دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب بهمن 1399 دامنه

صحنه‌ها، منظره‌ها، داراب‌کلا

 

تکیه‌پیش داراب‌کلا. سه‌شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹.

 

 

عکس‌ها در اینجا

 

 

...

 

     

 

از تی‌تی تا شکوفه و نوج. بهمن ۱۳۹۹. تشکر وافر جناب یک دوست

۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

شرح لغت‌های ۲۳۵۷ تا ۲۴۶۱

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( ۲۳۵۷ تا ۲۴۶۱ )

 

چِلّک نزن! : نکش. یکباره هُل نده. مثلاً نخ را بکش، ولی چلّک نزن؛ وُوسنه (پاره می‌شود). یا نون و غذا را از دستم چلّک نزن. نقاپ. تب نزن نگیر مثل آدم‌کاته بگیر. اگر مریض را داری معاینه و یا پرستاری می‌کنی، ون دست ره چلک نزن، دلخور و غمگین می‌شود. اساساً چِلّک‌زدن وقتی است که طرف قَهرطوری کاری را بخواهد پیش ببرد. نوعی اعتراض خاموش است. یهو نکش. تند و سریع و ناگهانی نکش. به ضرب نکش. چل نزن هم می‌گن.

 

پِه‌سری: یک نوع بستن روسری که دو گوشه‌اش به جای جلوی گردن، در پشت گردن بسته می‌شود و جلوی گردن هویداست. په‌کاتی هم می‌گویند. نوعی از بستن روسری یعنی بستن روسری از پشت و از زیر موهای پسِ گردن.

 

هیکلی وَندنه: همان پِه‌کری که زنان در منزل و محیط‌های مَحرم و خلوت و نیمه‌خودمونی، روسری را از پشت گره می‌زنند. که هیکلی هم می‌گن. سبکی از بستن چارقد بر سر، که هوا و خنکی جریان داشته باشد. این حالت از روسری‌بستن، در فصل داغ یا در محیط منزل که فضای خانه به‌شدت گرم است، بسته می‌شود. در فصول سرد و معتدل، این شیوه کاربرد ندارد و یا بهتر است گفته شود کمتر رخ می‌دهد. البته هنگام کار در خانه و گردگیری منزل هم، کدبانوها و دختران و مادران ازین سبک استفاده می‌کنند تا کمتر عرق کنند. جدا از اینها به هر حال یک نوع هنر و ذوق و بروز جمال است در روسری‌بستن.

 

سبک هیکلی‌بستن و  پِه‌کری‌بستن روسری

 

چِلکه: کم. جزئی. مقدار کمی از هر چیزی. بدهی کم و معین. سهم. مال معین هر کس چه دارایی و چه بدیهی. مثلاً دفتر حساب مرا باز کن ببینم مه چلکه چنده هسّه تا پرداخت و تسویه کنم. داخل پرانتز یک جمله‌ی تعریضیه: تسویه یعنی مساوی حساب، معنای دیگر فنی‌اش مفاصا حساب است که اداره‌ی دارایی و مالیات مرسوم است. بنابرین چلکه لغتی پردامنه است با معانی متفاوت. فلانی خاش چلکه سر دره یعنی فقط به فکر و به نفع خود است. خرده. تکه. کم. مختصر. نفع یا اموال اندک.

 

خَف بَیّه! گنّه: اشاره‌ی اخطاری‌ست به فرد همراه که مواظب باش سگ خَف بَیّه گِنّه. یعنی سگ جا خورده و مخفی شده که بگیره. اشاره دارد به سگ گیرای خلوت‌گیر که در محل در برخی کوچه‌ها از این نوع سگ‌ها بود که آدم جرئت نمی‌کرد از آن گذرگاه یا باریکه‌ی تنگ و تاریک و خلوت عبور کند. خصوصاً نماشون‌سر که هوا رو به ظلمات و سکوت می‌رفت. پنهان شد و کمین کرد تا بگیرد. مخفی شد، میگیره.

 

سرکاتی: از ریشه کاتی و پله است.پارچه‌ای پیچیده که یر بالای سر می‌گذاشتند و اَفتو و بار سنگین را بر روی آن می‌نهادند، تا هم به کاسه‌ی سر آسیب نرسد، و هم خوب بایستد و نیفتد. این کاری زنانه بود، اگر مرد سرکاتی می‌گذاشت و چیزی را سر می‌گرفت، به باد سخره و ریشخند می‌رفت. الّا در دسته‌روی‌های محرم که مردان سر می‌گرفتند، مثلاً فانوس‌ها را. هم قورافتو روی سر زنان و هم بچه بغل و همراه. اعی حتی بدتر. چه زحماتی می‌کشیدند زنان دیار ما. جانانه و خرسندانه.

 

خِصیل: در ادبیات قدیم هم هست. جوی سبز نارس که به عنوان علف دام به کار می‌رود. تخم و تیمش از چیچم (تخم معیوب گندم و جو) هم هست. شادید خسیل هم بنویسند.

 

این مریضی دَکتیه: این بیماری همه جا هست. شیوع دارد. فقط مال اینجا نیست. نیز با این مریضی آدم می‌افتد. زمینگیر می‌شود. نوعی از مریضی که همه جا پیدا می‌شود. مثل گلودرد. این بیماری شایع شد. همه‌گیری. اپیدمی.

 

ون کَش دد گنّه: دلش یک چیزی می‌خواهد اما رو نمی‌کند. خجالت می‌گشد نیاز را بگوید اما زمینه‌سازی می‌کند که درخواستش را بگوید.

 

گالیله: گلوله. تیر. سریع. تند. دردناک. الهی تیر بخوره بهت. امیدوارم گلوله بخوری. نیز فشنگ. و همچنین یک نوع نفرین در برابر کسی که حرف بد زد. که می‌گن: ای گالیله! ای ناخاشی!

 

دوخته بَخریهی؟! :این لباس را دوخته خریدی؟ در برابر خریدن پارچه و دوختن توسط خیاط شخصی یا خیاط عمومی. چک‌پِرس از لباسی که بر تن فرد است. یک رفتاری که آدم همش ازین جور چک‌پرسی‌ها منزجر می‌شود و اِبا دارد جواب بدهد.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

داستان ایمان و اعتماد

۲۵ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

شرح واژه‌های ۲۲۵۶ تا ۲۳۵۶

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۲۲۵۶ تا ۲۳۵۶ )

 

اَوِر: با اورت فرق داره این لغت. این واژه با اُور انگیسی هم‌ریشگی دارد. منظورم ابر است ابر آسمان. نیز واضح. زیاد. مکرر. روشن. بسیار.

 

رزمی: برابر با رسمی است. یعنی نژاده. اصیل. ناب. مثلاً مرغ رزمی. تشک رزمی. در برابر دورگه و به نیز در برابر قول امروزه‌روز تراریخته.ممکن است رزمی ناشی رزم و بزم باشد. رزم یعنی تلاشگری روزانه و بزم یعنی خورد و خوراک و خواب. پس رزمی‌بودن یک گونه از حیوان یعنی دست‌نخورده و درجه‌ی ذاتی.

 

نرمش: جوش‌های ریز و بی‌آزار و بدون علامت پوستی به‌ویژه در نوزادان. مثلاً می‌گن وچه تن نرمش بالا هادائه. کشف لغات بومی که غریب مانده از همه مهمتر است. مثل همین لغت.

 

گردیه: دم‌دمای نوروز هر سال خانه‌ها را کدبانوهای زحمت‌کش منزل (مادران و خواهران، زنان و عروسان) گرد گیری می‌کنند. سنتی کهن ناشی از نظافت و تمیزی و دورریختن هر گونه کثیفی ازجمله بندلوم و حشرات موذی. گردیه یعنی گردگیری.

 

نوعی از گاوهای شیری

 

منگو: گاو شیرده‌ی پیر به‌شدت رام و کاه خیلی هم خام. نیز اشاره به افراد از سر لقب‌گذاری زشت، که تنه و گوشه می‌زنند که مثل منگو است! یعنی خیلی خل و چل.

 

تاشوکا: در اصل تاشه‌هوکا است. از بلو کوچک‌تر. ابزاری برای کارهای کشاورزی. تاش هم ریشه از مصدر تاشیدن می‌گیرد و هم از حاصل مصدر تاشش. از سوی دیگر خود تاش به تاشه و تیشه مربوط است. ابزاری فلزی محکم با دسته‌ای چوبی در حلقه‌ی آن که کار آن معمولاً وال‌کشی، خردکردن کلوخ و کتک و رفع ناهمواری است. تاشش و تاشیدن مخفف تراشیدن است.

 

رُش‌رُش: وضعیتی از حالت پوست بدن است که انگاری یک چیزی روی آن می‌خزد، رشد می‌کند و حرکت می‌کند. بیشتر تصور است. لذا می‌گن مه تن نم چیشی رش‌رش کانده. خصوصاً وقتی برای گرفتن مرغانه کک‌کالی دله برند و یا در جنگل جایی نمور بنشینند. هنگام سرماخوردگی نیز گلو رُش‌رُش می‌کند.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

نقدی بر سخنان اخیر دکتر سروش

خلاصه‌ی سخنان هفته‌های اخیر دکتر عبدالکریم سروش آن است که: «تمام آنچه تا کنون، به جهت خشونت‌آمیزبودن، توسط روشنفکران،  از دین دانسته نمی‌شد، عین متن دین است» و «نواندیشان دینی، بی‌جهت تلاش می‌کنند تا بگویند اسلام از آرای خشن و تند مبرّاست». البته سروش در نهایت می‌گوید که «امروز ما نباید مثل پیامبر و اولیاء دین عمل کنیم.»: متن کامل در این: (منبع)

 

 

 

 

نقدی بر دکتر سروش: به قلم دامنه: متن بالا «نقلی» است و از یک منبع رسمی ایران. اگر این نقل، خالی از نقص باشد و عین حرف سروش، جواب من این است:

 

 آقای دکتر عبدالکریم سروش مدت‌هاست «صراط» را گم کرده است. آدمی که صراط را گم کرده باشد مانند گم‌شدگانی می‌مانَد که در سنگلاخ و برهوت بی هیچ نشانی، به این‌سو و آن‌سو می‌رود و سرانجام تلَف می‌گردد. سخنان دهه‌ی هفتاد سروش کجا؟ هذیان‌های بی‌شمار این سال‌های او کجا؟ گویا او خود را فردی الهام‌یافته! می‌پندارد؛ زیرا شاید خود را مصداق بارز ! همان بسطی می‌داند که در کتابش "بسط تجربه‌ی نبوی" تبیین! کرد. امید است این اندیشمند از پندار بیرون بزند و به راه و صراط بازگردد و اسم مفاهیم وَحیانی جهاد و دفاع و دفع دشمن را «خشونت» به معنای رفتاری کریه نگذارد. اسلام مانند پاره‌ای تحریفات نیست که دست روی دست بگذارد و دست مؤمنان را از پشت ببندد و به مسلمان و مؤمن اجازه ندهد که پا به نبرد و مقابله نگذارد. اگر دفاع و مقاومت و در جای خود سلاح برداشتن و بپاخاستن نبود، افرادی چون صدام‌حسین و فرقه‌ی تروریستی رجوی هر غلطی می‌خواستند با خاک، ناموس، مردم، انقلاب، دین و میهن ایران بکنند، می‌کردند. اسمِ دفاع و سلاح‌برداشتن در زمانه‌ای که بداندیشان و براندازان علَم جنگ برافراشته‌اند، خشونت کریه نیست، بلکه غیرت و عین اسلام و صلح و تلاش جانانه برای برقراری آرامش است و صیانت از مردم و مملکت. اگر تفکری به جای مدنیّت و کلمه و نطق و منطق، قیام مسلحانه کرد و دست به ترور زد، یا در کنار دشمن با مزدوری علنی، به جنگ با ملت خود برخاست، حق برخورد با آن، اسمش خشونت نیست، «وَاغلُظ علَیهِم» است. فرمولی که حکمت خدا آن را تشخیص داد و تجویز کرد؛ کار و مأموریتی که رسول رحمت حضرت ختمی مرتبت (ص) و امام علی (ع) اُسوه‌ی عملی آنند:

 

«ای پیغمبر! با کافران و منافقان [جنگ‌طلب] جهاد و پیکار کن و بر آنان سخت بگیر، جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است!» (آیه‌ی ۷۳ سوره‌ی توبه)

 

این طرز تفکر لابد انتظار داشت مردم و انقلاب، چهار سال خشونت لجوجانه‌ی ترامپ علیه‌ی ملت ایران را نوازشگرانه پاس بدارند و شاید هم لازم بداند به جای مبارزه‌ی مقاومانه با ارتش تجاوزگر آمریکا به منطقه‌ی مسلمین، مردم این دیار به خدمت سنتکام درآیند و مزدبگیر آن شوند. حقیقتاً کژی از کجاست تا به کجا.

 

مولوی چه ژرف گفت:

بوی حرص و بوی بُغض و بوی آزدد

درسخن‌گفتن بیایَد چون پیاز

 

گیریم که آقای سروش در سخنان خود، حرص و آز نداشت که گندِ سخنش مانند بوی پیاز بیرون بزند و هویدا گردد، اما به نظر من، بوی بُغض داشت که پیازش برآمد و طعمش بیرون زد. والعاقِبةُ لِلْمُتقین. و حُسن عاقبت خاصِّ پرهیزکاران است. از آیه‌ی ۸۳ سوره‌ی قصص.

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

لغت‌های ۲۱۰۵ تا ۲۲۵۵

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۲۱۰۵ تا ۲۲۵۵ )

 

کفلمه: ترکیبی از دو کلمه‌ی کف و لم یا لمه است. کف یعنی کیف. لم هم یعنی درازکش و راحت‌بودن. پس کفلمه یعنی وضعی از فرد که دارد گوشه‌ای لم می‌ده و انگار بی‌خیال همه چیز و همه جاست. فقط تلفظ کَف است نه کِف. پس شاید ریشه‌اش از کف و پهن‌شدن هم باشد و از کیف نباشد هر چند در تعریف حالتش کیف وجود دارد و درسته. شاید ریشه را احتمالی باید گفت.

 

روس دکلسّنه: روس‌ها ریختند. (گرفتند، اشغال کردند) زمان جنگ جهانی دوم که شمال ایران را تصرف کرده بودند. یک شعر و آهنگ از استاد محمدرضا اسحاقی گرجی محله‌ای بهشهر گرچه موضوعش خاص است اما اشاره به همین اشغال ایران توسط روس دارد که الفاظ قشنگی دارد، خصوصاً لفظ اون‌ گادِر (آن زمان) که لغت استخوان‌داری است.

 

اونگادِر مِن بیمه حجت غلامی

جان مه مریم‌جان، جان مه مریم‌جان

روز بیمه امنیه، شو بیمه یاغی

جان مه مریم‌جان، جان مه مریم‌جان

آخ مملکت بئی بیه اون سال روسی

جان مه مریم‌جان، جان مه مریم‌جان

چیکار هاکارد بیبوم اون سال سختی

جان مه مریم‌جان، جان مه مریم‌جان

 

استاد محمدرضا اسحاقی گرجی محله‌ای

زندگینامه در اینجا

 

ون کمر رت هاکارده: کمرش شکست. بند کمرش جدا شد. دچار خستگی مفرط شد. نیز حاکی از فردی است که خبر ناگوار و شکننده‌ای شنید. یا چنان لو رفت که از فرطِ خجلت کمر راست نمی‌تواند بکند.

 

دستنبو: میوه‌ی شبیه طالبی و خربزه و کوچکتر و تزیینی و غیرخوراکی که گاهی امکان خوردن هم است. دستنبو. فارسی هم هست. دست انبور هم می‌گن. یک حاشیه: معاویه می‌گفت قدرت چون دستنبو باید بین قوم ما بگردد! گردش نخبگان از نوع او.

 

دستنبو

 

نم‌نموِه: نوه نوه. از روی بی اشتهایی . از روی بی میلی. کاری را بدون رغبت انجام دادن. می‌شود نم را منفی تلقی کنیم. یعنی نمی‌خواهد، ولی می‌خورَد. گرسنه نیست اما می‌خورد. نیز از سر اجبار می‌خورد تا میزبان نگوید فیس دارد و طبعش نمی‌گیرد.

 

صدزار لنت شطون حرومزاده ره بووشه‌اووو! : صدهزار لعنت بر شیطان حرامزاده! عبارتی برای پرهیز از ادامه‌ی عصبانیت و خشم یا بیان تهدید ولی اجتناب و خویشتنداری.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۳ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

گذری به کلبه‌ی عمو توم

به قلم دامنه: با یاد و نام خدا. نگاهی گذرا به رُمان «کلبه‌ی عمو توم» اثر خانم «هریت بیچر استو». «توم» برده‌ی سیاهی بود که برای فروش پیشنهاد شد. اربابش شلبی، از «توم» چنین تعریف کرد: برده‌ی بی‌نظیر و مردی باشرف و مقدس. چون همسر شلبی زنی با اعتقادات قوی مذهبی بود، برده‌هایش را نیز با اعتقادات مذهبی بار آورده بود. او معتقد بود این برای بهبود زندگی برده‌ها بهتر است.

 

کلبه‌ی «عمو توم» ساختمانی کوچک از تنه‌های درخت بنا شده‌بود و به خانه‌ی ارباب متصل بود. همسر عمو توم نیز، کلفت خانه‌ی ارباب سفیدپوست بود. و بقیه‌ی ماجرا... .

 

رمان «کلبه‌ی عمو توم»

اثر خانم «هریت بیچر استو»

 

خانم «هریت بیچر استو» در «کلبه‌ی عمو توم» -که شهرت جهانی دارد- داستان غم‌انگیز سیاهان را نشان داد و از آزادی آنان دفاع کرد. او در سال ۱۸۹۶ در شهر ماساچوست آمریکا درگذشت. (منبع) رمان او ستمگران سوداگر را -که زندگی اَشرافی خود را به قیمت نابودی حیات سیاه‌پوستان بنا می‏‌کردند- به‌درستی رسوا کرد و دل‌های «نجیب و شریف انسان‌های عادل را علیه‌ی آنان» به خشم و مبارزه درآورد.

 

خانم هریت این کتاب را حدود ۲۰۰ سال پیش نگاشت؛ همان وقتی که اعتراض به برده‌داری در آمریکا در حال ریشه‌زدن بود و او به‌خوبی آن را بارور کرد و نموّ داد. و همین شاهکارش موجب گردید تا معترضان با قدرت بیشتری در برابر برده‌داری ننگین پایداری کنند. پس از چاپ کتاب، بر خانم هریت سخت گرفتند و نامه‌های تهدیدآمیز فرستادند؛ به‌طوری که یک فرد، حتی گوش یک سیاه‌پوست را بُرید و برایش فرستاد. بگذرم. که درد سیاهان هنوز هم تازه و تازه‌تر است و قدرت پول، فرد رذل و قماربازی چون ترامپ را ۴ سال رئیس‌جمهور می‌کند و باز نژادپرستی را درین سرزمین اشغال‌شده تشدید می‌سازد؛ دولتی که بنای آن بر هژمونی نظامی بر تمام دنیا و چنگ‌اندازی به منابع اقتصادی همه‌جای جهان است.

۲۲ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

لغت‌های ۲۰۴۰ تا ۲۱۴۱

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۲۰۴۰  تا  ۲۱۰۴ )

 

شگین: شگون. باورهای اجتماعی در جغرافیای خاص. مثلاً می‌گن ما چهارشنبه‌غروب شیر و ماست نمی‌فروشیم. این شگین از سر شک نیست باور به خرافه است. کسی که  شگون دارد، شک ندارد بلکه باور دارد. سرّ دیگرش افراد زیرک بودند که اصلاً چنین خرافاتی را قبول نداشتند اما اذعان نمی‌کردند و در مواقع ضرورت به روش‌هایی خنثی می‌کردند. مثلاً به صورت موارد خاص و تبصره، یک زغال‌کلو داخل کاسه شیر می‌انداختند و همان روزهای ممنوعه می‌دادند و می‌گفتند شگینش گرفته شد. شگین خنثی شد. چنین افراد زرنگ در محل می‌توان از خانواده‌هایی نام برد که افراد در ذهن و خاطرات خود به یاد دارند. این ریزبینی در میان و لابلای یک رمان جامعه شناسی، از لایه‌های نهان جامعه پرده‌برداری می‌کند و جزوِ فرازهایی می‌شود که خواننده به  مطالب نویسنده اعتماد می‌کند. من خودم چندباری رفتم مله شیر و ماست بگیرم، خیط شدم. رُک گفتند امرو اِما شگین دارمی، نروشمبی. حتم دارم اولین نفری که چنین شگینی را طرح کرد بسیار باهوش بود. چون آن روز را به بهانه شگین نمی‌داد. فرداش می‌گفت دیروز داشتیم و ...  بعد هم پِه‌پشت می‌خورد. اگر رویدادی رخ دهد تا پایان عمرش، آن را منسوب به آن شگون می‌داند.

 

اِما توبه دارمی: درجه‌ی تندتر و شدیدتر از شگین یا شگون که می‌گویند ما برای این کار یا معامله یا بخشش و رابطه توبه کردیم. و در واقع برخلاف شگین، پاسخ منفی در اینجا تبصره‌بردار نیست. مثلاً مثلاً  مثلاً می‌خواد به خواستگار جواب منفی بده می‌گه اما توبه دارمی آنگردسّه ره زن هادیم. نیز اون یکی می‌گوید: اما توبه دارمی رمضانی‌دسّه ره زن هادیم. یا مثلاً طالبی‌دسه یا چلویی‌دسّه یا هاشمی‌دسّه و کلاً این دسّه یا دسّه، این تبار یا تبار ره زن هادیم. من کوچیک که بودم بارها به پدرم (مرحوم شیخ علی‌اکبر طالبی دارابی) فشار آوردم برای خونه اردک بگیریم، زیر بار نمی‌رفت. می‌گفت ما مار وَری -از سمت نسل مادر- توبه داریم غاز و سیکا بیاریم خونه؛ حتی یادم است پدرم اوایل از ماهی امساک می‌کرد. ولی بعد تقریباً می‌خورد. برخی خانواده‌ها هنوز هم برای انواعی از دام توبه دارند.

 

رَجه: ردیف. بند رخت. طناب برای پهن و خشک‌کردن لباس. رج است. دقیق است. نشانه‌گیری‌اش دقیق است. فلانی دست در آغوزبازی رج است.

 

   

رجه یا بند رخت و لباس قدیمی و جدید و آپارتمانی

 

گوشت بَپّرس! : غذا یا خورشت بدون گوشت فقط با بادمجان یا گوجه و ... . اما شکل اختصاص آن به آبگوشت است که گوشت آن کم باشد. کنایی است این عبارت. اغلب هم برای غذاهایی که باید گوشت هم داشته باشد، ولی از سر خسیسی یا نداشتی و آبروداری، سر آن را با خورشت‌های بی‌گوشت هن می‌آرند. مثل در نبودن گوشت چغندر سالار است. و نشان هنر کدبانوهای منزل هم هست.

 

دار هاکون: آویزان کن. بیاویز.

 

مارچفی: تلفظ مارچپی و مارچفی هردو درست است. مارچپی یعنی غذای چرب و نرمی که شب سوم پس از عروسی، مادر عروس برای عروس و داماد می‌برد. مارچپی یا چفی غذایی‌ست که مادر عروس در شب سوم عروسی می‌پزد و برای عروس و داماد و خانواده داماد می‌فرستد.

 

بَخت بِنی: با مارچفی امری جداست. بخت‌بنی برای شادباش شب زفاف یا همان شب حجله است: شامل غذاهای دسی محلی مثل کاچیله‌نون و کیک و حلوا و پارچه‌مارچه که عروس از سر تبرک بر نزدیکان سمت داماد می‌دهد. بخت‌بنی از نظر دیگر فقط شامل هدیه و پارچه است و در این نظر شامل غذا نیست. در بخت بنی هدایا و معمولاً پارچه است که عروس در بامداد اول پس از عروسی به خانواده و فامیل‌های داماد می‌دهد.

 

اَره سُفره: در رسم اره‌سفره چندی بعد از خواستگاری و پاسخ مثبت گرفتن، خانواده‌ی داماد سفره‌ای نان و غذا به خانه‌ی عروس می‌بردند و اینها میان همسایگان و نزدیکان پخش می‌کردند. چقدر هم سنن زیبا. همه‌ی این رفتارهای دیار ما، تألیف قلوب بود و الیف و دوستدار هم شدن.

 

جُز: وقتی چیزی را می‌شمارند یا مثلاً کتاب قرآن را تورق می‌کنند، صفحات فرد را جز، و صفحات مقابل را زوج می‌گویند. پس جز یعنی اعداد فرد در مقابل اعداد زوج. لابد حالا خوانندگان یادشان آمد. مثال دییگر می‌زنم: مثلاً وقتی کتاب لا می‌گرفتند: چشم رو کورک می‌گرفتند و بعد باز که می‌کردند می‌گفتند جز اومد نه زوج، و الی آخر.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۲ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ق.ظ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
منظره‌های برفی داراب‌کلا

منظره‌های برفی داراب‌کلا

 

منظره‌های یک روز برفی داراب‌کلا. بهمن ۱۳۹۹. اینجا انارقلّت

 

عکس‌ها در اینجا

 

    

 

عکاس: جناب یک دوست

 

 

کباب یک شب زمستانی در جنگل افرایی روستای داراب‌کلا

 

 

جاده‌ی آسفالته‌ی جنگلی داراب‌کلا به سمت روستاهای بالادست

۲۱ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

تعریف لغت‌های ۱۹۱۲ تا ۲۰۳۹

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۱۹۱۲ تا ۲۰۳۹ )

 

کال‌درسر: نام یک منطقه صحرایی در محل. مخفف کال دره سر. بالادست پنیرسازی اصغر دباغیان از پشت باغ منصور (فیضی باغ‌سر). چون رود و دره‌اش پیچ‌درپیچ است و کال زیاد دارد، شده کال‌دره.

 

یور: بعد. وراء. پشت. آن طرف. یورمحله. نیز یور به معنی عبور هم هست. مثلاً: فلانی از رودخانه، یور هاکارده. یعنی رفت آن طرف. عبور به شرط آن طرف یک مرز یا خط خاصی رفتن است و نه عبور. مثلا ً کسی که از جلوی خانه‌ی کسی عبور کند یور نیست. گذر به آن سوی مرز یا خط و جای مشخص شرط است. دقت و ظرافت درین لغت وجود دارد حالا دو مثال: مثلاً می‌پرسند مسافران شما رسیدند به مشهد؟ می‌گن: اووو هنو بجنورد را یور نکردند. یا می‌پرسند روز عاشورا: دسته حرکت کرد؟ می‌گن: نا، فقط سنج‌زنان از مشدی دکون‌سر یور هاکاردنه. در هر دو مثال یور یعنی عبور. البته در هر دو مثال بالا الزاماً نقطه‌ی جداکننده از مسیر مشخص است. اگر این نقطه یا خط جداکننده را نام برده نشود نمیتوان از یورشدن یا یورکردن استفاده کرد. مثال: اخصر درشونه گردکل. الان شاد تشی‌لد ج هم یور هاکاربوشه. در این مثال اولاً نمی‌توان به جای درشونه از یور کانده استفاده کرد مثلاً گفت اخصر الآن دره یور کانده گردکل. و همچنین نمی‌توان در بخش دوم به جای یور هاکارده بگه در شونه یا بورده تشی لد. ثانیاً تشی‌لد همان نقطه‌ی جداکننده برای کاربرد یور است. نمونه‌ی دیگر: می‌توان گفت او از شیراز به سمت تهران در حال عبور است و الآن اصفهان ره هم یور هاکارده. ولی نمی‌توان گفت از شیراز به سمت تهران داره یور می‌کند یا از شیراز به تهران یور هاکارده. ازین‌رو، مرز و تعیین نقطه برای «یور»، یک شاخص کلیدی‌ست درین لغت.

 

بادی: فانوس نفتی. زمانی که محل هنوز برق نیامده بود، معمولاً برای دربن‌سر و یا دستشویی و شونیشتن‌رفتن به کار می‌رفت. و امروزه برچیده شد ولی در شوپه و آلونک‌های صحرایی کاربرد دارد. بادی از طریق تغذیه‌ی فتیله‌ی نخی از مخزن نفت نور می‌دهد. بادی یعنی فانوس نفتی کوچک دستی سیار، با یک دسته‌ی میله‌ای قوسی نازک برای در دست گرفتن و حمل‌کردن و آویختن بر حسب نیاز. گمانم وجه تسمیه‌اش آن است که نوع قدیمی‌ترش دارای یک پیستون تلمبه‌ای بود برای دمیدن باد و ذخیره‌ی فشار لازم از منبع سوخت زیرین به سمت بالا و شعله مناسب‌تر. اکنون کاربرد این وسیله بسیار کمتر شده است.

 

 

بادی: فانوس نفتی. بازنشر دامنه

 

کارکله ندانّه؟! : کار و زندگی نداره؟! چرا به زندگی خودش نمی‌رسه؟! چرا همش در کارهای دیگران دخالت می‌کند؟! چرا همش خانه‌ی این و آن هست؟!

 

بی‌کار کله بیّه: علّاف شد. معطل شد. بیکار شد. بلاتکلیف شد. کار خود را از دست داد.  علاف ریشه در علف دارد که هرز می‌روید. کا و کله حاکی از تلاش و زندگی است. اولی یعنی کارکردن و دومی یعنی تش به معنای خور و خوراک و پخت و پز. کله نام مکان یا جایی هم هست. مثلاً فلانی فلان جا کله زد. یعنی جا خوش کرد.

 

وجِه: جیم مکسوره. وجب. وجب‌کردن با دست. اندازه‌گیری با دست از انگشت کوچک تا انشگت شست به صورت باز و گشاد.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۱ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

بررسی دیدگاه احسان شریعتی

به قلم دامنه: به نام خدا. بررسی دیدگاه احسان شریعتی، درباره‌ی وضعیت زوال اخلاق در جامعه‌ی ایرانی. روزنامه‌ی «صبح امروز» خراسان رضوی، امروز (  ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ) گفت‌وگوی خود با دکتر احسان شریعتی را به چاپ رساند. من متن کامل آن را خواندم. بهتر دیدم در ستونم، به کمی از آن بپردازم. او در این گفت‌وگو به بررسی وضعیت زوال اخلاق در جامعه‌ی ایرانی، بی‌توجهی به ارزش‌های اخلاقی ایرانی و اسلامی و قطع رابطه با گذشته پرداخته است. از نگاه ایشان، «ایرانیان دچار تناقض‌گویی بسیاری در رفتار و عمل شده‌اند. یعنی طوری سخن می‌گویند و طوری دیگر عمل می‌کنند، از این رو جامعه‌ی ایران برای ایجاد تعادل اخلاقی، نیازمند بازبینی و دگردیسی اخلاقی است.»

 

«صبح امروز» ۲۰ بهمن ۱۳۹۹

 

ازین‌رو، در نگاه او برای ایجاد تعادل اخلاقی در جامعه، ایرانِ امروز «نیازمند شناسایی و تکیه بر نیروی جوانِ سالم» است. که البته به گفته‌ی وی، هم اهل «عادت» نشده باشد و هم «دستانی آلوده به فساد نداشته باشد و بتواند این بینشِ نو را به یک منشِ اخلاقی دگرسان و نوین تبدیل و نمایندگی کند.»

 

درین گفت‌وگو دو نوع اخلاق -به تعبیر برگسون- با دو سرچشمه را مطرح می‌کند؛ «اخلاقِ بسته» و « اخلاقِ باز». خُلقیات بسته مبتنی بر «عادت» و متکی به جبر و فشار قانونی است، که از منظر وی «بیشتر جنبه‌‌ی فقهی و حقوقی» دارد». منظورش این است درین نوع اخلاق، ارزش‌های اخلاق «همچون ایمان دینی» تلقی می‌شود که «نمی‌تواند و نمی‌باید هیچ‌گونه اکراهی در آن راه یابد.» اما اخلاقِ باز، سرچشمه‌‌اش «عشق و ایمان است که عمیقاً شخصی و انفُسی» است. این «بدیل اخلاقی را قهرمانان و قدیسان، انبیای بنیان‌گذار و عرفا در تاریخ با «خیزبرداری حیاتی» نوین خود درمی‌اندازند. درواقع، آن‌ها فراخوانی معنوی جدید و ارزش‌های تازه طرح می‌افکنند.»

 

نقطه‌ی محوری آقای احسان شریعتی درین مصاحبه این است باید «بینش» را به «منش» تبدیل کرد. و معتقد است چون «خوشبختانه هنوز اکثریت جمعیت ایران» جوان است، پس، «تشنه‌‌ی آیین جوانمردی، آزادگی، تعالی اخلاقی، خیر، زیبایی، حقیقت‌جویی، شجاعت، ایثار و آگاهی است.»؛ در برابر ترس و طمع و جهل.

متن کامل گفت‌وگو در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

کتاب «سادات»

تنظیم دامنه: به نام خدا. کتاب «سادات» اثر حجت‌الاسلام محمدتقی ادهم‌نژاد است که با نظارت گروه «حدیث پژوهشکده علوم و معارف قرآنی علامه طباطبایی» حرم حضرت معصومه (س) و به همت انتشارات زائر چاپ و منتشر شد. این اثر درباره‌ی منزلت و جایگاه سادات از منظر روایات است که ایشان برای آن، چهل حدیث از منابع مختلف ارائه کرده است برای اثباتِ دلایل احترام به سادات، اطاعت‌پذیری، دفاع از مقام شامخ فرزندان حضرت زهرا (س)، دفاع از آنان، اهمیت زیارت سادات، دستگیری و کمک‌کردن به سادات، بی‌اعتنایی نکردن به سادات، احکام مربوط به سادات، پرهیز از ناسزاگویی و اجتناب از حرمت‌شکنی آنان.
 
 
 
سادات و غیرسادات در دنیا و آخرت: «در بخشی از این کتاب با استاد به روایات آمده است که انسان‌ها در انجام تکالیف و وظایف شرعی و اخلاقی مساوی مى‌‏باشند؛» بنابرین درین‌باره «سادات بر غیرسادات امتیازى ندارند و هیچ کس از انجام تکالیف الهی، معاف نیست. تمامی انسان‌ها در تمامی لحظات مورد آزمایش و امتحان خداوند متعال بوده و هر بنده‌ای دارای پرونده‌ای است که در روز جزا مورد محاسبه قرار می‌گیرد.»
۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

لغت‌های ۱۸۰۳ تا ۱۹۱۱

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۱۸۰۳ تا ۱۹۱۱ )

 

کِرات: نوعی درخت جنگلی تیغ‌دار با شکوفه‌های صورتی معطر. زیاد تنومند نمی‌شود. فراوانی گونه‌ی آن در اطراف چلکاچین محل یافت می‌شود. درختی زیبا و چشم‌نواز است.

 

جَخت: جخ. جخد. جخت. اصفهانی‌ها زیاد به کار می‌برند. آنجا به معنای همین تازه و الآن است. ولی در تبری عطسه‌ی دوم است که تصور یا تعبیر می‌کنند مبطل عطسه اول که همان صبر است، می‌باشد. اشنیفه نام اصلی هر دو است: هم صبر و هم جخت. وقتی عطسه جخت باشد طرف باید مقداری حرکت و رفتن خود به بیرون و مسافرت را تآخیر بیندازد و یا به‌کلی تعطیل کند چون باور بر این است که ممکن است اتفاق ناگواری وی را تهدید کند.

 

کره. اهرم. در چوب‌بری‌ها زیاد شنیدیم. شاید لفظ کره برای اهرم این باشد که مانند روغن کره کار را روان می‌کند. یا شاید از کاری بیاید یعنی نیرو و انرژی. نیز هم گردن‌کف. هم کرایه. هم مزد و مواجب.اهرم. نیز کره « kare یا kareh »چوبی که زیر یک شئ سنگین می‌گذراند تا بعنوان اهرم، آن شئ را جابجا کنند. مثلا می‌گن: چه راس نوونی؟ ونه تره کره بزنن راس بووشی؟.

 

سنگینه (سنگدان مرغ)

 

سنگینه: این واژه جمله‌ی خبری نیست. یعنی سنگدون. سنگدان مرغ یا سایر پرندگان.

 

کال: کاردی که نمی‌برّد. تیز نیست. کُند متضاد برّان. خام و نارَس. نپخته. گنس. یا کنس. مثل چککال. نیز کنار. کُنج. واحد شمارش مثل چند کال انار و گردو. فعلاً اینا یادم بود. کهنه. نیز زمینی که زیر کشت و زرع و کاشت نرود و کاله بماند. مثل کاله‌زمین. صدای زوزه خشن و بم گرگ و هر صدایی شبیه آن. ورگ واری کال کشنه.

 

زنور: پسری که وقت زن‌گرفتن و ازدواجش رسیده باشد. نیز نوعی خطاب که شما زنِ ور هستی، شخصیت خودت را حفظ کن، بزرگ شدی. باید به فکر زن و عروسی و عقد بیفتی.

 

هرا هرا: ذوق‌کنان. انگار خبری سرورآمیز رسیده شادی می‌کند. یا از شکست و افتضاح کسی، هراهرا می‌کنند و پسه می‌شکنند. پسه اشکننه! نیز بدمستی. این کمتر. بیشتر به سر و صدای مبهم و گنگ ناشی از مجادله و نزاع و مرافعه اطلاق می‌شود که افرادش در میدان دید نیستند و فقط صداهای کشمکش و چالش می‌آید.

 

دَق: گوسفند نر. گوسفند نر جوان. که شاخ می‌زنه. حتی جزوی از لقب بد است.

 

دچیه: هم خبری است، هم صفت. مثلاً: دیوار را دچیه. یعنی چید، ساخت. برای آبگوشت توی کاسه نون دچیه. یعنی نون خُرد کرد. اما صفت: فلانی را لغّز دچیه هسه. یعنی اهل لغز است. چید. ردیف کرد. مرتب کرد. پر شده. لبریز است. آماده داره. سر و زبان دارد. برای هر موضوعی، جوابشو از قبل آماده داره. نیز یعنی نقشه دچیه.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۱۶ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

عکس و متن

«لؤلؤه الخاطر» سخنگوی وزارت خارجه قطر:

قدردان کشورهایی هستیم که در طول محاصره قطر کنار ما بودند

 

 

نوشته‌ای از زنده‌یاد نادر ابراهیمی: منیع: اینجا

 

 

عکس‌نوشتِ شعر «اقبال خودت باش» از اقبال لاهوری

 

 

کنیسه یوسف آباد تهران

 

خودروی آقای خامنه‌ای در دوران تبعید

رهبری ۱۲ بهمن امسال بر مزار احمد قدیریان حضور یافت (منبع)

 

 

گردنه حیران

 

 

شهید سلیمانی بر سر مزار مادرش در روز ولادت حضرت زهرا (س)

 

نذر    

نکته‌هایی از رفتارهای اخلاقی شهید سلیمانی در کتاب:

«فقظ برای خدا»

     

(منبع)

۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

در رثای بزرگ‌آیت‌الله عبدالله نظری

به قلم دامنه. به نام خدا. رحلت عالم وارسته و پارسایی چون بزرگ‌آیت‌الله عبدالله نظری «خادم الشریعه»، در سن ۸۸ سالگی، حقیقتاً مصداق ثُلمه (=رخنه) بر پیکر جامعه است که به‌آسانی رفو نمی‌شود. آن روحانی ساده‌زیست و حقیقتاً انسانِ مُلا و باسوادِ که میان مردم، منزّه و مردمی می‌زیست، عالمی دوست‌داشتنی و به‌یادماندنی بوده است.

 

 

امید است سیره‌ی مردمی و ساده‌زیستی و علوّ طبع و تزکیه‌ی نفس او، «راه»یی برای پیمودن طلاب و مردم مؤمن و پاکیزه باشد. روح آن عالم متقی و نامدار مازندران و ایران و جهان اسلام، قرین رحمت الهی. دست‌کم در سه دیدار با ایشان که به همراه مرحوم پدرم در ساری و ورسک برایم دست داد، درس‌هایی از عبرت و معرفت و علاقه‌مندی وجود دارد که نمی‌گذارد ایشان از لوح و ضمیرم محو شود.

۱۳ بهمن ۱۳۹۹

ابراهیم طالبی دارابی دامنه

۱۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

لغت‌های ۱۶۷۴ تا ۱۸۰۲ داراب‌کلا

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۱۶۷۴ تا ۱۸۰۲ )

 

ریس: چندش شدن. سیخ شدن مو. خجالت. شرم. بد داشتن. حس ناجور از موضوعی پیداکردن. نیز بدن وقتی از شدت سردی سرد می‌شود و لرز می‌گیرد.

 

پرِک‌کینِک: با معنای کینِک کمی فاصله دارد . در اصل دو بخش پشت سرهم و بدون مکث تلفظ می‌شود. اگر زمان پرپتو کردن مرغ، آب خیلی گرم نباشد پرهایش خوب و کامل خارج نمی‌شوند و بیخ برخی‌شان توی پوست مرغ گیر می‌کند و می‌ماند که اصطلاحاً می‌گویند: پرک کینک زد. از اول که پر کامل است اگر آب خوب و کافی داغ باشد به‌راحتی خارج می‌شود ولی اگر آب کمی سرد باشد پرها کله وسن « kalleh vesen » می‌شوند و مکافاتی‌ست این پرک کینک شدن. آن وضعیت مرغ را کدبانوهای خانه دقیق یادشان است. حتی درین جور مواقع آن را روی شعله‌ی الوگ آتش جیز می‌دهند تا حسابی ریشه‌ی پَر مرغ جیز بگیرد و محو شود.

 

     

 

راست: نوم‌نومی. چپ: پاچه‌ی گوسفند که نوم‌نومی در بالای آن است

 

نوم‌نومی: نوم‌نومی به مهره‌ی بازی گفته می‌شود. مارمُهره. به قسمتی از داخل زانوی پاچه‌ی گوسفند هم می‌گن که شبیه مهره‌ی مینچ است. نوم‌نومی یا قاب یا اشکنک در بخش بالایی پاچه‌ی گوسفند است. هر طرف دو سه تاست. آن‌ها را جمع می‌کردیم و با آن بازی می‌کردیم. کله‌پاچه که می‌خوردیم این قسمت را مواظب باشیم زود جدا می‌شه و در محفظه‌ی دهان می‌افتد و  آن را با دست می‌توان گرفت و حسابی لیس زد، چون بسیار خوشمزه است.

 

کالندون: فن کُشتی. کول اندان. از روی کول انداختن. فن ویژه و شگرد بومی‌های تبَرستانی که به زیر حریف رفته و دو بازوی او را با دو بازوی خود، گرو گرفته و سپس او را در هوا از روی شانه‌ی یک سمت خود بر زمین می‌زند. در این حالت حریف احساس گیجی و چرخش میان زمین و هوا پیدا می‌کند و به لحاظ روحیه هم افت می‌کند.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۱۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

از قرمزدِوا تا گل‌دِوا

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۱۵۱۷ تا ۱۶۷۳ )

 

قرمزدِوا: داروی محلول قرمز رنگ برای زخم. نام علمی‌اش. مرکورکروم. نیز زمانی بچه‌ی دوساله را از شیر مادر می‌خواستند بگیرند، دو نوک پستان را قرمزدوا می‌زدند تا بچه از مکیدن بپرهیزد. و خطاب به کودک می‌گفتند: بو شد. یعنی مریض شد. یا می‌گفتند، جوجو آکّیش شد، نخوری. با این ترفند بچه را قانع به ترک شیرخوارگی می‌کردند.

 

دیه هاده : یک نوع بازیی بود که می‌گفتند دیه هاده تا جواب بدم. جواب می‌دادند: فلان باغ و کاخ مال تو. یا در عالی‌ترین وجه می‌گفتند مشهد و نجف و کربلا و مکه مال تو؛ حالا بگو.

 

کر و کاه و کمِل

 

کَمِل: ساقه‌ی جدا شده از دانه‌ی برنج که خوراک خوبی برای دام است. بُراده‌های بینج. مرغ کُرچ را نیز روی کمل می‌خوبانند تا روی تخم راحت بخوابد و گرما تولید کند.

 

کَر: دسته‌های غلات بریده‌شده که هنوز دانه‌ها از ساقه جدا نشده است.

 

مِکه: مِکه: آغوز. شیر یکی دو روز اول پس از زایمان پستانداران شیرده که ترکیب و مزه‌اش متفاوت از شیر معمول است. مِکه یا آغُز اولین شیر پستان است که غلیظ، زردرنگ، بسیارچرب و مقوّی‌ست. شاید علت این‌که محل ما به آن مِکه می‌گوید این باشد که گوساله یا برّه و یا نوزاد باید آن را مِک و میک بزند و کم‌کم یاد بگیرد بمَکد. بنابراین؛ ممکن است مِکه از مصدر مکیدن بیاید. به عبارت دیگر، مکه آغوز گوسفند و گاو است و نیز این واژه برای توصیف شیر یا ماستِ خوشمزه و پُرچرب به کار می‌رود. به شکلی هم ادا می‌شود که ذائقه‌ی شنونده را تحریک می‌کند.

 

کول: جوش‌خوردن، موج. یال برآمده‌ی گاو نر. غل‌غل آب جوش. نیز دوگ. مثل گدوک جاده فیروزکوه. گت دوک. نیز تپه‌ماهور. مثل هفت‌کول جنگل محل که هفت تا دوگ دارد. اگر بررسی این لغت را کامل کنیم باید بگوییم که کول چندین معنی دارد. دَره کول سر هاکارده. یعنی آب رودخانه با موج دارد می‌آید. جوش‌آمدن غذا. پلخّه‌پلخه آمدن آب سماور. دوش. غُلغُل آب از پای کوه. به عبارت دیگر، کول یعنی دل‌شوره. تپه. بلندی و جوش اشاره به جوش‌خوردن‌ آب. مِه دل کول خوانّه یعنی دل‌شوره دارم. جوشش آب چشمه را هم کول می گویند. موج دریا و برآمدن و بالا آمدن آب. همچنین جوانه‌زدن ناگهانی و یکدست سبزی‌ها. کول بخارده بیموئه بالا.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۱۳ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

کتاب انسان در جستجوی معنا

کتاب «انسان در جستجوی معنا» : چاپ سال ۱۹۶۴. اثر ویکتور فرانکل. شرح حال او در کمپ‌های نازی‌ها و درس‌هایی معنوی از چگونگی جان به‌در‌بردن از آنجا. او سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ در چهار کمپ از جمله آشویتز به کار گرفته شد. پدر و مادر، برادر و همسرش جان باختند. فرانکلِ روانپزشک باتوجه به تجربیات خود و افرادی که بعدها درمان کرد، استدلال می‌کند که:

 

 

«ما نمی‌توانیم از رنج اجتناب کنیم بلکه می‌توانیم چگونگی مواجهه با آن را انتخاب کنیم، در آن معنا بیابیم و با هدفی احیا‌شده به مسیر زندگی ادامه دهیم». این تئوری فرانکل که لوگوتِراپی یا معنادرمانی نام دارد، بیان می کند که نیروی محرکه‌ی اصلی در وجود انسان‌ها، نه رسیدن به لذت بلکه کشف و پیگیری چیزهایی است که در ذهنمان، آن‌ها را دارای معنا می‌دانیم. این کتاب  فروشی فوق‌العاده داشت و به چندین زبان دنیا ترجمه شده است. (منبع)

۱۲ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

از اورزا تا پتکا

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های ۱۴۰۵ تا ۱۵۱۶ )

 

اورزا: دیررس. محصولی که به علت ملاحظات اقلیمی دیرتر کاشت و برداشت می‌شه.

 

جُزا: قوام ناتنی بجز مادر یا پدر ناتنی که نام‌های دیگری دارند.

 

لَتر: لتر و تبریز واحدهایی برای واحد شمارش من هستند. من لتر و تبریز وزن‌های متفاوتی هستند.

 

سمنی: سمنو

 

      

 

از راست: چنگال‌ماست. کاوه. سمنو

 

چنگال‌ماست: ماست با چغندر. چنگال یعنی چغندر.

 

کاوه: بلال.

 

لَپِر په: مناطق زیر جاده‌ی اصلی و سمت دریا و پایین‌دست.

 

لَرگ‌دار: درختی با شاخه‌های قابل انعطاف که بیشتر در جاهای مرطوب مثل کناره‌ی رودخانه می‌روید و ارتفاعش معمولاً ۴ تا ۵ متر است ولی می‌تواند بلندتر هم باشد. چوبش ماندگاری زیادی ندارد و برای مصارف کوتاه‌مدت کاربرد دارد. در عین حال، چوبش خیلی لمس و منعطف است.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

شرح لغت‌های ( ۱۳۱۴ تا ۱۴۰۴ )

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا. لغت‌های ( ۱۳۱۴ تا ۱۴۰۴ )

 

وَرگ: به سکون راء. گیاه علفی بالارونده از تنه‌ی درختان جنگلی با برگ‌های پهن و روغنی مانند گل عشَقه که برای درخت میزبانش انگل محسوب می‌شود و نهایتاً آن درخت را می‌خشکاند ولی برای دام غذای لذیذ و مقوی می‌باشد.

 

قلّوون: قلعه‌بان. مراقب زمین‌های کشاورزی در موسم کشت، از گزند حیوانات و سارقین. معمولاً این شغلِ فصلی از تیره‌ی «گودار»ها استفاده می‌شود؛ طبقه‌ای مهاجر سیاه‌پوست که از هند وارد ایران شدند و ایرانیان مهمان‌نواز آنان را به عنوان زحمتکشان پذیرا هستند. البته با آنان داد و ستد زیاد ندارند، از جمله ازدواج.

 

کارِک. عکس از دامنه. از سریال «در چشم باد»

 

کارِک: بند نگهدارنده ای که به جایی ثابت شده تا افسار ،قفل در و یا هر چیزی را نگه دارد.

 

سقط بَوی: سقط بشه. بمیره. فنا شود. فنا شده.

 

سیمکَش: چوب‌های مابین پنجره تا سقف اتاق. یک لایه‌ی چوبی. مانند شناژ فعلی. جهت استحکام دیوار. به صورت چهار کلاف. این لفظ در یک نوع یک فحش هم هست.

 

از برِا خدا ! : پناه بر خدا. دور باد. مبادا. گفتن این عبارت با لحن خاص، یک نوع تمسخر هم هست نسبت به کسی که می‌خواهد قدرت‌نمایی کند و پُز دهد. معمولاً دنباله‌ی آن هم می‌گویند: احتیاط هاکون!

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

ام‌البنین پناهگاه عاطفی اهل‌بیت

به قلم دامنه: با یاد و نام خدا. امروز می‌خواستم درباره‌ی شورش در هلند و سرکوب آن بنویسم، اما سالروز وفات حضرت ام‌البنین مرا کشاند به مطالعه‌ی سرگذشت صبّارانه‌ی ام‌البنین‌های ایران، این مادران شکیبای شهیدان. ازجمله‌ی آنان حاجیه کبری حسین‌زاده مادرِ پاکدامن شهیدان «بارفروش» کاشان؛ مادری آگاه و شجاع چهار شهید پاکباز شهر کاشان. ازین‌رو، روزنامه‌ی قدس چاپ امروز ( ۸ بهمن ۱۳۹۹ ) توجه‌ام را به خود جلب کرد. متن مصاحبه‌اش در: (اینجا) در عکس زیر که تصویر ایشان در تیتر روزنامه درج است.
 
 
کارشناس مذهبی آنجا سخن دلنشین و درستی فرمود؛  «ام‌البنین (س) پناهگاه عاطفی اهلبیت (ع) بود.» الحق چنین بود. آن زن الگو و مادر حضرت ابوالفضل (س) و پسران رشید شهیدش در کربلاست که عصر پرتلاطم و توطئه‌آمیز آن دوره‌ها را درک کرد و دسیسه‌های آنان را شناخت و هرگز چهار ۴ امام عزیز را تنها نگذاشت؛ امامان: علی، حسن، حسین و سجاد علیهم‌السلام. زندگی بردبارانه و مؤمنانه‌ی ام‌البنین، الگویی روشن برای زندگانی هر یک از ماهاست، به قول کارشناس مذهبی قدس او می‌تواند «یک شخصیتی کلیدی برای الگوسازی» باشد. و اتفاقاً به نظر من الگوی ایرانیان بود. در ایران به پیشگاه معنوی آن زن مقاوم و بامعرفت، حاجت می‌برَند، در دفاع مقدس صدها مادر شهید خود را با صبر مثال‌زدنی ام‌البنین (س) مقایسه می‌کردند و ازو درس می‌گرفتند و هزاران خانواده‌ی ایرانی بارها و بارها با انگیزه‌ی خیرات و قصد مَبرّات، سفره‌های نذری در شأن ارجمندش پهن کرده و می‌کنند و عشق پاک خود را به اهلبیت عصمت (ع) به ظهور می‌رسانند. درود بر او و پیروان او؛ این ام‌البنین‌های بزرگوار ایران. آری ام‌البنین (س) پناهگاه عاطفی اهلبیت (ع) بود و همچنان اسوه‌ی زنان و مردان مؤمن و مقاوم ایران مانده‌اند. وفات اندوهبارش بر قلوب مؤمنان، تسلیت.
۰۸ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

گزافه‌گویی سیدمحمود دعایی

(روزنامه‌ی اطلاعات. ۶ بهمن  ۱۳۹۹ )

به قلم دامنه:با یاد و نام خدا. حجت‌الاسلام سید محمود دعایی -مدیرمسئول روزنامه‌ی اطلاعات- در گفت‌وگوی این روزنامه با دکتر ظریف، (منبع) خطاب به آقای ظریف دو ادعایی مطرح کرده که معمولاً از زبان‌های چرب! برمی‌خیزد، نه از لسان کسانی که واقع‌نگر و منطقی‌اند. دعایی در ادعای اول مدعی شده «سردار سلیمانی از راهنمایی‌های شما [دکتر ظریف] الهام و بهره می‌گرفت... در تاریخ روابط خارجی، نظیر شما را ما نداشتیم». و در تملق مُحرز دوم مدعی شده: «به راستی محمدجواد ظریف در عصر ما یکی از اولیای الهی است»!

 

سه نکته:

۱. برای آقای دعایی احترام و ارزش قائل بوده و هستم، اما شاگرد افلاطون، یعنی ارسطو می‌گفت بدین مضمون: استادم افلاطون را دوست می‌دارم ولی حقیقت را بیشتر. من هنوز هم فکر می‌کنم این حرف آقای دعایی ممکن است دخل و تصرف شده باشد. اما اگر این عین حرف وی باشد لاجرَم باید دو نکته‌ی دیگر نیز بگویم.

 

۲. شاید عادت دیرین دعایی، با دعایی امروزین آجین شده است. او در عصر تبعید امام در نجف اشرف -که در بیت امام خمینی بود- رادیویی علیه‌ی رژیم شاه راه انداخته بود. چنان جملاتی چاپلوسانه در مدح امام می‌بافت که روزی امام با شنیدن صدای آن، به وی شدیداً تذکر دادند تا دست ازین روش و بُت‌سازی بردارد. برداشت یا برنداشت را من نمی‌دانم! اما گویا آن عادت با او آمده است!

 

۳. آقای دعایی شش دوره‌ی پی‌درپی نماینده‌ی مجلس بود، اما فقط روی صندلی قرمز، جا خوش کرده بود و ملت در آن فراز و نشیب‌های عجیب و غریب، از زبان ایشان در مقام نمایندگی چیزی به یاد ندارد، جز یک سخن، که آن هم اهل فن می‌دانند آن روز پشت تریبون برای کی به آب و آتیش زده و مجلس را چرا متشنج کرده بود. بگذرم، که او عادتِ مألوف دارد گزاف را به تملق ادغام کند: «الهام» و «اولیای الهی»؛ اولی حرفی گزاف و دومی سخن تملق. ظریف در حد و اندازه‌ای نبود و نیست که کسی بخواهد غلو کند و بر فضای کشور دود بلند کند. او و رئیس شیک‌پوش او باید روزی در پیشگاه ملت جواب پس بدهند که با این ملت و انقلاب و فرصت چه‌ها که نکردند. بگذرم.

۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

واژه‌های روستای ما

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های 1203 تا 1313 )

 

هر وق تور دسّه خال بکارده! : هر وقت که دسته‌ی تبر برگ درآورد و سبز شد. فرض محال. وعده‌ی بالمحاله. معادل دیدن مستقیم پشت گوش خودمان. نیز نشدنی. وعده‌ی خالی.

 

ارمنجی: با تلفظ غلط المِنجی. خارپشت. حیوان کوچک تقریباً به‌اندازه خرگوش که در مواقع احساس خطر، مثل یک توپ در خودش جمع می‌شود. خصوصاً توپ می‌کند خودشو. اغلب ما این صحنه را توی نوجوانی‌مان دیده‌ایم. حیوانی تخریبگر محسوب می‌شود؛ چون محصولات باغی و صیفی‌جات را می‌خورَد. البته نافع هم هست، چون زمین را به نوعی ورز می‌کند.

 

ارمنجی

 

بُرده‌بُرده: یک بازی محلی در هنگام عروسی‌ها که جوان‌ها دور همدیگر به صورت دایره‌ای و حلقه می‌زدند و پارچه‌ی روسری تابیده و تازیانه‌ای‌شکل به نام کاتِک را از پشت همدیگر دست به دست، رد می‌کردند و در یک غافلگیری به پشت فردی که در وسط دایره بود، می‌زدند. فرد وسط اگر این کاتک را از دست هر کس می‌ربود یا می‌گرفت آن فرد، کتک خورنده‌ی بعدی وسط حلقه‌ی بورده‌بورده می‌شد و این روال تا ساعاتی از شب می‌چرخید تا خسته می‌شدند و یا صاحب، عروسی عذر همه را می‌خواست و بخش بازیگرخانه‌ی مجلس را خاتمه می‌داد.

 

کَل‌کاشتی: کل یعنی سرشاخ. ریشه در کلّه و سر هم دارد. مثلاً کله کُشتی. بازی کُشتی و سرشاخ شدن‌ها و تن به تن شدن‌ها در یک جمع جوان‌ها.

بقیه در ادامه >>>

 

ادامه مطلب...
۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

واژه‌های داراب‌کلا در میاندورود

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

فرهنگ لغت داراب‌کلا ( لغت‌های 1102 تا 1202 )

 

خانِم: به کسره‌ی حرف ب. در فارسی خانُم. زن، همسر. خانم کسی. باشخصیت. زن خوب. دختر عاقل. بانو.  همسر سازگار. این لغت علاوه بر این پیشوندِ خطاب برای اُناث (=زنان) هم هست که  بانو هم می‌گویند. نوعی تشبیه است. موقع خواستگاری هم در تعریف دختر می‌گن: وه خله خانمه.

 

انگِله (=تش)

 

انگله: زمانی است که زغال یا هیزم در اثر آتش به سرخی می‌گراید و حسابی برای کباب مهیاست. شاید از گل ریشه گرفته که شکُفته شده. چون انگله هم سرخ‌فام می‌شه.

 

اَلِه‌بَیته: بیماری پیسی. برص. لکه‌های پوستی ناشی از ازدست‌رفتن رویی‌ترین لایه‌ی پوست. مُسری نیست. نام علمی الِه ویتیلیگو است. این عارضه ربطی به آن باورها در محل ندارد که مثلاً می‌گویند فلان غذا را با فلان چیز نخور که الِه گنّی. با گر بیته فرق دارد. چون گر علامت دارد. خارش دارد. مسری‌ست. یک ارگانیزم ریز دخالت دارد. ولی الِه از استرس و ارث و ... است. علت اله نور آفتاب و جنس پوست است و سفیدها حساس‌تر هستند.

 

کوتِر: کبوتر. کفتر. گستره‌ترش اینه. مثلاً: کوتر به دختر هم می‌گن از سر محبت و حب زیاد. بیشتر پدرها می‌گن. از کاربردهای این لغت است. محل رسمه که می‌گن: وه مه کوتره. یعنی دخترمه. کوتر چمبلی هم می‌گن که احتمالا جنگلی بوده چمبلی شده. تردید وجود دارد.

بقیه در ادامه >>>

ادامه مطلب...
۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

نکته‌هایی از شهید سلیمانی

 

نکته‌هایی از رفتارهای اخلاقی شهید قاسم سلیمانی در کتاب:

«فقظ برای خدا»

 

    

 

شهید سلیمانی و حفظ قرآن و عملیات کربلای پنج

 

 

شهید سلیمانی و دغدغه‌ی رساندن غذا به رزمندگان

 

 

قهرمان ملت و امت سرباز شهید قاسم سلیمانی

 

   

 

تصویر سلیمانی در خیابان‌ غزه فلسطین. و لشکر 41 ثارالله کرمان

 

 

سردیس شهید سلیمانی در میدان جمهوری‌اسلامی مشهد

 

رونمایی از مجسمه‌ی شهید سلیمانی در برج میلاد

۰۴ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه

نماهایی از ایران و جهان

 

سر در دانشگاه علامه طباطبایی

 

 

محله‌ی آذر قم یکی از محله‌های قدیمی قم

 

 

عکس شاهنامه‌ی فردوسی در موزه‌ی فلورانس ایتالیا

 

 

جلگه‌ی آلبانی مانز در دورس تیرانا مقر گروهک تروریسیتی رجوی

 

 

گارد ملی آمریکا در کنگره جهت دفع حملات احتمالی شورشیان

 

 

فاطمیه در حضور رهبری با رعایت مقررات سلامت. یاد سلیمانی ماندگار

 

 

بی‌اعتنایی عده‌ای به مقررات سلامت کشور

 

 

اخراج سیهام حمود دختر مسلمان از مدرسه‌ای در لندن

به خاطر این‌که حاضر نشده دامن‌کوتاه بپوشد

۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۱:۲۴ ب.ظ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
چرا فاطمه، محدّثه است؟

چرا فاطمه، محدّثه است؟

پست ۷۸۲۹ : متن نقلی. حضرت فاطمه (س) مدت کمی پس از رحلت پیامبر (ص) در جریان هجوم موافقان خلافت ابوبکر به خانه‌شان، آسیب دیدند و در بستر بیماری افتادند. ایشان پس از مدت کوتاهی در مدینه به شهادت رسیدند. حضرت فاطمه زهرا (س) تنها زن معصوم اسلام هستند که آیه‌ی قرآن درباره‌ی ایشان و اهل‌بیت -علیهم‌السلام- نازل شده است: إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا. ( آیه‌ی٣٣ احزاب ) خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.

 

 

در معصوم‌بودن او همین بس که خداوند به واسطه‌ی خشم او خشمگین و به واسطه‌ی رضاى او راضى مى‌شود. سخن‌گفتن فرشتگان با حضرت فاطمه‌ زهرا (س) یکی از ویژگی‌های ایشان معرفی‌شده است. این ویژگی موجب شد حضرت را محدثه بنامند. گفت‌وگوی فرشتگان با حضرت فاطمه‌ زهرا (س) در زمان پیامبر و پس از رحلت ایشان، برای تسلی‌دادن حضرت فاطمه (س) و خبردادن از آینده‌ی نسل پیامبر بوده است. در دین اسلام جایگاه بسیاری رفیعی دارند، دوازده امام شیعه از نسل حضرت فاطمه زهرا (س) هستند. برکاتی که از حضرت فاطمه زهرا (س) به ما رسیده ازجمله تسبیح معروف ایشان، که احادیث در فضیلت آن بسیار است. سوره‌ی کوثر، آیه‌ی تطهیر، آیه‌ی مودّت و آیه‌ی اطعام و احادیثی چون حدیث بضعه، در شأن و فضیلت حضرت فاطمه (س) نازل و نقل شده‌اند. بخش‌هایی از کتاب «فاطمه، فاطمه است» اثر مرحوم دکتر علی شریعتی در زیر می‌آید:

 

«… از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک «زن» بود، آن‌چنان‌که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی، فقر، مبارزه، آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی‌ِ خویش پرورده و ناب ساخته بود. وی در همه‌ ابعاد گوناگون «زن بودن» نمونه شده بود. مظهر یک «دختر»، در برابر پدرش. مظهر یک «همسر»، در برابر شویش. مظهر یک «مادر»، در برابر فرزندانش. مظهر یک «زن مبارز و مسئول»، در برابر زمان‌اش و سرنوشت جامعه‌اش. وی خود یک «امام» است، یعنی یک نمونه‌ مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک «اسوه»، یک «شاهد» برای هر زنی که می‌خواهد «شدن خویش» را خود انتخاب کند…» (منبع)

۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد