دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب دی ۱۴۰۱ دامنه

سر قبر شهید علی اکبر شیرودی در شیرود محله (مابین تنکابن - رامسر)

شهریور ۱۳۸۴ . از راست: عاصم، ابراهیم (برادرخانم) عادل. عارف. خانم. عکاس: دامنه

 

خاطره‌ی ایرانگردی‌ام. به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دیروز در پست ستون ثابتم درباره‌ی جناب باب‌قاسم رمضون حرف از نماز شد. اینک خاطره‌ی یک روز خوب از فضیلت‌های فراموش‌شده. آری؛ باری؛ شهریور ۱۳۸۴ به اتفاق خانم و فرزندان (عارف، عادل، عاصم) و برادرخانمم ابراهیم، سر قبر شهید شیرودی در شیرودمحله (مابینِ تنکابن - رامسر) رفتیم. چیزی که آن روز توجه‌ام را خیلی به خود جلب کرده بود قداست قائل شدن مردم به آن قبر بود و نوشته‌ی روی تابلوی قبر شهید شیرودی. (عکسی که آن روز انداخته بودم و در بالا مشاهده می‌کنید) جمله‌ی عظیم این است؛ از رهبری معظم:

 

«شیرودی اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم و نماز خواندم.»

 

خواستم چند چیز گفته باشم:

 

اولی این است آن روز توی محل دفن شهید علی‌اکبر شیرودی در امامزاده حسین یا امامزاده بی‌بی حوریه (تردید از من است) شنیده بودم از مردم آنجا که شهید شیرودی به نماز اول وقت و مسائل مذهب بسیار اهمیت می‌داد، عجیب، عجیب. حتی نقل است آن شهید اوایل نوجوانی نیز بر نماز اوّل وقت همت داشت. گویند روزی در مصاحبه‌ی خبرنگاران خارجی با وی، وقتی “اللّه اکبرِ” اذان مغرب را شنید مصاحبه را درجا ترک کرد و به طرف مسجد رفت تا نماز اول وقتش به عقب نیفتد. خبرنگاران هاج و واج (=حیران، گیج، مبهوت) مانده بودند!

 

دومی این که کم حرکتی نیست که آقای خامنه‌ای رهبری معظم که از همان شروع طلبگی در پنج مسئله‌ی نماز و عبادات و تعقیبات و قرآن و شعر زبانزد بوده است پشتِ سر یک خلبان ارتش بایستد و نماز به جماعت وی گزارَد. این نشان از مقام معنوی شیرودی داشت. عکس آن روزم حاکی از درک همین نکته بود.

 

سومی این علی اکبر شیرودی که زاده‌ی ۲۵ دی ۱۳۳۴ بود و شهادتش در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ در منطقه‌ی بازی‌دراز دشت ذهاب کرمانشاه در پی حماسه‌آفرینی عرفانی و نظامی او و رزمندگان سلحشور رخ داد، شهید مظلوم بهشتی را به گفتن یک جمله‌ی جاودانه کشانده بود که تابلویی درخشان شد: "عرفان واقعی، خانقاه‌اش بازی‌دراز است." منبع. (عکسی که در زیر بار گذاشتم) منظور شهید بهشتی این بود این خانقاه‌هایی که در برخی از جاها می‌بینیم شکل صوری پیدا کرده است و "حقیقت و طریقت و شریعت" در رفتار شهید شیرودی‌ها نهفته است، نه در بازی‌های من‌درآوردی بعضی‌ها. بگذرم!

 

 

چهارمی این است که ای بانو، ای آقا هر کجاییم، سفر، حضَر، در جمع، تنها، توی کار، استراحت و در هر حال و قیل و قال، نوای اذان را که دادند عادت کنیم به آغاز نماز در همان وقتِ فضیلتش در اوائل اَدا، حتی وسط بیایان و کنار خیابان. نیز چه نیکوست و ستوده که اگر به یک روحانی و پیشنماز دسترسی نداریم دست‌کم به یکی از جمع خود که در پرهیزگاری و قرائت درست‌تر نماز، از ماها پیشی دارد و شهیر است، به نمازش بپیوندیم. مثلا" ما در جمع‌مان جناب حاج احمد آهنگر را پیش می‌اندازیم. زیرا گرچه نمازگزاردن امری فردی است و فُرادا هم حال خودش را می‌طلبد اما در آیه‌ی ۴۳ بقره صریح آمده است به جمع و جماعت داخل شوید و نماز را بپا دارید. معلوم است اقامه‌کردن نماز، مافوق خواندنِ نماز است: وَ ارْکَعوا مَعَ الرَّاکِعین. مرحوم علامه معتقد است این قسمت آیه یعنی "داخل در دایره‌ی ایمان و حق شوید و به عبادات الهی و تکالیف او قیام کنید." ر.ک: تدبر، المیزان.

 

پنجمی این است در مسافرت‌ها حتما" سعی کنیم از جاهای مذهبی، تاریخی، ملی، طبیعی، مردمی دیدن کنیم و با ذوقِ سرشار عکسی از آن بیندازیم. سال ۱۳۸۴ بنده حتی موبایل هم نداشتم، اما همیشه همراهم یک دوربین یوشیکای ژاین داشتم و صحنه‌های زیادی را ثبت کردم که شاید روزی روزگاری درین صحن محترم، اندک اندک با شرح موجز بگذارم. پوزش با سه کفِ دست نوشتن، به ایضاع! وقت شریف شما منجر شد. جمعه‌روز ۳۰ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

دامنه | دارابی
۳۰ دی ۱۴۰۱ ، ۱۱:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

    

جناب باب‌قاسم رمضان واهابی دارابی

پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه

به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. باب‌قاسم رمضان را می‌گویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری می‌بینم، می‌چِکّلم. او قدیم‌تر شونیشت پیش پدرم هم می‌آمد. مرحوم پدرم در شب‌نشینی کم‌حوصله سریع وِن دِم رِه گِر می‌کرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بی‌درنگ و مکث گفت:

 

تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.

 

میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمی‌داند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیش‌آگاهی درونی) مسائلی را می‌داند و می‌فهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمه‌سبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِه‌خوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا.

 

حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیه‌ی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی می‌کند. مراد از حنیف‌بودن مردم این است مردم از جانب بُت‌ها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانه‌ها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

دامنه | دارابی
۲۹ دی ۱۴۰۱ ، ۰۸:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

به قلم دامنه: چرا نظام رادیو "پیام" تأسیس کرد؟ به نام خدا. سلام. شبکه‌ی رادیویی پیام در ۱۲ آذر ۱۳۷۳ در دو حوزه‌ی محتوا و موسیقی افتتاح شد؛ با جهت‌دهی سه بخش عمده‌ی موسیقی، خبر، گفتار و یک بخش فرعی ترافیک. منبع. آقای اسفندیار رحیم مشائی و آقای حسن خجسته باقرزاده برادرِ حاجیه‌خانم منصوره خجسته باقرزاده (همسر محترم آیت الله سید علی خامنه‌ای رهبر معظم) در آغاز و وسط کار، برای آن نقش ایفا کردند. درین ستونِ روزانه‌ام خواستم پیام‌بودنِ این رادیو را بررسی کرده باشم:

 

آرم شبکه‌های رادیو در جمهوری اسلامی ایران

 

من دانشجو بودم در دانشگاه تهران که خبرِ راه‌اندازی رادیو "پیام" در محیط دانشجویی پرطنین پژواک انداخته بود. اتوبوس های شرکت واحد، تاکسی‌های شهرها و حتی خانه‌ها روی موج اف ام این رادیو، ثابت مانده بود. شاید وقتی مفهوم محوری پیام در صدر اهداف این رادیو جای گرفته بود، حتی جهان مدرن هم از پدیده‌ی "پیام‌رسان" بویی نداشت؛ اگر هم داشت، من نمی‌دانم. لابد، هم محدود بود و هم معدود. اما این فکر نو و ایده‌ی بکر، چرا منزلت پیام‌بودن خود را از خود دور نگه داشت و دچار رفتار روزمرّگی و سرانجام روزمرگی شد؟! رادیو "پیام" می‌توانست به عنوان یک ابداع شجاعانه و یک نوآوری فکری و سیاسی، مرجع و منبع و محیط آزاد میان مردم و حکومت باشد و گفتار و خبر در آن به جای نشر از بالا، از بدنه‌ی ملت هم سرچشمه بگیرد، دو جانبه. یعنی هم مردم در آن نشر ایده و خبر و گفتار کنند و هم خودِ نظام. چیزی مانند همین پیام‌رسان‌های عظیم جهان که سال‌های اخیر جوانه زد و نمو کرد و تنومند شد و می‌رود یک "دولت‌انسان" تشکیل دهد که بر دولت‌ها و حکومت‌ها حتی، تفوق یابند ولو با بالاترین میدان‌دهی به شایعه‌پردازان و لجن‌پراکنان در جهان. اما این رادیو، خود، خود را با هدف شگفت و شگرف دور انداخت (=بخوانید شاید هم دور انداختند) و شیوه‌نامه‌ی خود را شبیه سایر کارهای شکلی و ظاهری صداوسیما ساخت. این رادیو می‌توانست انقلابی در دنیای "پیام" ایجاد کند و مردم آن را تریبون آزاد خود می‌نمودند. اگر چنین می‌شد و در چنبره‌ی قدرت و باند و جناح نمی‌افتاد، این رادیو می‌توانست محکم‌ترین ضربه‌گیر نظام باشد و سکوی آزاد و محترمانه و قانونمند آزادی بیان مردم.

 

چرا باید چنین باشد؟ چون حکومت در جمهوری اسلامی بنایش بر اسلام و شرع مقدس و تکیه‌اش بر مردم و آرای عمومی است. نظام به واسطه‌ی حق نمایندگی از سوی مردمِ گزینشگر، باید هم از مسلّمات شرعی و احکام قطعی مذهبی محافظت کند و خودشان هم (=همه‌ی کسان که در مصدر هستند) پیش و بیش از مردم، باید شرعی و متشرّع و ورع‌پیشه و پایبند به اخلاق و نیز پارسا در برابر فساد باشند، اما بسیاری از امور دیگر، عرفی است و مربوط به فرهنگ و اخلاق و سنت‌های سالم. بنابرین، حکومت خیلی از جاها باید ببیند مردم چه نظری دارند و چه چیز را به منافع ملی و زندگی آرام و رفاه خود نزدیک‌تر می‌بینند. علت، هویداست؛ زیرا حکومت، مولودِ مردم است و با رأی مردم (=اتفاق آراء یا اگر نشد اکثریت نسبی آراء) همه چیز نافذ می‌شود، حتی طبق تئوری امام ره، در دوره‌ی استقرار، اِعمال ولایت شرعیه‌ی فقیه جامع شرائط یا شورای فقیهان نیز چنین است. همه‌ی اینها ایجاب می‌نمود رادیو "پیام" مُبدع یک خَرق عادت می‌شد و از آزادیِ اظهار نظر آحاد ملت نمی‌هراسید و تریبون این شبکه را سکویی برای گفتار مستقیم مردم و نیز اخبار و تحلیل و تفسیر متقابل می‌کرد. یعنی هم رادیو سخن و پیام رسانَد و هم مردم پیام بگذارند. هر پیام‌رسانی رادیویی یکسویه، شبیه ساخت کانال‌های پیام‌رسان است که یک مدیر و یا چند ادمین، پشت آنند و همه‌ی اعضا فقط خواننده و تماشاگر! واقعا" رادیو "پیام" چه خوب بود مثل گروه‌های پیام‌رسان بود و از یک‌سویگی می‌گریخت.

 

من در ماشینم و حتی اگر شائق بودم در منزلم اساسا" بر روی رادیو "پیام"ام، چون دوستدار موسیقی و خبر نو هستم؛ اما حیف این رادیو اخبار ترافیک را بیشتر دوست دارد، تا اخبار مردم را. من مثبتات این رادیو را هم واقفم و کتمان نمی‌کنم. اما آیا می‌رسد روزی این رادیو به آن رادیوی "پیام" با مفهوم واقعی و مردم‌پایه دست یابد؟! البته این وابسته است به این که معلوم گردد: چرا نظام رادیو "پیام" تأسیس کرد؟ بنده بگذرد. ۲۸ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

دامنه | دارابی
۲۸ دی ۱۴۰۱ ، ۱۲:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه. خاطرات جبهه و جنگ ( ۱۲۶ ) به نام خدا. سلام. من جبهه بودم. کی؟ تابستان ۱۳۶۱ که آق سید علی اصغر، حاج سید رسول هاشمی، حسن‌آقا آهنگر کل مرتضی، آق سید عسکری شفیعی، مرحوم آق سید محمد اندیک، آق سید کریم حسینی و آقا قنبر جنگلبان اوسایی (بقیه را حضور ذهن ندارم) همزمان در مرزن‌آباد چالوس در حال آموزش نظامی اعزام به جبهه بودند. روزی زنده‌یاد یوسف از جبهه‌ی کرند غرب و سومار به مرخصی برمی‌گردد و با حسن‌آقا صادقی به ملاقات آنان در آموزشگاه مرزن آباد می‌روند. بین راه یک هندوانه -از چِلیک‌وَچه گَت‌تر- می‌خرند و کول می‌گیرند و پیش آنان می‌روند. فکر کنم آخرای آموزش‌شان بود. حسن صادقی هم رُک و به قول محلی رُد، مَطّل نکرد و تا آق سید رسول را دید، فِرطّه گفت: "تِ پّیَر انجیردار دَکتی در دَم بَمِردِه"! ( یعنی پدرت از درخت انجیر افتاد و درجا مُرد!)

 

 

سید علی اصغر شفیعی

حسن‌ آهنگر کل مرتضی

سال ۱۳۶۱ جبهه‌ی مریوان کاویژال

 

 

آق سید کریم حسینی

سال ۱۳۶۱ جبهه‌ی مریوان کاویژال

 

 

سال ۱۳۶۱ جبهه‌ی مریوان کاویژال

سید علی اصغر، سیدکریم حسینی

حسن آهنگر. مرحوم سیدمحمد اندیک

غضنفری اسرمی و همسنگران دیگر

عکاس: سید عسکری شفیعی دارابی

 

 

سید علی اصغر شفیعی دارابی.

سال ۱۳۶۱ جبهه‌ی مریوان کاویژال

 

 

زنده‌یاد یوسف رزاقی . جبهه‌ی کرند غرب و سومار

 

 

عباسعلی قلی زاده و بنده سال ۱۳۶۱

جبهه‌ی مریوان جبهه‌ی بوریدر چشمیدر. عکاس: سید کاظم صباغ

 

من نبودم که ببینم عمورسول آن لحظه چه کشید از دست خبر نحسِ حسن. زردچوبه شده بود یا یخ؟! اما روایت که بعد به ما رسید این بود رسول در دم از رمق افتاد و کم مانده بود سَکته را درجا بزند! آخه میان او و پدرش مرحوم آق سید اسحاق هاشمی یک رابطه‌ی فوق‌العاده دوستی و علایق شدید حاکم بود. آخه خبر مرگِ پدر آن هم پدری این قدر صمیمی و با آن وضع خبررسانی گوتِرمیِ حسن صادقی، خیلی شوک‌آور است. حسن صادقی درنگی کرد و خندید و گفت شوخی کردم. رسول دوباره احیاء شد و برگشت این دنیا!

 

لَس لَس (اندک اندک) هندوانه‌ی دراز و سرخ و شیرین و نیمه‌خنک را پاره کردند و همه شروع نمودند به لیفا زدن و مَچّه مَچّه دادن. برای یک تیم خرما سور دَینِه، چه رسد به هِندونه! انگار چند شبانه‌روز به آنان خور و خوراک نداده بودند. کم‌کم بر آق رسول روشن کردند نگران نباش فقط دست پدرت پیچ خورد و حالش خوبِ خوب است و راحت باش. ریزه‌کاری ماجرا بماند.

 

آری؛ آموزش آنان چندی بعد تمام شد و همه به کردستان و محور کاویژال رفتند و به فرماندهی آق سید علی اصغر پنج ماه و اندی یکسره در آن جبهه در برف و یخ بودند. رسول اما مدتی برای درمان پدرش که دستش از بیخ شکست و واقعا" عاجز شده بود، ماند و مدتی بعد تک و تنها و غریب به جبهه‌ی جنوب در فکّه رفت و چند ماه متوالی در آن جبهه‌ی

دامنه | دارابی
۲۷ دی ۱۴۰۱ ، ۱۲:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
 

متن مصاحبه‌ی تصویری فیلم کوتاه

 

در نَعتِ یک نخبه‌ی برتر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. اخیرا" -چهار روز پیش- تلویزیون مازندران با یک نخبه‌ی برجسته از زادگاه داراب‌کلا خانم دکتر رضوانه رمضانی دارابی دخترخانم ربابه دارابکلایی و باجناق محترمم آقاعیسی رمضانی مرحوم حاج مرتضی مصاحبه‌ای کرده و از سیمای تبرستان پخش زنده و سپس بازپخش نموده، خواستم درین صحن هم، این دختر شایسته، محجّبه، باتقوا، پُرپژوهش، شکیبا، نبوغ فوق‌العاده و دارای طهارت نفس بالا و در اخلاق دینی و فردی، انسانی در ردیف صالحان، معرفی کرده باشم و تمام علایقی را که به وی از بدو به دنیاآمدنش تا به الآن دارم، به تمام معنا بروز داده باشم. درین مصاحبه‌ی کوتاه هم، دقیقا" شخصیت، استعداد، ذکاوت، هوش و نیز متانتش را نشان داده است.

 

شاید یک لایه از آیه‌ی ۵۴ اسراء به او هم صدق کند که خدای باری تعالی فرموده: «رَبُّکُم اَعلَمُ بِکُم اِن یَشا یَرحَمکُم» خدا صلاح شما را بهتر از شما مى‌داند، اگر بخواهد (و صلاح بداند) بر شما مهربانى [=مشمولِ لطف و رحمتِ خود] کند. ترجمه برگرفته از بیان السعادة.

 

من شعَف و سُرورم را به کانون خانواده‌ی سراسر عاطفه‌ی وی سرریز می‌کنم و به همه‌ی مَحارم و منتسبان نسَب و سبب او و اساتیدش و خاصّه به روح خداپرست و خداترس و خدادوستِ خود رضوانه تبریک روانه می‌دارم. قاطع گواهم خدا هم به چنین دختری پاک و دانشور و نابغه و دیندار به تمام معنا، خشنود است. ۲۴ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

دامنه | دارابی
۲۴ دی ۱۴۰۱ ، ۰۸:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. کتاب "اسرار خاندان محمد رسول الله ص" (عکس پایین که از روی جلد انداختم) را از آن رو دیشب شروع کردم بخوانم که بدانم در مورد حضرت فاطمه س چه نقل‌هایی نموده. لابد سُلیم بن قیس هلالی عامری کوفی مُکنّا به اباصادق رجال شهیر شیعه را می‌شناسید؛ از تابعین بود؛ یار امام علی ع، محدثّی فقیه. مرحوم آیت الله خوئی فقیه برجسته‌ی معاصر وی را ثقه‌ی جلیل و عظیم معرفی کرد و صاحبِ الذریعه (مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی) کتاب او را تأیید و علمای زیادی از این کتاب نقل‌ها کرده‌اند. کتاب سُلیم از اصول معتبر نزد شیعه است و قدیمی‌ترین اثر.

 

 

البته سُلیم به ائمه‌ی ۱۳گانه معتقد بود. (ر.ک: ص ۶۱) منظور او این بود ۱۲ امام با پیامبر ص از فرزندان حضرت اسماعیل ع جمعا" می‌شوند ۱۳ تن امام. برخی برین دیدگاهش خدشه وارد و برخی آن را بی‌عیب اعلان کردند. بگذرم. حرف امروزم در میلاد حضرت زهرا س این است:


حضرت فاطمه س انسان استدلالی

کمی توضیح: فاطمه س برای این که عمر (خ. دوم) را قانع کند از مردم دو پرسش مهم کرد: اگر من اموالی را در دست مسلمانان است ادعا کنم برای من است شما از من دلیل و بیّنه می‌خواهید یا از مسلمانان؟ آنان گفتند: از شما. سپس پرسش دوم را مطرح کرد: حال اگر مسلمانان آن چه در دست من است ادعا کنند آیا از من دلیل می‌خواهید یا از آن‌ها؟ عمر وسط استدلال پرید و غضبناک شد (ر.ک: ص ۱۷۹) و باقی ماجرا.

 

نکته: فاطمه س خواست بفهمانَد "سیده‌ی زنان اهل بهشت" -که رسول خدا ص در وصفش شهادت داد- ادعای باطل نمی‌کند.

 

روز میلاد حضرت اُم ابیها س و حضرت امام رحمةالله پیرو و شارح پارسای مکتب ائمه ع مبارک. ۲۳ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

دامنه | دارابی
۲۳ دی ۱۴۰۱ ، ۰۸:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
به قلم دامنه. حضرت رفیق تسلیت. خدایا با نام تو آغاز می‌کنم. اندوه‌بارترین سلام و به آغوش‌کشیدن تو در پیش‌آغازِ تشییع و انتظار رسیدن آمبولانس حامل پیکر سید جوادت، در زندگی من رخ داد؛ یعنی دردی که حتی درِ دلت را دَق‌الباب نکرده، آمده لانه کرده و جدار روحت را جریحه‌دار ساخته و گمان نکنم التیام یابد. نه ذهن من، حتی فکر جن هم نمی‌رسیده چنین حادثه‌ای هولناک را در کانون بیت آرام تو، حتی تخیّل کند. من دقیق می‌دانم قانون آفریدگار متعال را در پدیده‌ی وفات و گذر از دنیا، از ژرفای عقیده باور دارید، زین‌رو نیاز نمی‌بینم دست به ارشاد بزنم، همین سخن عجیب امام صادق علیه السلام را عمیق می‌بینم که در عظمت رفتار تسلیت‌گویی چنین فرموده که مرحوم شیخِ صدوق نقل نموده:

 

کفاک مِنَ التَّعزیةِ بان یَراکَ صاحِبُ المُصیبة.
براى تسلیت‌گفتن، همین‌اندازه کافى‌ست که صاحبِ مصیبت، تو را ببیند.

 

آری؛ من از ساعت شروع تشییع تا آخرین حالات درون‌دردیِ تو درین هفت و اندی روز کنارت بودم و درک می‌کردم که چه می‌کشیدی. اما در مرکز مصیبت و اندوه، بالاترین سطح رفتار دینی تو، از یاد نبردن خدای آفریننده و حیات‌بخش در تمام ساعات بود، که اولاً: دست از ستایش حضرت احد نمی‌کشیدی و ثانیاً: پرستش آن یگانه و یکتای متعال را در صدر وقت‌هایت جای می‌دادی. به همراه تو، درد دردناکت را فراموش نمی‌کنم و با روح خراشیده‌ات در چشیدن تلخی آن، هم‌سَبو هستم.

 

اندیشمند متدین من، یار غار دیروز و امروز و فردای من سید علی اصغر، جوادت با جودش به آخرت پر زد، اما یَم تو انبانی از آب و آبروست و من هچنان از آن یَم، نَم می‌گیرم که کامم از عطش، جرعه‌ای برگیرد و از حرمتی که در پیشگاه مردم داری و از قدری که نزد خدای باری‌تعالی برخورداری، تعالیم می‌گیرم. بر قلبت، بر قلوب تک تک بیتت، بر ساحت محزون بستگانت و بر سینه‌ی دردآمد‌ی یکایک رفیقانت تسلیت می‌گویم. رفیقت: ابراهیم.

 

 

در کنار سید علی اصغر

در روزهای تسلای مردم با وی

در غم فراقِ فرزند پاک‌نهاد و مذهبی‌اش

آقاسید جواد که حالات عجیب و تماماً حزن و اندوه یار غار را

عمیقا" لمس می‌کردم و صدها ساعت،

رفیقان تنهایش نمی‌گذاشتند.

ممنونم از آقاسید محمد شفیعی دارابی مرحوم آق‌سید اسدالله

و دو پسر خستگی‌ناپذیرش آقا سید رسول شفیعی

و آقا سید رضوان شفیعی که تمام منزل را

در تمام ساعات روز و شب در اختیار صاحب عزا قرار دادند

جا دارد از صبوری و تحمل خوب همسر ایشان تشکر داشته باشم

تصاویر دیگر هم دارم، اما به مرور ایام. والسلام

 

 

سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ روز غمبار درگذشت

مهندس سید جواد شفیعی دارابی بود

و اینجا در عکس بالا، صبح پنج شنبه ۱۵ دی است

حضورم در مزار داراب‌کلا و رفتن سر قبرش که برایم

یک روز بسیار تلخ و دلگیر بود و سرشار دلتنگی

 

مراسم درگذشت غمبار

مهندس آق سید جواد در روستای تیرکلا

سید علی اصغر و آقای سید حسینی‌فر پدر‌همسر سید جواد

 

به یاد سید جواد

 

↑↑ : نوحه‌ی محزون محمدرضا بذری تقدیم

تمام نظرات و پیام پاسخ

آق سید علی‌اصغر در ادامه

دامنه | دارابی
۲۰ دی ۱۴۰۱ ، ۲۱:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۷۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همه چیز به سال ۱۳۵۸ بازمی‌گردد و به بند ۷ اساسنامه‌ی سپاه؛ یعنی حمایت از مستضعفین و نهضت‌های آزادیبخش که از تکالیف سپاه شد. ابتدا اسم این سپاه، "سپاه قدس" نبود، "واحد نهضت‌های آزادیبخش" بود. اول حجت‌الاسلام شهید محمد منتظری آن را پایه‌گذاری کرد. سپس حجت‌الاسلام سید مهدی هاشمی رئیس آن شد که سال ۶۱ برکنار شد. حتی واحد نهضت‌های آزادیبخش نیز منحل گردید و واحد اطلاعات سپاه متکفل این امر شد. سال ۶۳ وزارت اطلاعات شکل گرفت و نیروهایی از واحد اطلاعات سپاه به آنجا رفتند. سید کاظم کاظمی آن را فرماندهی کرد با مأموریت پشتیبانی از نهضت‌ها. قرارگاه‌های «بلال» به فرماندهی فریدون وردی‌نژاد و قرارگاه «رمضان» به فرماندهی مرتضی رضایی (رئیس اسبق سازمان حفاظت اطلاعات سپاه) برای ساماندهی امور برون‌مرزی تشکیل شد با زیرمجموعه‌ی لشکر ۹ بدر، تیپ ابوذر، تیپ ۶۶ نیروهای هوابُرد. سید کاظم کاظمی سال ۶۲ به شهادت رسید، آقای احمد وحیدی (وزیر کشور کنونی) تا پایان دفاع مقدس مسئولیت آن را بر عهده گرفت.

 

تا این که سال ۶۹ با فرمان رهبری معظم، نیروی قدس به ساختار سپاه افزوده شد و خودِ سردار وحیدی فرمانده آن منصوب شد. سال ۱۳۷۶ بود که رهبری معظم، فرماندهی سپاه قدس را به حاج قاسم سلیمانی سپرد و تا لحظه‌ی شهادت در ۱۳ دی ۱۳۹۸ در آن سمت ماند. هم اینک هم، انسان بزرگ اسماعیل قاآنی مشهدی آن را هدایت می‌کند؛ سپاهی که به تعبیر رهبری معظم: «رزمندگان بدون مرز»ند.

 

شهیدین

حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس

 

کمی به عقب بازگردیم: حجت‌الاسلام سید مهدی هاشمی دو سیاست را پی می‌گرفت و در یک فاز هم -با لجنه‌ای که دور و بر خود شکل داده بود- دخالت می‌کرد یعنی مسائل سیاست داخلی کشور؛ مسلم است دخالتی خارج از مسئولیت. او روی افغانستان از بعد عملیاتی تمرکز می‌کرد و به نظر می‌رسد معتقد بود با تسلط بر افغانستان، کانون قدرت منطقه‌ای ایران خودبه‌خود شکل می‌گیرد. بین دو شورای هفتگانه‌ی اتحاد و شورای هشتگانه‌ی اتقاق در افغانستان، قصد داشت پل بزند. از آنجا که آقای خامنه‌ای (رهبری معظم) در آن مقطع روی یکی از آن دو شورا نفوذ شگرف داشتند و هدایتگری می‌کردند، سید مهدی هاشمی با ایشان کج افتاد و در بیشتر زمان‌ها شخصیت آقاخامنه‌ای را تخریب می‌کرد به حدی که دست به تولید خبر و شایعات علیه‌ی آقای خامنه‌ای رشد فزاینده‌ای یافته بود. در بعد فلسطین هم سید مهدی هاشمی روی فاز روشنفکری منطقه و برانگیختن شخصیت‌های جهان عرب علیه‌ی اسرائیل کار می‌کرد. یک شیوه‌ی کاملا" منفعلانه و بی‌نُرم. بگذرم. او البته در سال ۱۳۶۵ توسط مرحوم حجت‌الاسلام ری‌شهری دستگیر، بازداشت و اعدام شد. به نظر من او چون دارای ذخایر عظیم اطلاعات بود باید برای تخلیه‌ی اطلاعاتی، مجالش می‌دادند و با تعجیل مجازاتش نمی‌کردند. جمهوری اسلامی گنجایش گسترده دارد لذا از افراد مخالف، نباید باک داشته باشد و فوری به اعدام فکر کند. بگذرم. منظور من، بحث از فرد نیست، بحث از مشیء است که باید دائم تکمیل و رفع نقص شود.


اما با ورود حاج قاسم به تهران (از کرمان و سپس سیستان) تحول شگرفتی شکل گرفت. سپاه قدس به عبارتی این رو و آن رو شد. بنده به دلیل رفاقت نزدیک چندساله از دهه‌ی هشتاد به بعد با سردار دکتر «ص» (که به حاج قاسم نزدیک بود و بسیار ازو اطلاعات و اخبار داشت و حتی به امر ایشان مدتی در سودان بود و لبنان) با شگفتی‌های شخصیت حاج قاسم آشنایی بیشتر و موثق‌تری یافته بودم. اساسا" نفوذ حاج قاسم در تمامیت سپاه به حدی بود که

دامنه | دارابی
۱۳ دی ۱۴۰۱ ، ۱۰:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
یادواره‌ی شهیدان داراب کلا و قاسم سلیمانی

بیست و پنجمین یادواره ۱۹ شهید داراب کلا

سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی

دوشنبه‌شب ۱۴۰۱/۱۰/۱۲ شکل باشکوه گرفت

مسجد جامع روستای دارابکلا با پذیرایی و شام

عکس از هیئت رزمندگان روستای داراب‌کلا میاندورود

دامنه | دارابی
۱۳ دی ۱۴۰۱ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
نشست دکتر شریعتی، شهید مطهری، آقا خامنه‌ای

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آنچه در نقاشی بالا می‌بینید یک واقعیت بود در ۱۰ دی‌ ۱۳۵۵ که سه شخصیت محوری مبارزات آن زمان را به نشست کنار هم کشاند؛ زنده‌یاد دکتر علی شریعتی، استاد شهید مطهری و آیت الله خامنه‌ای. هدف نشست جست‌وجو برای رسیدن به راهکار بود؛ نسل نو را با مسائل روز، تجزیه و تحلیل، خصوصا" احیای پیام حماسه‌ی حسینی (ع) آشنا کنند. همین نشست سه شهیر آن عصر، نشان می‌دهد پیشروان منطقه‌ای نهضت اسلامی ذکاوت داشتند. روز تاسوعا رخ داد. کجا؟ تهران، خانه‌ی حاج عباس تحریریان (بازاری باایمان تهران) شهید مفتح هم در تصویر هست. نشست سه جانبه با حضور سه تئوری‌پرداز برجسته، شاخک ساواک را تیز کرده بود زیرا هر نگاه سیاسی به حرکت حضرت اباعبدالله (ع) نگرانی رژیم پهلوی را تشدید می‌کرد. از محرم و منبر و سخنرانی هراس داشت.

 

نقل است در آن نشست روی واژه‌ی انقلاب بحث و تحلیل شد که همزمان دو جریان را زیر می‌گرفت؛ درباریان، ایدئولوژی مارکسیستی را. آن سه تن در آن نشست بر سر «مفاهیم بنیادی و اصیل شیعی اتفاق نظر» داشتند، اختلاف‌نظرها -که معمولا" میان شخصیت‌های آن عصر وجود داشت- مانع از تشریک مساعی و رایزنی نمی‌شد. به عبارتی از همدیگر به ندرت قهر می‌کردند. نشست جدا از جنبه‌ی علمی، روی مسیر نهضت اثر داشت زیرا جامعه به تعبیر امروزی: «اینترنت‌زده» نبود و نسل نو با روحانیان و اندیشمندان مبارز رابطه‌ی عقیدتی و عاطفی عمیق داشت. سه شخصیت یک الگو بر سر مبارزه نهاده بودند؛ با مباحثه‌ای پربار.

 

 

بین سیدعلی خامنه‌ای و علی شریعتی اشتراک فکری و دوستی، بیشتر بود. سه گزاره در آن نشست از آن سه تن؛ که بنده متن صحبت آنان (منتشر در خراسان توسط آقای جواد نوائیان) را در زیر خیلی خلاصه‌نویسی‌اش کردم و تنظیم و مقداری هم ویراست:


اول آقا خامنه‌ای [رهبر معظم] صحبت کرد:

 

"امامت، ادامه‌ی نبوت است. نبی با یک فکر نو، ایدئولوژی مترقی در اجتماع جاهلی ظهور می‌کند... از جمله ویژگی‌های محیط جاهلی نبودن برابری، بروز فسادها و ذلت‌ها... اشرافی‌گری‌ها، تَرَف‌ها (=خوشگذرانی‌ها)، اسراف‌ها و زیاده‌روی‌هاست؛... در جامعه‌ی جاهلی چیزی به نام انسان، یک ارزش محسوب نمی‌شود... نقطه مقابلِ جامعه جاهلی، جامعه توحیدی است... که از خصوصیاتش تکریم انسان است... نبی در این جامعه ظهور می‌کند، با رسالت برهم‌زدن نظام جاهلی و استقرار نظام توحیدی... یکی از تدابیری که نبی برای تداوم مکتب بایستی از پیش بیندیشد، این مطلب است که اگر بر اثر یک حوادثی این قطارِ منظم جامعه توحیدی از خط خارج شد و علی‌رغم تدبیر امامت، یعنی نصب امام، حوادث جوری شد که آن نقشه از پیش‌چیده عمل نشد و این قطار منحرف شد... چه باید کرد؟"


بعد استاد شهید مرتضی مطهری:

 

"بیانات جناب آقای خامنه‌ای بحث بسیارعالی بود... انقلاب و ثوره آن وقت به معنی واقعی انقلاب است که از روح مردم سرچشمه بگیرد؛ یعنی ابتدا در روح جامعه این دگرگونی و زیر و رو شدن صورت بگیرد که آن چه در جامعه رخ می‌دهد تجلی‌ای باشد از آن‌چه در روح جامعه رخ داده‌است... قیام‌های اصلاحی هرگز نمی‌تواند جای قیام انقلابی را بگیرد، برای این‌که قیام های انقلابی در وقتی است که روحیه‌ مردم، استعدادهای مردم، فطریات مردم، عادات مردم یک حالتی، یک صلابتی و یک وضعی پیدا کرده که تا یک حرکت بسیار بسیار شدید و تند و عنیفی ( سهمگین) نباشد این انقلاب در روح مردم پیدا نمی‌شود."


سپس زنده‌یاد علی شریعتی:

 

"کلمه‌ای داریم به نام ثار. که در دعاها می‌خوانیم یا ثارَ الله و ابن ثارِه، به خود امام حسین (ع) می‌گوییم که تو ثار خدا هستی... بزرگ‌ترین کار انقلابی اسلام، تبدیل یک نظام قبایلی است به یک نظام اجتماعی... همچنان که رابطه‌ی اخوت بین قبایل را تبدیلش کرد به اخوت بین انسان‌های همفکر، به جای هم‌خون؛ همان‌طور که، ولایت قبیله‌ای را تبدیلش کرد به یک ولایت سیاسی فکری انسانی؛ همان طور که بیعت یک فرد را به رئیس قبیله تبدیلش کرد در حج به بیعت هر فرد با حجرالاسود به عنوان رمزی از دستِ راست خدا... در این‌جا دیگر ثوره تنها یک شورش در یک برهه از زمان از طرف یک گروه در برابر یک نظام نیست، بلکه ثوره عبارت است از قیام افراد قبیله‌ی خدایی در هر نسل برای انتقام‌گرفتن از آن قبیله‌ی طاغوتی که از آن‌ها یک خون به گردن دارد و یک خون طلب دارد؛ ثوره.

 

یادآوری: منابع گزارش ساواک از آن نشست (به نقل خراسان) در تاریخ ثبت است.

دامنه | دارابی
۱۲ دی ۱۴۰۱ ، ۱۵:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا سلام. از دیدِ من جامعه به شکاف انکاری / اعتقادی نزدیک شده است. آن دسته‌بندی‌ها، دیگر کهنه شده که شکاف چپ و راست فعال بود و شکاف التقاط و اخلاص. نیز شکاف ملی و مذهبی. اینک شکاف انکاری / اعتقادی وارد فضای نظری و عملی شده است. این شکاف اگر خردمندانه طی نشود تصادم را تشدید می‌کند. باید کوشید صدمه کم شود. در علم جامعه‌شناسی سیاسی فصلی است تحت عنوان شکاف‌های اجتماعی که چهار نوع شکاف داریم؛ دو نوع متقاطع و متراکم آن، به ترتیب بی‌خطر و خطرناک است. شکاف متقاطع عین پُل‌های غیرهمسطح خیابان عمل می‌کند، یعنی بحران‌ها از زیر یا روی همدیگر عبور می‌کنند و تصادمات رخ نمی‌دهد. اما شکاف متراکم شبیه چهارراه‌ها عمل می‌کند و راه‌بندان به روی همدیگر به وجود می‌آورَد و در اثر کم‌حوصلگی به دعوا و زد و خورد نیز منجر می‌شود. در این نوع شکاف، بحران از هم عبور نمی‌کنند، به هم برخورد می‌کنند و روی هم بار می‌شوند عین جامعه‌ی ایرلند در چند سال پیش. اما اصل بحث.

 

نخواستم با طرح شکاف انکاری / اعتقادی (که محصول مطالعه‌ی خودم هست) یک سو را یکسره بی‌دین بدانم و سوی دیگر را تماما" دیندار. نه؛ خواستم واقعیت جامعه را نشان داده باشم. و بر اساس آیه‌ی ۲۳ فاطر: «اِنْ اَنتَ اِلّا نَذیرٌ» روحانیت را خطاب کنم که بار بروز و یا نضج دوباره‌ی این پدیده، تازه مأموریت ذاتی شما شروع شده است. بیم‌دهندگی درین آیه ارثی است که از پیامبر خاتم ص به شما رسیده تا آنان را که از جرگه‌ی حق ابا کرده، بیم دهید. نه تنها شما روحانیان، حتی کسانی که از زبانِ تأثیر برخوردارند در برون‌رفتِ خردورزانه ازین شکاف -که فعال شده، مثل دیگ داغ- باید کوشش مضاعف کنند.

 

شاید هدف غایی رهبری معظم از دست‌گذاشتن روی «تلاش تبیین» برای این باشد که جامعه به جای کشیدن ابزارهای تیز و بُرّنده به روی همدیگر، نطق و نوشتن و مفاهمه و نرمی بگشایند.

 

من درین جا می‌خواهم با یک قرض از "چینی‌بند زن"، روحانیت را تمثیلا" چینی‌بند زن جامعه بدانم. وقتی قدیم قوری ترگ می‌خورد و حتی ذره‌ای مو بر می‌داشت (=رگ ریز شکاف) آن را فوری به دست "چینی‌بند زن" می‌سپردند و او هم با برش نوار حلب، با مهارت قوری چینی را بند می‌زد و از شکافش می‌کاست و حتی از نو هم نوتر و مقاوم‌تر می‌کرد. مثل قوری‌های بزرگ تکیه، که بند می‌زدند و از صدمه و ترَگ، بازش می‌داشتند. حالا قوری جامعه، ترگ برداشت، یک روحانی و هر آن کس که زبان تأثیر دارد نباید کارش را فقط در بخش اعتقادی خلاصه کند و برای مردم معتقد، نطق و بیان کند.

 

از قضا وقت رسالتِ بیشتر، فرارسیده که برای بخش انکاری، وقت تفهیم و ابلاغ و بیم و شنودوگفت گذاشت. هم آنان که همه چیز را انکار می‌کنند و از اعتقاد خالی شده‌اند. اخلاق را انکار می‌کنند، خدمات مسلمین به بشریت را منکرند، اساس انقلاب اسلامی و خدمات بی‌شمار و شگفت‌انگیز نظام را انکار می‌کنند، نقص فرهنگ غرب را و پلیدی آنجا را نفی می‌کنند و تابع طِلق آنند. ازین‌که آمریکا دنیای مسلمین را در غارت خود برده، انکار می‌کنند و بر عکس آن را ناجی و دوست بشریت می‌پندارند. مذهب و معتقدات مردم را منکرند. و کلا" حالت انکاری به خود گرفته‌اند. مثلا" پوشش متعارف و غیر غلیظ، حتی پیش از اسلام، یک فرهنگ دیرپای درون‌ایرانی بود و مرد و زن هر دو پوشش داشتند حتی در درون کاخ و کسری‌ها.

 

امیدوارم توانسته باشم شمه‌گویی کرده باشم. و دقیق هم می‌دانم ما در جای خود فروعی پیشرفته و قاطع به اسم با مسمّای تولّا و تبرّی داریم.

 

چکیده‌ی حرفم این است: هر روحانی و آدم‌های دارای زبانِ تأثیر بدانند طبیب فکر و روح جامعه هستند، پس فقط در یک سوی شکاف نباشند، در آن سوی شکاف هم بشیر و نذیر باشند. آن سو بیشتر از این سو نیازمند منطق و شنیدن سخن است ولو آن‌که اینک در لبه‌ی لجاج و ایستاده به پای انکار است اما باز مثل پیامبر ص حریص به ایمان آنان باشند.

دامنه | دارابی
۱۱ دی ۱۴۰۱ ، ۰۸:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
ملاقات در فکه (سرگذشت حسن باقری)

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. ملاقات در فکه نوشته‌ی آقای سعید علامیان چاپ هشتم ۱۳۹۶ از سوره (عکسی که از روی جلد کتاب انداخته و در بالا و لای متن گذاشتم) کتابِ سرگذشت حسن باقری است؛ (=اسم اصلی: غلامحسین افشردی) او همنشین کتاب بود. از ۱۳ سالگی دفتر یادداشت روزانه داشت. اشتهایش مطالعه بود. ( ر.ک: ص ۳۱ ) آن مُخ خردمند تیر ۱۳۵۹ به لبنان رفت که پنج گزارش تحلیلی برای روزنامه‌ی "جمهوری اسلامی" نوشت. وقتی در شهر بعلبک لبنان، آن سه معبد عظیم (ژوپیتر، باخوس، ونوس) را دید، نوشت: «به‌راستی در هنگام دیدن آن عظمت، انسان به یاد معلم شهید دکتر شریعتی و نوشته‌اش "آری این‌چنین بود برادر" می‌افتد».

 

اشاره‌ی حسن باقری به آن سخنرانی زنده‌یاد دکتر شریعتی است که اَهرام ثلاثه‌ی مصر را از نزدیک دید و آن را روایت انتقادی کرد. حسن هم از راهنما می‌پرسد مهم نیست این معابد دست کدام پادشاه رومی ساخته شد، به ما بگو چندین هزار مستضعف پای ساخت این معابد و اهداف شیطانی پادشاه جان باختند. ( ر.ک: ص ۷۵ ) حسن باقری در دفاع مقدس، شخصا" به شناسایی دست می‌زد ( ر.ک: ص ۱۹۴ ) عین حاج قاسم که چه قشنگ می‌گفت؛ فرمانده باید جلو باشد و بگوید: بیایید، نه آن که عقب بایستد و به رزمندگان بگوید: بروید بجنگید!

 

 

روز ۹ بهمن ۱۳۶۱ تلخ‌ترین روز ایران بود. مخ اطلاعات جنگ به شهادت رسید؛ آری شهید حسن باقری. حاج قاسم سلیمانی معتقد بود شهادت حسن باقری "برای جنگ ضایعه‌ای بود و این خلاء تا پایان جنگ باقی ماند". به این سخن شهید قاسم سلیمانی توجه بفرمایید:

 

"تعبیرم این است حسن باقری "شهید بهشتی" جنگ بود. همان نقشی که شهید بهشتی برای انقلاب و امام ره داشت، حسن همان نقش را برای جبهه و جنگ داشت." به روایت سلیمانی "هیچ روزی برای بچه‌های جنگ به اندازه‌ی شهادت او سنگین نبود." ( ر.ک: ص ۳۱۴ و ۳۱۵ )

 

حتی به روایت این کتاب، آقامحسن رضایی "به قدری ناراحت" بود که "سه روز لب به غذا نزد." ( ر.ک: ص ۳۱۴ )

 

مردی که خانه سه کتابخانه پُرِ کتاب داشت و آثار همه را می‌خواند؛ آثار دکتر شریعتی، استاد شهید مطهری، مرحوم بازرگان، شهید بهشتی، شهید دستغیب و کتاب‌های بی‌شمار را. او سیری‌ناپذیر کتاب می‌خواند و وقتش را تلف نمی‌کرد. همین بود که شد مخ و نابغه‌ی اطلاعات جنگ. جالب این است چند روز پیش از شهادتش، یک‌روزه به مشهد مقدس به زیارت امام رضا ع رفت و از

دامنه | دارابی
۱۰ دی ۱۴۰۱ ، ۱۲:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

خطبه‌اى از آن امام علی (ع) هنگامى که در مدینه با او بیعت کردند: امتحان امت اسلامی. نهج البلاغه (نسخه‌ی صبحی صالح)


ترجمه‌ی آیتی: "آنچه مى‌گویم بر عهده‌ی من است و من خود ضامن آن هستم. آن کس که حوادث عبرت‌آموز روزگار را به چشم ببیند و از آن پند پذیرد، پرهیزگاریش او را از آلوده‌شدن به کارهاى شبهه‌ناک باز مى‌دارد. بدانید که بار دیگر همانند روزگارى که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمایش واقع شده‌اید. سوگند به کسى که محمد (ص) را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش، به هم درآمیخته و غربال مى‌شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه‌هایى که در دیگ مى‌ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبَر شوند. پس، پست‌ترین شما بالاترین شما شود و بالاترین‌تان، پَست‌ترینتان. واپس‌ماندگان‌تان پیش افتند و پیشى‌گرفتگان‌تان واپس رانده شوند. به خدا سوگند، که هیچ سخنى را پنهان نداشته‌ام و دروغ نگفته‌ام که من از چنین مقامى و چنین روزى آگاه شده بودم." متن عربی در ادامه:

دامنه | دارابی
۰۹ دی ۱۴۰۱ ، ۱۱:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خودِ منابع معتبر تاریخی اهل سنت به مواردی که در زیر مطرح می‌کنم به انحای مختلف صحه گذاشتند. بنابرین شیعه نیازی نمی‌بیند چیزی را که مسلم و مبرهن است، تاریخ‌سازی کند. من به چند مورد -گرچه همگان با آن آشنایند- وارد می‌شوم:

 

مورد نخست این است که فاطمه زهرا -سلام الله علیها- از ابوبکر خواستند تا باغ فدک را -که پیامبر ص به نام فاطمه قباله کردند- بازپس دهد. اما ابوبکر -خلیفه اول- ابا کرد و از خود به نقل از پیامبر ص روایت کرد "ما پیامبران چیزی را به عنوان ارث از خودمان باقی نمی‌گذاریم." حضرت زهرا س بر خلیفه‌ی اول خشم گرفتند و دیگر با او تکلم نفرمودند. دست‌کم به دو علت: یکی بدعت و دیگری غصب. بدعت ازین که پیامبران طبق صریح قرآن (آیه‌ی داوود ع که سلیمان ع را ارث گذاشت) از خود ارث باقی می‌گذارند و ابوبکر سخنی نادرست به پیامبر ص نسبت داد و راوی آن جمله هم فقط خودِ اوست. دیگری غصب، که مالِ در قباله‌ی حضرت زهرا س را به "ارث" تقلیل دادند که کار ناروایی بود.

 

مورد دوم نارضایتی حضرت فاطمه زهرا از عملکرد خلفای اول و دوم بود. وصیت دفن شبانه دلیلی است که آن حضرت با آنان رابطه‌ی حسنه نداشت و خشمگین بود و اجازه نداد سران در نماز بر پیکرش شرکت کنند.

 

مورد سوم این است که عمر به ابوبکر گفت: بیا با هم به خانه‌ی فاطمه برویم، چون "ما او را به خشم درآورده و غضبناک کرده‌ایم". اما حضرت زهرا س به این دو، اجازه‌ی ورود ندادند. تا این که امیرالمؤمنین امام علی -علیه السلام- را واسطه قرار دادند برای معذرت‌خواهی به خانه‌ی حضرت زهرا رفتند. اما فاطمه س تا چشمشان به آن دو افتاد صورت خود را به سمت دیوار برگرداندند و حتی جواب سلام را هم ندادند. اول ابوبکر با حضرت فاطمه س مطالبی را مطرح کرد؛ اما حضرت زهرا رویشان همچنان به دیوار بود. تا این که این گونه به سخن آمدند و به ابوبکر و عمر فرمودند:

دامنه | دارابی
۰۷ دی ۱۴۰۱ ، ۱۲:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
چرا پیرو حضرت فاطمه ام؟

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خُب به خاطر فضیلت و شخصیت منحصر فاطمه س. او را خدا نشان کرد و هم‌کُفوِ امام علی ع. پیشوایی فاطمه س از محبوبیت او سرچشمه می‌گیرد. نه منِ عادی، که همه‌ی ائمه ع، فاطمه س را در صدر خود داشتند. او عصاره‌ی حضرت خدیجه س و تمام وجود پیامبر ص است و پایه‌ی دانش و ارزشش از رسول رحمت ص نشئت گرفته است. در محیط زندگی فردی و اجتماعی، تماما" به ساده‌زیستی و پارسایی حیات ورزید. در تعرّض‌ها و تعارضات سران، جانب حق ایستاد و ذرّه‌ای از اصول خط پیامبر ص عدول نکرد و درونِ ناپیدای سران را بر مدینه‌نشینان آشکار کرد. شاید علت اصلی کینه به او، همین رفتار بی‌تعارف او بود که به ارتکاب بدترین گستاخی و فراموش‌نشدنی‌ترین شناعت با او منجر شد. جامعه‌ی سران‌زده‌ی مدینه که تاب دانش و عدل علی ع را نداشت، دچار دسیسه‌ی سیاسی پس از رحلت نبی ص شد که حضرت وصی ع را علنا" و عاما" در کنار برکه‌ی غدیر خم، برای پس از خود، پیشوا پیشنهاد کرده بود، اما سران، سر باز زدند و نصّ صریح نبوی را پس زدند. فاطمه س شاهد دسائس بود و دستِ سران را خوانده بود و از بیان حقایق حتی در رفتن به خانه‌به‌خانه و نیز حضور سخنورانه در خانه‌ی خدا -مسجد مدینه- ابا نداشت.

 

عکس از : نقل بلاگ

سران که سیرات سرابِ قدرت خود را می‌دیدند بر فاطمه‌ی حضرت رسول ص رحم روا نداشتند و یکی از سران که اساسا" و طبعا" شخصیتی خیلی‌تندخو داشت، میزان را زیر پا گذاشت و نه فقط بر روح و روان فاطمه س که بر جسم نحیفش -که ذاتا" باریک و متوسط بود و در غم غروب غمگین رحلت جانسوز پدر، اندامش هنوز هم لاغرتر شده بود- خشم و خراش زد؛ تا آن حد شدید و شقیانه که به سقط و شهادت منتهی شد. فاطمه‌ای را مجروح و زار کرد که سخن حق می‌زد، زندگی پاک داشت، به فکر تهیدستان بود، خود کم می‌خورد و خوراکش را به ضُعفا می‌بخشید، اسلام‌شناس بود، اگر بیشتر عمر می‌کرد مردم را بیشتر از خطر گمراهی‌ها می‌رهاند. فاطمه‌ای را مضروب کرد که اگر

دامنه | دارابی
۰۶ دی ۱۴۰۱ ، ۰۹:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب "جاده‌ی شخصیت" اثر دیوید بورکس. ترجمه‌ امید کریم‌پور. تهران: مهرگان خرد، ۱۳۹۷، چاپ چهارم. ۴۱۶ صفحه. خمیرمایه‌ی کتاب "تجدید نگاه به خویشتن" است. فروتنی را درین راه صفتی کلیدی می‌داند. فروتنی در برابر دیگران و در برابر پذیرش کاستی‌های درونی خود. یعنی جهت رسیدن به شخصیتی تزلزل‌ناپذیر نخست باید ضعف‌های خود را به رسمیت شناخت تا قادر به مواجهه با آن شد. نویسنده افرادی را که به ذات خود فروتن‌اند، واقع‌گرایان اخلاقی می‌داند. او  به "فتح خویشتن" معتقد است. این کتاب می‌آموزد ما مفهوم گناه را کنار گذاشته‌ایم، به این دلیل که نگاه انتقادی به ذات بشر به عنوان ماهیتی که در معرض فساد و تباهی است را فراموش کرده‌ایم.

 

 

از نظر نویسنده‌ی کتاب بهره‌مندی از دانش برای رسیدن به آرامش و نیکی کافی نیست چراکه دانش انگیزه‌ی لازم برای خوب‌بودن را به همراه نمی‌آورد. تنها با عشق و معنویت به عمل منجر می‌شود. ما آدم‌های بهتری تبدیل نمی‌شویم، نه به این دلیل که اطلاعات تازه‌تری کسب می‌کنیم؛ ما به این دلیل آدم‌های بهتری می‌شویم که عشق و معنویت بهتری در زندگی‌مان می‌یابیم. آموزش فقط فرایند این راه است. در کل کتاب می‌خواهد یاد دهد معنای کلمه‌ی "شخصیت" عوض شده است، اکنون این واژه کمتر برای توصیف صفات واقعی انسان است؛ در عوض این کلمه بیشتر برای توصیف ویژگی‌هایی مانند خودداری، جرئت، انعطاف‌پذیری و سرسختی به کار می‌رود. روی‌گرداندنِ فرهنگِ منِ کوچک به فرهنگ منِ بزرگ، تغییری ناروا و نادرست نبود اما دچار افراط شد. چون نظام‌های کنونی از شما می‌خواهند خودتان را اثبات و تبلیغ کنید حتی با اغراق با هدف پاداش! برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به صفحات ۳۳ ، ۱۰۱ ، ۳۳۰ ، ۳۹۱ ، ۳۹۲ کتاب.

دامنه | دارابی
۰۵ دی ۱۴۰۱ ، ۱۲:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
کوه شُتر عبدو

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کوه شُتر عبدو از رشته کوه موند استان بوشهر. در اصل کلوت است که چون به شُتر خوابیده‌ی دوکوهانه شباهت می‌زند، آن را کوه شُتر عبدو خوانده‌اند. کلوت‌ها در اثر فرسایش آب و وزش باد پدید می‌آیند. این واژه از لوت هم ریشه می‌گیرد. عکس را از روی مستند ایرانگرد (۵ ) قسمت (۹) از ساخته‌های آقای جواد قارایی انداختم.

دامنه | دارابی
۰۴ دی ۱۴۰۱ ، ۱۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قسمت ششم

نوشته‌های متنوع، مسائل‌روز و نظرات ردوبدل شده:

 

جناب آق شیخ محمد نجفی سلام. توضیحات ذی قیمتی دادید. تازه بود. حاج آقا مهدی ماندگاری از دوستان بنده است آن زمان که واحد اندیشه‌ی دفتر تبلیغات اسلامی قم همکاری پژوهشی داشتم. سال ۷۵ یا ۷۶ با ایشان در ستادی بودیم که وقتی رهبر معظم تشریف آوردند قم، نامه‌های مردم را بررسی می‌کردیم. بگذرم. مریوان هم چه خوب، فکر می‌کردم از چذابه رفتید زیارت اربعین. همان مسیر مریوان علاوه بر سال ۶۱ ، سال ۶۷ هم بودم جبهه. قله‌های آنجا واقعاً برای رزمندگان دردسرساز بود. خاطره هم دارم به وقتش در شمارگان آتی خواهم نوشت. در مورد مرحوم اکبرین جالب بود و تازه. من شنیده بودم که حتی نسبت فامیلی هم دارند با رهبر معظم. بابت این کامنت خوب زیر متن بنده از جناب‌عالی بسیار ممنونم. از همین فرصت سود ببرم و بگویم در آستانه‌ی فاطمیه، غمگسار دست سوی آسمان راست می‌کنم که گره از دردمندی عزیز بگشاید تا باز، با شفای سریع که می‌شنود دست عزیزش را گرم بفشارد. با ارادت: ابراهیم.

 

سلام آقا سید موسی. میان درد و درمان آشتی است. خدا دل دردمند رفیق را به شفای فوری فرزند التیام دهاد. سر سوی فراخنا می‌کنم و ام من یجیب المضطر سر می‌دهم که غم دل رفیق بکاهد.

 

 

سلام جناب آقا مصطفی بابویه. پریروز تیتر این پست را که بار گذاشته بودید این صحن، دیده بودم. پیش خود گفتم کاش شرحی هم بر آن می‌نگاشت. اینک نگاشتی، خوب هم پیش بردید. مفید بود و فهم این مسئله‌ی پیچیده را میسّر ساخت. راحت بگویم هنر نویسندگی این است که خواننده را متوجه منظور کند و درک مطلب را بر او آسان سازد. شما درین راه از موفقان هستی. کم‌کم عادت کردم ببینم جناب آقا مصطفی چه می‌آورَد به این صحن محترم رزمندگان. با ارادت: ابراهیم.

 

پاسخ مصطفی بابویه: سلام خدمت شما جناب آقای ابراهیم طالبی عزیز و تک تک عزیزان گروه رزمندگان اسلام دارابکلا. از ابراز محبت شما خرسندم و از اینکه به بنده و سایرین دلگرمی میدهید نظر لطف شماست. همینطور از شما تشکر میکنم نظرات خود را زیر پستها اعلام میفرمائید. و اینکه اعلام نظرات زیر پستها نویسنده را از کم و کیف کار مطلع میکند و چه بسا نیروی محرکه ای باشد برای ادامه فعالیت. در هر صورت خدمت شما و سایر عزیزان ارادت دارم. مصطفی.

 

پاسخ دامنه: سلام دگرباره. همین‌طور است که می‌فرمایی؛ یعنی بیان نظر زیر پست‌ها هم عامل پویندگی علمی می‌شود و هم صاحب آن پست را بازخورد باخبر می‌سازد. بنده همواره تلاش داشتم زیر نوشته‌هایی که از تراوش فکر خود افراد است نظر بگذارم. بله آقا مصطفی، همان ترکیه و آرژانتین، بهترین شاهد مثال برای قضیه بود.

دامنه | دارابی
۰۳ دی ۱۴۰۱ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر
توضیح دامنه: جناب حجت الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی متنی در صحن هیئت رزمندگان اسلام داراب کلا ارسال کرد که جناب آقای مصطفی بابویه دارابی برای پرداختن بیشتر به مسئله، پاسخی نوشت که به علت اهمیت مفاد و پیشنهادات مندرج در آن، در وبلاگم دامنه انتشار داده می‌شود. نظر کوتاه بنده هم در آخر این پست برای توضیحات بند ۱۲ متن، خواهد آمد:
 
 
        

شیخ مالک. مصطفی. دامنه

 
متن حجت الاسلام شیخ‌ مالک رجبی دارابی: هشدار. روزی مردی به دربار کریم‌خان زند میرود و ناله و فریاد سر می‌دهد. کریم‌خان علت را جویا می‌شود، مرد با درشتی می‌گوید: دزد همه اموال‌م را برده است! کریم خان می‌پرسد: وقتی اموالت به سرقت رفت کجا بودی؟! مرد می‌گوید: خواب بودم! کریم‌خان می‌گوید: خب چرا خوابیدی که اموالت را ببرند؟ مرد می‌گوید: من خواب بودم، چون فکر می‌کردم تو بیداری! کریم‌خان سکوت می‌کند و سپس دستور می‌دهد خسارت‌ش را از خزانه جبران کنند و در پایان می‌گوید: این مرد راست گفت! ما باید بیدار باشیم... آهای مسئولین محترم فضای مجازی کشور! آیا بیدار هستید؟ حیا و عفت و پاکدامنی جوانان این مرز و بوم را دزدیدند. این اغتشاشات به خاطر خواب عمیق شماست. این اغتشاشات همان لگد دشمن است بیدار شوید. سه روز قبل سردار نقدی جهت ایراد سخن در جمع روحانیت مجاهد و مبارز در جهت جهاد تبین در ایام فاطمی آمد قم صحبتش تمام شد خودش گفت اگر کسی سوال دارد ما در خدمتیم ..یکی از مبلغین بلند شد گفت جناب سردار سخنانی که گفتید ما همه بلدیم شما بفرمائید چگونه ما بی حجابی ها را کنترل کنیم نتوانست جواب قانع کننده بدهد و دها نفر سوالات دیگر داشتند نتوانست جواب بدهد.
 
 
 
متن آقای مصطفی بابویه دارابی: با سلام خدمت شما جناب حاج آقا رجبی گرامی و سایر اعضای گروه. مبحث خوبی مطرح فرمودید. مبحث حجاب و عفاف. که این روزها بسیار مطرح میباشد. اما بعد: هشدار بسیار جدی: دشمن در صدد آن است که اسلام شیعی. با نگاه آخرالزمانی را از جامعه اسلامی حذف و یا کمرنگ کند و سنگر اول حذف دین اسلام. حذف و کمرنگ کردن حجاب و عفاف در جامعه هست. اما شاید بپرسید حذف اسلام و یا کمرنگ شدن دین اسلام چه عواقبی دارد؟؟ بنده کاملا بصورت پراگماتیستم (عمل گرایانه)و دنیایی به شما جواب میدهم و جواب بسیار خلاصه عرض میشود.
دامنه | دارابی
۰۲ دی ۱۴۰۱ ، ۱۵:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
آیه‌ی ۳۹ فصلت

متن آیه: و مِن آیاتهِ اَنَّکَ تَری الأَرضَ خاشِعَةً فاذا اَنزَلنا علیها الماءَ اهْتَزَّتْ و ربَتْ اِنَّ الَّذی اَحیاها لَمُحیِ المَوتی‏ اِنَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.

 

ترجمه‌ی آیه: و از نشانه‌های (قدرت) خدا این است که تو زمین را خشک و برهوت می‌بینی ، امّا هنگامی که (قطره‌های حیات‌بخش) آب بر آن فرو می‌فرستیم، به جنبش در می‌آید و آماسیده می‌گردد (و بعدها به صورت گل و گیاه و سبزه موج می‌زند) . آن کس که این زمین خشک و برهوت را زنده می‌کند، هم او مردگان را نیز (در قیامت) زنده می‌گرداند. چرا که او بر هر چیزی توانا است.‏ خرمدل.

 

تفسیر آیه: در این آیه بر مسئله‌ی معاد احتجاج شده و می‌فرماید: از نشانه‌ها و آیات الهی این است که زمینی را که در زمستان خشک و خموده است با بارش باران سرسبز و خرم می‌سازد، درست مانند شخص افتاده‌حالی که خواری و ذلت از سر و رویش می‌بارد اما به واسطه‌ی دسترسی به مالی، نارسائی‌هایش را اصلاح کرده و دارای نشاط و تبختُری شده که آثار خرّمی و نعمت از چهره‌اش هویداست. آنگاه می‌فرماید: همان کسی که زمین مرده را زنده و شاداب می سازد مردگان را نیز زنده خواهد کرد، چون او بر هر امری توانا و قادر است" المیزان.

دامنه | دارابی
۰۲ دی ۱۴۰۱ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. "حاج جلال" کتابی‌ست که الآن سه روزه سخت مرا به خود سرگرم کرده... . حتی اگر کنار شعله‌ی بخاری هم درازکش باشی و لبو و شلغم بخوری، باز دوست نداری کتاب را درین روزهای سرد پاییزی که بخار داغ چای و قهوه و آبجوش به هوا برمی‌خیزد، بر زمین بگذاری. خانم لیلا نظری گیلانده جذاب آن را نوشت. حاج جلال خود یک رزمنده بود از مریانج همدان. الان از هشتاد سالگی هم عبور کرد. پدرِ دو شهید است و مادرش هم جانباز؛ و دو دامادش هم شهید شد. لابد می‌شناسید. پدرِ آقای حمیدرضا حاجی‌بابایی (نماینده‌ی همدان در مجلس) است که زمانی هم وزیر آموزش و پرورش بود. حاج جلال حاجی‌بابایی آنقدر ارزش داشت که شهید حاج قاسم سلیمانی با وقت ضیقش و مقام معنوی و سیاسی بی‌نظیرش، پا می‌شد می‌رفت منزلشان در مریانج همدان. (تصویر هم انداختم از ص ۲۹۴ و ۲۹۵ کتاب درین متن)

 

  

 

حضور شهید حاج قاسم سلیمانی

منزل حاج جلال حاجی‌بابایی در مریانج همدان

 

 

کتاب حاج جلال نوشته‌ی:

خانم لیلا نظری گیلانده

 

ایشان -حاج جلال- زمانی که شاه، آیت الله سید اسدالله مدنی (شهید محراب) را به گنبد و نیز ممَسنی فارس و از آنجا به خرم‌آباد و سپس همدان تبعید کرد، با این عالِم شهیر و مبارز آشنا شد و تحت تأثیر و تعالیم شهید مدنی در آمد و در محافل مخفی وی، برای انقلاب تلاش می‌کرد. آیت الله مدنی آنقدر در همدان عظمت و نفوذ داشت (که به نقل از حاج جلال در ص ۱۰۸ کتاب) انقلابیون وی را "سید نورانی" و "امام" صدا می‌کردند. از همان زمان تبعیدها، آیت الله مدنی نماینده‌ی امام ره بودند و صاحب نفوذ در میان مردم و مؤمنان.

دامنه | دارابی
۰۱ دی ۱۴۰۱ ، ۰۹:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر