به مغازه‌ها، خارج از مسئله‌ی اعتراض است و حکایت از مسائل پشت پرده دارد... .

 

اوج دنائت؛ مشت و لگد بر یک خانم چادری رهگذر

و کشیدن چادر از سر این زن محجِبه توسط آشوبگران

 

آیت الله نورمفیدی افزود: امروز ۲۶۰ شبکه در دنیا به زبان فارسی برنامه‌سازی می‌کنند و دائما به فکر تخریب انقلاب اسلامی هستند... متاسفانه این شبکه‌ها با تشویق جوانان به ایجاد آشوب و تخریب، به دنبال ازبین‌بردن نظم و امنیت هستند. این اقدامات بوی توطئه می‌‌دهد و توصیه می‌کنیم جوانان عزیزمان وارد این ماجرا نشوند چون این عملکرد اعتراض نیست و آشوب و به‌هم‌ریختن کشور است و تاکید ما به فرزندان عزیزمان این است که در این مسائل ورود پیدا نکنند و با آنهایی که عامل اصلی هستند برخورد شود."

لغت‌های ۳۶۸۵ تا ۳۷۱۵ داراب‌کلا

تاریخ انتشار این نوشتار : ۱ ‎مهر ‎۱۴۰۱

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

جُل‌دِله: پیاله‌ای که داخلش گود و فرورفته‌تر باشد. مثلاً کسی که غذای بیشتری بخواهد بخورد می‌گوید: مِه وِسّه جل‌دله دکون. برایم توی ظرف گود و پرحجم‌تر بریز. این کلمه در رودخانه‌ها استفاده می‌شود زمانی که می‌خواهند عمق رودخانه را اعلام کنند می‌گویند این قسمت جول هسته یعنی عمق زیاد، اما جول‌دله را بیشتر در شالیزار استفاده می‌کنند، برای اعلام عمق گل و لای. مثال: می‌گویند این جه جول‌دله هسته مواظب بوشین نماسین (گیر نکنین) یا جول‌دله ره نشاء بوته کم می‌گیرد.

 

نار: در عربی نار آتش است در در زبان بومی نار مثلاً زمانی که تازه شخصی به خواب رفته و یک دفعه از صدای کسی یا چزی از خواب بپرَد، می‌گوید تازه مِه دل نار بُرد بَیَه احتمال می‌دهیم دو علت داشت که نیاکان ما این عبارت را باب کردند: یکی این‌که ممکن است "نار" کنایه ازین باشد از رنج دنیا یک آن، به خواب فرو رفته‌اند و نار و نور شد براش خواب. چون این جمله‌ی تقریباً گلایه‌واره را، معمولا" در جواب کسی می‌گویند که ناگهان او را بیدار کرده باشد و با حرفِ صوتِ"اَع" ادا می‌شود. دوم این‌که شاید نار همان حالت تازه گرم‌افتادن باشد. مثل تراکتور و کمباین و کامیون که وقتی استارت می‌زنند یواش‌یواش گرم می‌افتد. جمله‌ی مِه دل تازه نار بوردِه حاکی از همین شاید باشد. شاید.

 

اِس: ایست. ایستاندن. ایستادن. مثلاً: اون ماشین یا اون اسب ره اس هاده. یعنی بایستان، متوقفش کن. یا تراکتور اس کرد. یعنی ایستاد.

 

سرنِه: وِن سرنه. نوبت. مثلاً ون سرنه نبودی ببینی چه کَشتی‌یی گرفت.

 

سو چِل ما: روستایی در بالادست داراب‌کلا و نکا. چون این منطقه آبخیز بوده به سه زبان ترکی آلمانی و عربی نامگذاری شده، شاید هم روسی که معنی هر سه کلمه آب است. روی علت نامیدن روستای سوچلما به این نام، تابه‌حال این‌گونه نیندیشیده شد. در واقع آن را "سی‌چهل ماه" تلفظ می‌کنند عموماً؛ به عنوان جای دور و دارای چند و چندین برکه و آب و چشمه. بیشتر بخوانید ↓