دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب تیر ۱۴۰۳ دامنه

۱۹ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

عکس‌های ۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای داراب‌کلا

عکس‌های ۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای داراب‌کلا

 

تکیه‌پیش دسته‌ی کفن‌پوش‌ها

عکس‌های عاشورای داراب‌کلا

۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای ۱۴۴۶ قمری

عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی

 

تمامی عکس‌ها در : اینجا

 

 

عکاس این عکس

مصطفی دارابکلایی

 

 

...

 

 

بنیامین دهقان

 

 

شب‌های دسته

شب تخیله‌ی غم‌های خفته

در دل‌های خسته است مانند

همسر آقای علی شاه‌علی در داغ فرزندشان

 

 

عکاس این عکس

مصطفی دارابکلایی

 

۱
درج پیام : اینجا
۱
در تاریخ : ۲۷ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۴۲

تاب و طاقت

۱ ٫٫
تاب و طاقت

تاب: سلام طاقت! چه داری برای امروز؟!

 

طاقت: سلام تاب! عاشورا احیای عظمت محمد بن عبدالله ص نیز بود. آن که عبدالرحمان جامی درباره‌ی آن نبی ص گفت: «کعبه بی وی از بُتان پُرسنگ بود»!

۲۶ تیر ۱۴۰۳ عاشورای ۱۴۴۶ قمری

 ابراهیم طالبی دامنه دارابی

۲ ٫٫

تاب و طاقت

تاب: سلام طاقت! محرم بر تو چگونه گذشت؟!

 

طاقت: سلام تاب! محرم منبع مکتب است. دیرباز، هم تعریف شدُ همْ تحریف، بلکه تحریفْ بیش. هم پخته می‌کند خام را، هم خام می‌نُماید پخته را! بسته به واعظُ ذاکر آن دارد. مخزن محرم، متناسب با عقایدم گذشت.

ابراهیم طالبی دامنه دارابی

 

دنباله‌ی این سلسله متن در ادامه‌ی مطلب: ↑↓

ادامه متن
۱۰
درج پیام : اینجا
۱۰
در تاریخ : ۲۷ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۴۲۲

بازگشت حج حاجی مهدی رمضانی

بازگشت حج حاجی مهدی رمضانی

 

به قلم دامنه

ابتدا عکس‌ها

سپس متن‌ها

آنگاه نظرها

 

 

( ۱۹ تیر ۱۴۰۳)

حاجی مهدی رمضانی دارابی

 

 

حاج مهدی رمضانی

حاج محمد گرجی

 

 

حاج مهدی رمضانی

حاج شعبان گرجی

 

 

برگشت از حج

حاجی مهدی رمضانی دارابی و

حاجیه خانمش به بالمله‌ی داراب‌کلا

نشر دامنه : ۱۹ تیر ۱۴۰۳

عکاس: حمیدرضا طالبی دارابی

ادامه متن
۷
درج پیام : اینجا
۷
در تاریخ : ۲۴ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۱۵۴

شب هایم برای امام حسین

شب هایم برای امام حسین

۱ در شب ۱

 به قلم دامنه : ۱۷. ۴ . ۱۴۰۳ ، شب شب هایم برای امام حسین. امام حسین ع بر چه ساختاری یورش عقیدتی برد؟ به نظر من بر حکومت بر پایه‌ی عربیت اُمیّه‌زادگان که کارگزاران آن، تازیان بودند. بر تازیان هم گرایش جاهلی چیرگی داشت، نه گرایش اسلامی. به قول مرحوم جلال‌الدین همایی، تمام ملل و از جمله ایرانیان در دولت بنی‌امیه «عموماً مَوالی خوانده می‌شدند.» یعنی بندگان، بردگان، نوکران که به حکم زور امویه، خوارِ خدمتگذار عرب باید می‌شدند. اما درین میان امام حسین ع برین ساختار ستم یورش بردند.

۲ در شب ۲

پورِ امیر المؤمنین امام حسین ع یگانه انگیزه‌اش این بود بدعتگری امویان را بازدارد و در برابر زندگی‌یابی و تجدید حیات دوباره‌ی جاهلیت بایستد. با این دو کار، دو زنگار از چهره‌ی نورانی دیانت می‌زُدود: پلشتی‌های حکومتی و جهل جامعه‌ی اموی.

 

۳ در شب ۳

 یاد و نشست برای سوگ امام حسین ع به گفته‌ی «میم. موحد» نویسنده‌ی کتاب «حسینِ علی»، «کنارِ وحی» می‌مانَد. چون نخستین تلاش یزید این بود یادِ خاندان پیامبر اکرم ص را بستانَد، اما ناتوان مانْد. امام رضا -علیه السلام- از یک سوگ‌خوان خواست تا سوگواره‌ی حسین ع بخواند. مقصد اصلی این سوگ به نظر من، داخل ماندن در شریعت است و ایده‌های قیام کربلا را پیاده‌کردن؛ مانند: عشق در نماز، حقوق در جنگ، پرهیز از حمله، دفاع در قرارگاه، عرفان به هم، سپس عرفان به خدا. اسلام را دستِ در دست نگذاشتن، بلکه آن را برای هم رفتارکردن.

ادامه متن
۱۰
درج پیام : اینجا
۱۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۷۹

پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند

 متن نقلی از نوشته‌های اُنظُر : ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند. کاوش اُنظُر : این دو (آقای مسعود پزشکیان و آقای محمدجواد ظریف) در آینده بر سر حداقل پنج مسئله به تضاد (ناهمسانی فکری) و تعارض (ناسازگاری عملی) می رسند. هر دو ایدئولوژیست هستند. پزشکیان با درونمایه ی سوسیالیستی و ظریف با درونمایه ی لیبرالیستی. اینکه دو نفر سوسیالیست اسلامی و لیبرالیست رنسانسی می توانند برای نجات ایران از قدرت گیری دو باره ی اسلامیست های توده گرا (که این بار دور آقای سعید جلیلی حلقه زده بودند) ائتلافی زودهنگام کنند، نشان بلاهت نیست، اتفاقاً ناشی از عقلانیت مدرن است. اما در ایران به علت غلبه ی افکار عمومی بر ایده های ایدئولوژیست ها (صاحبان یا علاقمندان تئوری و نظریه) هر ائتلافی شکننده است و بر آن یورش های حکومتی می رود. با این مقدمه، به سراغ ایده ی بنده می روم که بر این نظر هستم پزشکیان و ظریف به تضاد و تعارض می رسند.

 

        

ساختمان سلمان در پاستور

 

ریشه ی تضاد و تعارض آینده به ایدئولوژی سیاسی این دو باز خواهد گشت. که اکنون وقت باز کردن آن نیست. پنج علت دارم که پزشکیان به طرد ظریف می رسد. طرد را در هر دو ضلع بخوانید. یعنی هم دور داشتن ظریف از دولت چهارده و هم اختلاف فکری بر روی مسائل روز و راهبردی. بنده تفکر آقای محمدجواد ظریف را فعلاً در پنج مسئله مطرح می کنم که آتش آرام تضاد و تعارض از همین پنج محور گُر می گیرد. آنچه می نویسم شمّ بنده است، نه این که جایی نوشته شده باشد و یا جایی حرفی از آقای ظریف درز کرده باشد. یعنی فکری که مرا به این مسائل می دوزد را مطرح می کنم اگر نادرست بود باید گذاشت به حساب نادرستی فکر تحلیلی بنده:

 

- آقای ظریف از دید بنده حامی فلسطین است از بعد اخلاق و حقوق، اما در تفکرش درگیری مقاومت و اسرائیل را بی فایده، حتی بی نتیجه و بالاتر، بد نتیجه می داند.

 

- آقای ظریف از دید بنده در صدد این است (فکرش هم همین است) ایران را مجبور کند منافع ملی خود را به اروپا و آمریکا پیوند بزند و با یک معامله ی شیرین و تلخ، حالت ملَس به حکومت و ملت بدهد. او ضد روس و منتقد چین است.

 

- آقای ظریف از دید بنده در مسائل روز ایران به طبقه ی متوسط نیمه متموّل برای پله های رشد تکیه و علاقه دارد و حاضر است افکار مذهبی خود را برای جذب آنان صیقل زند.

 

- آقای ظریف از دید بنده از حلقه ی روحانیت انقلابی آموزش نمی گیرد، او افکار پایه ای خود را جدا از تراوش ذهنی، بیشتر از الیت فکری (نخبگان دانشمند علوم جهانی) فرم می دهد.

 

- آقای ظریف از دید بنده به یک ایران توسعه گرا با اقتصاد سرمایه داری می اندیشد که کشوری تولیدکننده و صادر کننده ی کالا باشد که پول در بیاورد، نه صدور فکر و ایدئولوژی دینی. در واقع آقای «ظریف»، بطور ظریف، نقادانه ایران را در داخل، کشوری برای ایجاب ثبات حکومت خود می بیند؛ اما در خارج، کشوری مداخله گر برای براندازی حکومت های دیگران. و او این را خلاف منافع میان مدت و درازمدت کشور می داند.

 

بنده تفکر آقای پزشکیان را متضاد با تفکر آقای ظریف در این محورها می دانم. جواد ظریف چه در ساختمان سلمان پاستور در نهاد ریاست جمهوری ایران بنشیند و چه فرضاً در ساختمان ایران در نیویورک کاری که می کند این است ایران را به جهان همپیوند کند و جهان را به ایران مایل. اضافه نکنم حرفم را قورت دادم: آقای ظریف فردی احساساتی و گرم است و مقداری زیادی خوشبین. اُنظُر.

پایان متن. دامنه در رد یا تأیید این متن ورود ندارد

۰
درج پیام : اینجا
۰
در تاریخ : ۲۳ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۲۱

پاسخم به شیخ علیرضا ربانی

 به قلم دامنه : ۲۲ . ۴ . ۱۴۰۳ ، علیکم سلامٌ و سلامُ علیکم. آق شیخ علیرضای ربانی این چهار جواب را داشته باش، دَسلاف است. آخرِ متنم را نیز بدون تعارف و خداحافظی، ترک می‌کنم که شدت حرفم بماند و نجوا اندازد:

 

۱. من خاش خانم را «جان» صدا نمی‌زنم چه رسد به غِر. اون آق سید است که از بامشیُ وَرهُ مارهُ چلیک‌وچهُ کاچکِک‌مار را می‌گوید: «...جان»!

 

۲. تِ اِما رِه دَسگا کاندی؟! خوانی لال‌مَنگو بَوُشِم؟! منگو اگ بشم آن وقت شما شِخ‌ها چه جوری حرف دَکفین؟! چون شِخ یعنی صدها تانکر حرف. هزار خِروار خرافه! البته + دهها قرن خار خار نصیحت!

 

۳. من از اول فردی معتقد-منتقد به نظام بودم. هیچ دولتی را هم سواری ندادم. شیر هم ننوشاندم. شتُر دوساله‌ی نهج‌البلاغه هستم چون. باور راسخ دارم تمام دولت‌هایی که شکل می‌گیرند را، باید زیر نظارت دقیق مردم قرار داد و نگذاشت نظام فقط دور یک تعداد آدم معدود و مخدوش و حتی مفلوک و ملول گردش کند. تریبون در درجه‌ی اول، مال ملت است تا حکومت. ملت باید با تریبون آزاد مسجد و هر جای عام، به نصیحت و انتقاد حکومت بپردازد، نه بر عکس. من که می‌دانم نفس راحتی کشیدی! چون تا به حال مقهور و مجبور بودی قوه‌ی اجراییه را سایه‌ی سر ملت بدانی. ازین پس دیگر خیالت آسوده است مجبور به تمجید مَمجید نیستی! ازین تاریخ به بعد است به کار اصلی خودت برمی‌گردی؛ یعنی تذکر و نصیحت به دولت. چون مگر ممکن است درین مملکت کسی امام جماعت باشد! ولی از ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به بعد بخواهد وسط دو نماز، از دولت مسعود پزشکیان دفاع کند! و استدلال ورزد قوه‌ی مجریه، قوت همین نظام است! شما آقا ربانی اگه بگی فردا محراب را بر سرت تخته می‌کنند! هر چند پایین‌مسجد گویی محراب ندارد!

 

۴. علیرضای روحانی محبوب من! من درین صحن فقط با ۱ در ۱۰۰ از توانم قلم می‌زنم که متنی را، حقی را، کسی را، خدای ناکرده زیر نگیرم، علاقه هم ندارم بیش ازین برای صحن قلم بزنم. ولی اگر روزی بخواهم با ۱۰۰ در ۱۰۰ توانم وارد نبرد (بخوان: گفتمان) شوم، آن وقت یقین بر من حاصل است، زنگ‌ها به صدا درمی‌آید ابراهیم کوتاه بیا. یکی خودت! گفته باشم!

۵
درج پیام : اینجا
۵
در تاریخ : ۲۲ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۳۳

نوحه‌خوانی بانوان

نوحه‌خوانی بانوان

  به قلم دامنه : ۲۱ . ۴ . ۱۴۰۳ ، یک مسئله‌ی شرعی این است که نقل است نوحه‌خوانی بانوان اشکال دارد. من حکم این موضوع را بلد نیستم. خواستم فقط طرح مسئله کرده باشم. به هرحال من یادم است مرحوم مادرم تعریف می‌کرد در داراب‌کلا چند بانو از جمله جدّه‌ی من، روضه و نوحه می‌خواندند. نیمی از جمعیت ایران بانوان هستند چرا نباید نوحه‌خوان مخصوص به خود داشته باشند. این اشکال در کنار اشکال شرعی نیازمند نگاه فقهی است که من ازین دانش برخوردار نیستم.

۱۰
درج پیام : اینجا
۱۰
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۶۷

خاطره ماه محرمی من

  به قلم دامنه : ۲۱ . ۴ . ۱۴۰۳ ، اِک کَلو، اِتْ تِسْکان. خاطره‌ی ماه محرمی من. خیلی چای‌دوست و قن‌دوست بودیم کودکی و نوجوانی. ماه محرم که می‌آمد برای قن‌کَلو و چای تکیه سوک (=به سر دویدن) می‌رفتیم. آن سال‌ها مرحوم کِل‌اکّبِر رجبی پدر جعفرْ هادیْ مهدیْ چای‌دِه ساقی بود. چِش در می‌آوُرد، زَله (=زَهره، جُربُزه) می‌ترکید! لاش می‌خورْد. می‌گفت: اِک کَلو، اِتْ تِسکان. یعنی: یک استکان چای فقطُ فقطْ با یک حبّه قند. می‌خوردیم و زیر (=نعلبی) را می‌ذاشتیم در می‌رفتیم! سینه‌زنی که تمام می‌شد جیم! می‌شدیم به تکیه‌پیش. آری؛ با همان قن‌کَلو و چای، دینُ ایمونْ رفت در تاروپودمون. ژرفای بدن‌مان پر است از آن قندُچای‌ها. والسلامُ خدا رحمت کُناد تمام آن سین‌زنی‌خوان‌ها و روضه‌خوان‌ها را.

۲
درج پیام : اینجا
۲
در تاریخ : ۲۱ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۳۴

مدرسه فکرت ۹۹

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نود و نهم

۲۴ - بیآموزیم

خواستند سیر باشند!

به قلم دامنه :  ۲۳ . ۴ . ۱۴۰۳ ، بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. فعلاً چند سده است دنیا اساساً بر محور گرسنگی و عشق می‌چرخد. گرسنگی که تحمیل می‌شود. عشق هم معونه ندارد. این میان عقل، سرش را کلاه گذاشتند! چون عقل دنیا را اگر اداره کند مذهب و شرع و دیانت را بالاترین نیاز انسانیت معرفی می‌کند. کوشش شود عقل بیاید میان. به قول دکتر علی شریعتی -زنده‌یادُ زنده‌بادْ- کَی می‌خواهد سرمایه‌داری سرِ عقل بیاید که در کتابش «به سر عقل آمدن سرمایه‌داری» طرح کرد. ولی، گویی این امر، به یک امر امتناعی (=ناممکنِ بامانع) در مغرب‌زمین منجر شده است. شرق هم که شرع را به ظاهرش تأویل برده است! بگذرم. حتی ببر نیمه‌کَر هم، با هوش جِبلّی (=قسری و جبری و ذاتی) خودش، تنگ‌نظر نیست که انسان چنین به تنگ‌نظری دچار شده است. روزی دور، آن پادشاه، بُز را زد، ولی آمد دربار گفت، ببر شکار کرد! آن هم ببرِ کَر. در کربلا، کر کسانی شده بودند که قولِ سمت حکومت یزید، آنان را شنوا ساخته و به سمت سیری برده بود، چون خیال می‌کردند اگر سمت امام حسین ع بایستند، در آینده گرسنگی می‌کِشند! به همین خاطر آن ذُرّیه‌ی نبوت را کُشتند و شهیدِ جاویدش کردند. آری؛ خواستند سیر باشند! خَلقی بدخُلق! هفتم محرم که عرصه تنگ‌تر می‌شود بر حسین ع و یاران، بر حامیان امام حسین ع تعزیت باد. خاتمه دامنه

 

 

روزنامه سازندگی (۲۳ تیر ۱۴۰۳)

متنی از یک عضو مدرسه فکرت

مقدار بدهی که دولت ۱۳ برای

دولت ۱۴ مسعود پزشکیان گذاشته

 

 

 

یادی از زنده‌یاد یوسف با این سه عکس، ماه محرم است و او از پیشگامان عزاداری در ماه محرم در داراب‌کلا بود. من و یوسف سال ۱۳۶۳. پایین رٕف‌بِن ما کنار رودخانه. سمت یوسف باغ خونه‌ی شهید ابراهیم عباسیان است، یادش جاویدان. داخل باغ دو تا هلی‌دار داشت که من و داش حمید عباسیان آن را

ادامه متن
۹۸
درج پیام : اینجا
۹۸
در تاریخ : ۱۹ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۳۲۱

جواب دامنه به آقای سید حسین شفیعی دارابی

 به قلم دامنه : ۱۷ . ۴ . ۱۴۰۳ ، در زیر متن پاسخ دامنه و در ادامه‌ی مطلب متن نوشته‌ی حجت الاسلام آقای سیدحسین شفیعی دارابی که یک ماه پیش در مدرسه فکرت به انتقاد از من پرداخت درج می‌شود. این جواب به خاطر انتخابات که دامنه قصد نداشت جوابش خللی به فعالیت انتخاباتی ایشان بزند تا امروز به تأخیر افتاد:

 

کامیابى بزرگ

وقایه از وقایع

حجت الاسلام

آقای سیدحسین شفیعی دارابی

سلام و احترام و ادب. ادب وادارم کرد سرِ پیمان بایستم و پاسخم را انشاء کنم. دوست محترمِ دیرینم فوز عظیم را می‌دانم دقیق واردید، به رسم همان ادب تعلیمی از آیه ی نُه غافر، دعایی را که ملائک مقرّب استمداد ورزیدند، وارد می‌دانم:

 

وَ قِهِمُ السّیّئاتِ و مَن تَقِ السّیّئاتِ یَومَئِذٍ فَقَد رَحِمتَه وَ ذلِکَ هُو الفوزُ العظیم.

 

"و آنان را روز قیامت از ناگوارى‌ها حفظ کن، که هر که را در آن روز از ناگوارى‌ها [یا عقوبات] حفظ کنى قطعاً او را مشمول رحمت خود ساخته‌اى، و این است کامیابى بزرگ"

واقفید که در آیه ملائکه از خداوند برای مؤمنان و متقیان درخواست می‌نمایند. و اینک نیک می‌باشد صراحت بورزم که من به وقایه از وقایع، اعتقاد و ایمان دارم. اهوال، هراس، شدائد و بدآیند بخشی لاینفکّ از زندگی دنیوی‌ست که بالاترین چاره برای گذر از آن، اول علم و بعد

ادامه متن
۸
درج پیام : اینجا
۸
در تاریخ : ۱۷ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۷۲

تفسیر نمونه و تفسیر نور چگونه نوشته شدند؟

 به قلم دامنه : ۱۴  . ۴ . ۱۴۰۳ ، بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. روزی -۱۴ بهمن ۸۸- در روزنامه‌ی «جمهوری اسلامی» از قول آقای شیخ محسن قرائتی خوانده بودم که وی گفت بدین مضمون آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی «تفسیر نمونه» را در روزهای تعطیلی حوزه نوشت که امروز (آن روز) به چاپ  پنجاهم رسید. و بعد آقاقرائتی ادامه داد او هم «تفسیر نور» را در لابلای ۴۰۰ سفر نوشت. من یاد کنفوسیوس حکیم چین قدیم افتادم -ازو به پیامبر زمینی شرق یاد می‌شود- که گفته بود:
 
 
«برگ در انتهای زوال می‌افتد و میوه در اوج کمال. بنگر که چگونه می‌افتی؛ چون برگی زرد، یا سیبی سرخ؟!»
 
 
هم آقامکارم -خدا عمرش را بیش کناد- و هم آقاقرائتی -خدا از گزند سیاست‌زدگی مصونش داراد- به نظر من، سیب سرخ شدند، نه برگ زرد. باز یادم افتاد به سخن امام موحدین علی ع که فرمودند، یعنی هشدار دادند:  «و آن کس که با بَدی پیروز شود، شکست خورده است.» نیز در آئین انقلاب اسلامی ص ۱۴۷ خوانده بودم که «مؤسسه‌ی نشر آثار امام» نقل قول کرده است: «فقیه مستبد نمی‌شود... یک کلمه دروغ، او را از عدالت می‌اندازد.» یعنی هر فقیه در جهان دین و مذهب، دروغ ببافد، ساقط می‌شود و سقوط می‌کند و به تعبیر من داشته‌هایش، سِقْط! می‌کند؛ می‌افتد، می‌اندازد دور عین جنین، خودش می‌ماندُ خودش. خاتمه دامنه.
۱
درج پیام : اینجا
۱
در تاریخ : ۱۴ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۴۷

سید کمال الدین عمادی به روایت دامنه دارابی

آن روز در طبقه‌ی دو

مؤسسه‌ی اسرا بر دامنه چه گذشت؟

 به قلم دامنه : ۱۳ . ۴ . ۱۴۰۳ ، آن روز  (یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳) در بلوار حضرت خدیجه سلام الله علیها، روی «نشان» (=رهیاب) آدرس مؤسسه‌ی «اِسرا» را نوشتمُ خودِ نشان مرا بُرد وسط مقصد نشانْد (=عکس هم هست). همین جا گریز بزنم: اگر دین (=مثلاً به تفسیر غلط) با علم، غرَض می‌ورزید، سازندگان سایپا آیا سیستم نشان را می‌شد نصب کنند روی ماشین تولیدی‌شان؟! پس به قول شهید آیت‌الله دکتر بهشتی دین و دانش پهلوی هم‌اند. بگذرم. خوشبختانه امروز من به فرمان گویای «نشان» که هر پیچ و میدانی دعوتم می‌کرد کدام جهت بچرخم! زور نمی‌گفتم، همونی را خطُ ربط! می‌داد، پیش می‌راندم، لذا مرا از بغل حرم و از زیر تونل غدیر کِشان‌کِشان، رسانْد به عمار یاسرُ مؤسسه‌ی «اسرا». (=عکس هم هست) در همین نقطه بود ذهنم مرا تشَر زد آهای ابراهیم! یاد اُقربا و اَقرَبِ خود را کردی که سلام بِدی به ساحت پاک حضرت معصومه؟! دادم؛ چه جور هم. بگذرم.

 

 

دامنه و آقای سید عمادی

مسئول پژوهشگاه اِسرا

 


گوش راست بلوار عمار، سایه‌ای خدا گویا برام جا کرده بود! درنگ نکردم پارک کردم. ریموت را برداشتمُ دم در به نگهبان اِسرا گفتم حاج آقا به دامنه فقط نشست داد. با چه احترامی واردم داشت به طبقه‌ی دوم مؤسسه‌ی عظیم بین‌المللی اِسرا. ریش حاج آقا سید عمادی چنان نرم، صورتش عینِ اِسبِه پنبه روشن! و طرز معانقه‌اش هم (=بوس از گردن به بالا) با درجه‌ای بالایی منظم. از همان بلوار پیامبر اکرم ص این حال در من پیدا شده بود که او را امرو به آغوش کشم! گریز زنم بازم: من زبانم نمی‌چرخد بگم: پیامبر «اعظم»، برای من، وصف آن حضرتِ ختمی مرتبت فقط پیامبر «اکرم» می‌گنجد. اکرم، اوج است. این اکرم برای آن وجود مقدس هستی برازنده‌ترین وصف است. زین‌رو بلوار پیامبر اعظم قم را به ذوق و عقیده‌ی خودم دائم می‌گویم: اکرم. بگذرم. پس، شست شروع شد. می‌شود برای قسمت بعد... دیدار و گفت‌وگویی که وقتی نوشتم معلوم می‌شود در آن طبقه بر دامنه چه گذشت؟ و از آن نِشست، بر دامنه چه نَشست؟ تا بعد. ناخاتمه دامنه.

 

جناب حجت‌الاسلام استاد سید عمادی سلام

اول کلام بازگو کنم سراسر دیدار امروزمان را به کتابت خواهم کشاند و در صحن و سایت دامنه انتشارش می‌دهم. در ثانی ملاقات با آخوند صاحب کمالات درهای دانش و ارزش را بر روی آدم مفتوح می‌کند. ثالث این است شما برای من یک روحانی به معنای حقیقی کلمه‌اید. کلام که از شما صادر می‌شود به تعبیر من از فیلتر پاکی نفْست رایحه می‌گیرد و بعد وارد ابزاری به اسم زبان می‌شود که به قول فیلسوف منتقد آمریکا نوام چامسکی عامل ارتباط میان فهم‌هاست. ملاقات با فقیهی چون حضرت مستطاب عالی که از نظر من جمع سه ضلع فقه، فلسفه و معنویتی، برای من تداعی ملاقات با خدا را دارد. چرا، چون آن روایت را تجلی می‌بخشد که با کسی دیدار و جلوس کنید که شما را یاد خدا برَد و دانایی‌تان را مزید کند. درود استاد. ارادت دامنه.

 

کتاب سیره‌ی خضر نبی ع

نوشته‌ی حجت الاسلام سید کمال‌الدین عمادی

معرفی سیره‌ی خضر نبی

به قلم دامنه‌ی دوم: ایشان حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی درین اثر دست بر سر مسائل گران می‌گذارد.

ادامه متن
۰
درج پیام : اینجا
۰
در تاریخ : ۱۳ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۳۵

مُلایان انسان

به قلم دامنه: ۱۳ . ۴ . ۱۴۰۳ : بیاموزیم ( ۱۵ ) اسماعیل و سرخان. بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. رُمان «گرگ‌سالی» را حتی می‌خوانیُ کنارشَم می‌گذاری، باز هوَستْ ترشح می‌زند که هان! برو بازم بگیردش بازش کن. گرفت من. و حالا خودم با دخل تصرف ۱۰۰ در ۱۰۰ از آن صفحه‌ی ناب ۱۳۴ اش، چنین می‌نویسم در یادداشت امروزم:

 

اسماعیل و سرخان به هم گفتند این حیوون شومه. گرگ را می‌گویند. خدا امسال به دادمون برسه! سپس سعی کردند سگ‌ها را صدا بزنند کیش بدهند! بروند سمت سهند و سبلان.

 

دادند؟

نه.

صدایشون لرزید.

زبانش به کام چسبید.

سقف دهانشان خشکید.

 

رسید تا جایی که «سونا» نامزدش از پشت رسید. سرخان دست‌هایش را کاسه کرد. (=در گویش محل ما داراب‌کلا: چالوک کرد) سونا در کاسه‌ی چالوکش، آب انداخت. آب، خنُک بود. حالا اسب را به‌تاخت تاخت. چون سونا دستش شفا داشت! آخه چون نامزد است و نامزد مزه‌اش با هیچ مزه‌ای قابل مقایسه نیست.

 

کجا تاخت؟ پیش مُلّا در روستا.

برای چه تاخت؟ تا ملا -که طبیب جسم و حکیم روح مردم روستا در سمت اردبیل است، درمانش کند. کرد. درود بر مُلاهای طبیب جسمُ جان. والسلام.

 

راستی راستی! داریم ازین سان انسان؟ این را دامنه می‌گوید آری داریم، داریم هر زمان آن سان، آسان. اما خیلی باید گشت، (=به زبان آقوزچینی در آقوزگاله: اَلوری اَلوری باید کرد) کمیاب شدند چون چنین مُلّایانِ انسان در لایه‌های پنهان ایران. خاتمه دامنه.

 

شرح یک لغت: اَلوری اَلوری: صوت‌جمله است آهنگین، هنگام پیدا کردن گردو در کف و پای درخت گردو که زیر خروارها برگ و خاشاک، پنهان شده باشد. با این نَوا، گردو را می‌گشتند، تا به زحمت پیدا کنند. ملت ایران هم دیربازی است که برای یافتن مُلّایان انسان و باوجدان در لایه‌های پنهان، به اَلوری اَلوری افتاده‌اند، تا گردوی مغزدار پیدا کنند، نه پیک و پوک!

۰
درج پیام : اینجا
۰
در تاریخ : ۱۳ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۲۲

خانم «سمیه نوری ، دین و دینداری

خانم «سمیه نوری ، دین و دینداری

 

به قلم دامنه: ایشان خانم «سمیه نوری» است، اهل کرمانشاه، امروز زندگی‌اش را می‌خواندم. اهل غُر به خدا بود. اما روزی در برف شاهرود به سرِ قبر شیخ ابوالحسن خرقانی در بسطام می‌رود می‌رود (امسال اردیبهشت از کنارش با رفقا گذشتیم) آنجا الهام می‌شود که به کربلا برود. رفت. در مسجد کوفه به‌شدت متحول می‌شود. بنیان خود را مرصوص می‌کند و به حرم رضوی می‌شتابد و اینک خود می‌گوید در راه درست قرار دارد. چون خود گفته است هیچ آدابی نداشت، نه نماز، نه خدا، نه دین. حتی  می‌گفت: «دین سمّ است و اگه وارد بدنت بشه، مغزتو مسموم می‌کنه!» اما اینک مسیر را یافت و در راه خدا آمده است. خوش آمدی بانو سمیه‌ی نوری. دین نور است، نورانی می‌کند.

۱
درج پیام : اینجا
۱
در تاریخ : ۱۰ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۵۹

سرقُفلی پست های حکومتی

به قلم دامنه : سازمان مجاهدین خلق (=جوخه‌های ترور منافقین) در ۷ تیر سال ۶۰ نشست حزب جمهوری اسلامی در خیابان سرچشمه در نزدیکی میدان بهارستان را منفجر کردند و آیت الله دکتر سید محمد حسین حسینی بهشتی و ۷۲ تن را به شهادت رساندند. چند جمله‌ی مهم از تفکرات شهید بهشتی: از صفحات کتاب «باید‌ها و نبایدها» اثر آن شهید متفکر که سال‌ها پیش مطالعه و چکیده‌نویسی کرده بودم، می‌نویسم:

 

ص ۳۳ : «هر کس در هر مقامی در جامعه‌ی اسلامی اسیر القاب و‌آداب و تشریفات شود، دور از اسلام است.»

ص ۱۱۹ : «عقل و شرع راه‌بندان را رفع می‌کنند»

ص ۱۶۶ : «پست حکومتی که سرقُفلی!! دارند»

ص ۱۶۷ : «حکومت بد کم کم آدم‌های بافضیلت و خوب را از گردونه خارج می‌کند.»

ص ۱۶۷ : «وقتی سرطان فساد در حکومت و پیکر عُمّال و کارکنان افتد باید منتظر مرگ آن جامعه بود.»

ص ۱۷۲ : «به نقل از امام صادق ع جامعه‌ای که ضعیف نتواند حق را از قوی بگیرد آن جامعه آلوده است.»

ص ۱۷۸ : «بی‌اعتنا به بهداشتِ جان نباید بود»

درود به روح او و متفکران همراه و هم‌خط او. دامنه‌ی توحید

۱
درج پیام : اینجا
۱
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۳۰

مالیات در دانمارک بر گاز شکم گاو

مالیات در دانمارک بر گاز شکم گاو

 به قلم دامنه: ۷ . ۴ . ۱۴۰۳ : بر کشاورزان دانمارک بر اساس میزان بادِ شکم گاو، مالیات خواهند برید منبع  نه تنها بادِ شکم حتی آروغ دام هم مالیات دارد چررررا؟ خُب معلومه بانو و آقا. چون یکی از عامل‌های مهم گاز متان گاوها هستند که گرمایش زمین را ایجاد می‌کنند. هر گاو، میانگین سالانه ۶ تُن گاز دی اکسید کربن از طریق گاز شکم و آروغ در هوا پرتاب، و لایه‌ی اُزون را پاره می‌کند.

۰
درج پیام : اینجا
۰
در تاریخ : ۷ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۵۷

چرا جمهوریت موصوف شد برا اسلامیت؟

 به قلم دامنه : ۴ . ۴ . ۱۴۰۳ ، و چرا جمهوریت موصوف شد برای صفتِ اسلامیت؟ بِاذن اللهِ. سلام بر خدا و بندگان خوب خدا. قانون اساسی نویسان انقلاب اسلامی ایران با درک بالای سیاسی و گرایش منطقی به مناسبات مدرن و عقیده‌ی پیشرفته به مکتب و از همه مهمتر وفاداری به هدف مردم از انقلاب علیه‌ی شاه، قانون اساسی مترقی‌یی برای مردم نوشتند و اسم نظام سیاسی ایران را هم تلفیقی از مدرنیته و سنت انتخاب کردند: «جمهوری اسلامی ایران».

«جمهوری» هست : چون پیمان سپُرد به ملت که دست از رجوع به رأی مردم، چه رفراندوم و چه انتخابات و رقابت آزاد و همگانی میان مردم، نمی‌شوید و هرگز سیستم سیاسی را به سمت استبداد شاهی نمی‌برَد که خود را بی‌نیاز از آرای عمومی، حتی افکار عمومی ببیند. این محکمترین پیمان بود که از طریق قانون اساسی، پیش ملت امانت سپرده شد تا میان نظام و ملت روابط حسنه برقرار باشد. پس جمهوریت، پیش‌شرط پیمان‌سُپاری ارزشی و قراردادی حکومت به ملت است. روی همین اساس، جمهوریت، ذات نظام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران گردیده است و احدی حق ندارد این موصوف بنیادین را، معلق و یا حتی ذره ای محدود و مربوط به سلیقه‌ی فردی خود کند. چون هر گونه محدودیت علیه‌ی جمهوریت، خروج از پیمان محسوب می‌شود و خیانت در امانت.

 

اسلامی هست : چون اکثریت مردمش مسلمان است. و قانون اساسی نویسان این صفت را از روی شعارهای اصولی مردم در انقلاب فراگیر علیه‌ی شاه و سلطنت، گرفتند تا حکومت جمهوری‌یی که قرار شد جایگزین سلطنت شود، باید از صفات و مختصات اسلام مایه بگیرد. بنابرین «اسلامی» صفت شد برای موصوفی به اسم «جمهوری». و جمع این دو است که هم، شکل نظام را پایدار می‌سازد و هم، محتوای آن را برقرار می‌دارد.

 

ایران هست : چون حکومت باید در سرزمین و جمعیت و حاکمیت و دولت مستقل و مشخص ایجاد شود. معنی لفظ «ایران» بر سر جمهوری اسلامی، دو معنای مهمتر دارد: ۱. باید از مرز میهن با ساز و برگ‌های مجهز و متعارف، حراست کند. ۲. باید مرز سایر میهن‌های منطقه و جهان را احترام گذارَد و فکر جهانگشایی در سر نپرورانَد.

 

شب غدیر است امشب، این پست را به میمنت و شادزی شدن این فرخنده‌شب نوشتم که آن امام نخست مسلمانان علیه السلام، هم اسلام در وی کامل بود و هم وقتی حکومت در کوفه را راه انداخت صریحاً گفت به علت درخواست و رضایت مردم، حکومت را قبول کرده است. پس امامت در اسلام و نیز مردم در حکومت، یک نوید نظریه‌ای و یک مژده‌ی عملی از پیام غدیر خُم است. پایبندبودن به غدیر، یعنی امامت اسلام در امتدادِ رأی مردم. هر شخص از این دو کرانه، هر مقدار بتراشد، متصرّف و متخلّف است. خاتمه دامنه

۲
درج پیام : اینجا
۲
در تاریخ : ۴ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۶۸۷

نوشته های اُنظُر ۶

   پروفایل اُنظُر

مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "سلمان صالحی" ، "رضیَ الله"، "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

۳۹ ٪ شرکت ، ۶۱ ٪ ترک شرکت

چرا؟

نوشته ی اُنظُر : اد ! درست در روز هشت تیر ۱۴۰۳ روز برگزاری برگزیدن نهمین رئیس جمهور ایران با رأی مردم، روی تپه های عباس آباد، حکومت شیخ کاظم رجبی مشهور شده به «صدیقی» را فرستاد مصلا برای مردم پایتخت (مردم که چه عرض کنم یک تعداد اندک بر اساس سهمیه ی حضور اجباری و بعضاً نیز از روی اراده و اختیاری) خطبه سرایی کند و خطیب بی آنکه از کرده ی زشت خود شرمی داشته باشد، طلبکارانه به مردمی که به او اقتدا کردند پند و اندرز دهد و غدیر را یاد دهد. این واعظ غیر متّعظ! تریبون بیت المال را در کمال پررویی بگیرد و بگوید :

 

«غدیر یک روز نیست بلکه ... اهرم حرکت به سوی مبدا اعلا و مدل حکومت صالحان و حکمرانی است. وجود یک مرزبان و آگاه که مرزهای دین را زیر نظر دارد و کشور دین را از تهاجم و تعرض شیاطین حفظ می‌کند، لازم و ضروری است.»

 

کسی از صالحان! حرف می زند که خود مخفی مخفی انگشت مهر بر سند کلاه برداری بزرگ باغ هزار میلیاردی (زمین ۴۲۰۰ متری حوزه ی علمیه ی ازگل شمال تهران) زد. به نام کی؟ به نام دو پسرش و عروسش! بعد دید رسوا شد دست به انواع دروغ زد تا از آن برهد. آن گاه همین حکومت، روز رأی گیری، وی را می فرستد نماز جمعه ی پایتخت را اقامه کند! کسی که خودش پرونده ی فساد دارد و دادگاه قوه ی قضائیه و حتی دادگاه ویژه و انحصاری روحانیت کاری به کارش نداشته باشد، اما در عوض اگر از میان فرودستان و تهیدستان کسانی را که قسط وام بانک رباخوار را نتواند بپردازند به غل و زنجیر می برند و در زندان محبوس می کنند. این تبعیض آشکار و این فرستادن یک فرد کلاه بردار به نام شیخ کاظم به نمازجمعه را مردم معترض و منتقد و حتی معتقد به نظام و وفادار به انقلاب، چگونه باید تحمل کنند! قدرت باید دقیق فهم کند که چرا ۳۹ ٪ شرکت کردند و ۶۱ ٪ ترک شرکت. این چرا، هزارها جواب و علت دارد و یکی از آن چراها همین است که ملت رفتار مماشات قدرت با شیخ کاظم کلاه بردار را، می بیند و آن را بدترین دهن کجی به خود تلقی می کند. شهروندان وقتی جایی که قدرتِ رأی دارند، آنجاست برای برخورد قهری با حکومت، خودشان را محبور می بیند رأی را دریغ دارند تا پیام محکمی منتقل کنند. حکومت باید روزی این پیام های متعدد ملت را در دستگاه فاهمه ی خود هضم کند. همین روز هم یک نقل می گوید یکی از نامزدها پشت شیخ کاظم در همین هفته ی اخیر نمازجمعه بست. حال آنکه شعارش در رقابت، «مبارزه با فساد» بوده است. کدام درست است؟ مبارزه با فساد در سیستم؟؟ یا پیوست پشت نمازی که یک فرد کلاه بردار، پیش ایستاده است و در محراب رفته است! اُنظُر

ادامه متن
۸۸
درج پیام : اینجا
۸۸
در تاریخ : ۴ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۲۱۰

بازتاب مدرسه فکرت در داراب کلا

توضیح دامنه:  این متن بخشی‌اش صبح و بقیه‌ی اش بعداً به صفحه‌ام آمده است. که صبح به بعد تا عصر دامنه در صحن نبوده است . ازو خواستم رضایت دهد در صحن منعکس کنم، اختیار را به من وا نهاد و خود نیز رقم موافقت گذاشت. متن از نای یک انسان آگاه و مطلع از مملکت بلند شده و با بهترین ادبیات، زیور چاپ به خود پوشانده، و همین صفای باطن نویسنده، مرا به این رسانده که در صحن به اشتراک گذارم. روح متن وی، همان است که در ظاهر الفاظش نمایان شده است. من جز برخیزم از میزم که به وی سان بدهم، چیزی برتر ندارم و این نیز که، تقدیم این جمله‌ام بدیشان: شما، گرامی، گرانقدر، در بسیاری از باریکه‌های فکری، بارقه‌ای برای من بودید و برق قلم و اندیشه‌ات، روشنا شده است بر اراده‌ی دوامَت مدرسه فکرت. با ادب و ارادت به محضرت: ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ دامنه.

متن کامل ایشان، عیناً:


«سلام و صبح بخیر جناب طالبی گرامی
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشید

تقریبا اکثر یادداشتها و بحث‌های مدرسه فکرت را دنبال می‌کنم... بنا به ترجیحات و انتخاب‌های شخصی.

علت پیام بنده ضمن عرض ادب و احوالپرسی، ادای احترام، تحسین و تقدیر صمیمانه بود برای نقش آفرینی، کنشگری و حضور آگاهانه، مسئولانه و ارزشمند جنابعابی در فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه.

نوع نقش آفرینی و کنشگری شما از نظر بنده حرفه‌ای و درس‌آموز است. و معتقدم جامعه‌ی از کوک در رفته‌ی امروز ایران بیش از هر زمانی به چنین نقش آفرینی‌های مسولانه و حساب شده‌ای احتیاج دارد تا هارمونی و هماهنگی بین اقشار و افکار گوناگونش ایجاد کند.
ارادت
پاینده باشید در پناه خداوند مهربان

سلام و درود مجدد جناب طالبی...

... وطن ما زخم‌های عمیق داره از افراط و تندروی از هر سو و سمت. آنانکه قواعد بازی "تعادل" را بلدند، امید که بیش باد عده‌شان؛ که این وطن و مردمانش سخت محتاج تعادل‌ایم و تربیتی از نو که به یاد بیاریم چه گوهر نابی‌ست "انسان".

امثال شما می‌کوشند حافظه‌ی چال شده در تاریخ ما را از خاک بیرون بیارن تا دوباره به خاطر بیاریم که چقدر دوست داشتن و دوست داشته شدن را بلد بودیم.

در خصوص یادداشت حقیر صاحب اختیارید.

در این مورد شخص جنابعالی حتما خوب بنده را درک می‌کنین. و بنده هم خوب می‌دونم فردی مثل شما با چنین نقش گرانبهای اجتماعی چه میزان دشواری و تلخی تحمل می‌کنه.

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

بنده هم هر جا صحبتی از شما و بستر ارزشمند مدرسه فکرت به میان آمد، سعی کردم بر لایه‌های عمیق و پنهان کنشگری شما نور بتابانم و به سهم خود حمایت کردم و خواهم کرد.

اگرچه ماندن در تاریکی ذهنیت و قضاوتهای فردی لذت و آرامش بیشتری برای ما داره و ترجیح میدیم در همون فضای ذهنی‌مون بمونیم.

لطف و محبت دارید، زیاد. خیلی ممنونم

هر کدام از یادداشت‌ها را صاحب اختیارید.

همه از حقیقت باور بنده به شما بوده.»

 

پایان یادداشت ایشان
محل امضای نویسنده که نامش نزد دامنه محفوظ است.

۰
درج پیام : اینجا
۰
در تاریخ : ۳ , ۱۴۰۳ تیر . بازدید ها ۱۷۳
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد