دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب بهمن 1392 دامنه

پست 104 : به قلم دامنه. به نام خدا. برخی از ماها به فرموده ی امام صادق (ع) منهشَم هستیم. یعنی شکننده و تیز و بُرّنده! می شویم.

می دانید که هاشم جدّ حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) است. او از فرط فقر و نداری ها، برای اینکه تکه نان سر سفره طعامش به همه فرزندانش برسد خود با دو کف دستش آن را خُرد و تیلیت (یعنی ریز ریز و خمیر) می نمود تا کسی از سُفره رزقش مغبون یعنی زیان دیده و نخورده بلند نشود. همین کار همیشگی اش موجب شد که به او بگویند: هاشم.

بنا بر این هاشم یعنی کسی که چیزی را می شکند و ریز ریز می کند. اما امام صادق (ع) در دسته بندی شیعیان می گوید شیعه های ما سه دسته اند:

برخی صاف و در اخلاص اند. همانی که امام حسن مجتبی (ع) می گفت شیعه ی تنوری.

برخی در غم و همّ نان و نام اند. یعنی همانی که به فرموده ی امیرمومنان علی (ع) سفره معاویه را که ببینند از کیش و کشش ما بیرون می خزند. به این تیپ شیعه ها می گویند شیعه نون و نامی! و عده ای هم در وضع شکنندگی اند و مثل شیشه زود می شکنند و تیز و بُرنّده می شوند. به این دسته از آدمها می گویند: مُنهَشم. یعنی تُرد و شکننده و اشکن بکشنی!

اولی ها خُلّص اند و خلاص و خلاصه و متخلّص و مخلَص و مخلِص و اخلاص. دومی ها نون نمکی و نام نامی اند! نوم و نیام و نوا و ناله و نگرانی و ناموسش همان نان است و نام و مقام. همین.

شیپور سختی نواخته شود او دین و دَین و ایمان و اسلامش را هم تعویض می کند. سومی ها البته در اشتباه اند. اما محتاج رِفق و مدارا و آسان گیری اند. چون مثل شیشه اند. هم حمل شان سخت و ظریفه و هم  اگر بشکنند تیزی شان به مثل شیشه افزون تر می شود.

پس نگذاریم بشکنند. یا نگذاریم بشکنیم. بهتر است هاشمباشیم یا منهشم؟

چهارشنبه ۳٠ بهمن ۱۳٩٢ ، ٦:۱٢ ‎ق.ظ

پست102 : به قلم دامنهبه نام خدا. این یک کامنت است به دامنه: «یکشنبه 27 بهمن 1392. از اون پایین پیامارو خوندم. احساس کردم همون پایین یه سیخ نوک تیز به بارزان زدی و تا این بالا بیاد چسسسسسس ون وا در بورده. انگار قشنگ پنچرش کردی یا مث هیپنوتیزکنا آروم سرشو گذاشتو رو پات گفتی بخواب بخواب بخو...

اینجا بود که عجیب یاد کلاه قرمزی افتادم اقشال نداره آقای مرجی.... بارزان داشت شاخ در می آورد که یه .... کافی بود... تا لید بشه بارزان باید بدونه اینجو گردابیه که کار هر کی نیس بیاد شاخ و شونه بکشه.... نویسنده : (...).


پاسخ دامنه به کامنت: من اونو تا 100% شناسایی کرده ام. داغ می کنم اینو. همه  دامنه خوانان منتظرن این کیه؟ او الان حتما می آد سراغ بقیه وبلاگ ها با این کامنت.  گرگ!!! باران دیده شده او. آری چه چسسسسسسسسی هم. مثل دوره ی جوانی ام افتائم تکیه پیش که با دوستانم می رفتیم رومانی ماشین چرخ ره، با میخ بیخ پنچر می کردند خیلی ها.


ای جناب بارزان! تو که حالا حالاها نمی گی کی هستی، حالا بخور. از من که تیرباران و له و لورده شدی.

تو هم خوب بلدی کی بیایی وسط. ای همیشه مثلا" به خیالت وسط !!!. این هم واسطه ات و نیز شلّیک به باران های سیل آسای بارزان.

جناب بارزان بسّته؟ یا بازم ببارم و بر تو آوار بشم؟ جناب بارزان، اینم داغ بر داغت. یکشنبه، ٢٧ بهمن ۱۳٩٢  - ۱:۱۱ ‎ب.ظ..

توجه : این پست ظلم به بارزان نیست؛ توافق با اوست.


دامنه. 1383. عکاس: پسرم عاصم

یکشنبه ٢٧ بهمن ۱۳٩٢ ، ۱۱:۱٩ ‎ب.ظ

لیف روح بیست و پنج 

به نام خدا. آدمی نیز، مانند فلک آسمانی دارای هفت قوه (ستاره) است. بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، مالشی، سخن گویی و خردمندی. اصل همه ی اینها در دل و قلب است. این ستاره های وجود آدمی، راه های نزدیکی به خدای رحمان برای اظهار نیاز است. می توانید آیه 5 سوره مبارکه ی حج را بر جان تان سائش دهید. دوستان خدا، دعوی ندارند بلکه نیاز دارند.لذاست که در پیشگاه و بارگاه حضرت نماز، مقام راز می یابند. اینان از بی بلایی به فریاد می آیند و بر بلای خویش عاشق ترند. یونس نبی (ع) در آن هجر عظیمش در سه تاریکی بود : هم تاریکی شب. هم تاریکی دریا. و هم تاریکی شکم ماهی. اما با این همه خدا را به نسیانی نبرد. چرا؟ چون در قلبش به این فهم رسیده بود که هر چه او را، از غیر خدا باز دارد سهو  است. آنچه جزء خدا را باشد حَشو است.

بقیه ادامه

 

ادامه مطلب ...