دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب شهریور 1399 دامنه

۲۷
شهریور ۹۹

به قلم دامنه: «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه!» نقدی بر مشقِ جدید حجاریان. به نام خدا. یادم می‌آید در دهه‌ی پنجاه در دبستان دولتی داراب‌کلا، آموزگاری فروتن داشتم به نام آقای «شیخی» که در درسِ «فارسی» به «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» بسیارزیاد اهمیت و توجه می‌داد. به‌طوری‌که باید، هم آن را حفظ می‌کردی، هم از روی آن چندبار با خط خوانا و زیبا «مشق» می‌نوشتی و هم تا آخر سال آن را به یاد می‌سپردی. من هم، شیفته‌ی مشق‌نوشتن با خودکار رنگارنگ بودم! و عاشقِ واژه‌های سخت، که معنای آن با شگفتی بر من روشن می‌شد. بگذرم.

 

دیشب متن آقای سعید حجاریان را -که در سایت «مشق نو» مشق کرد- مطالعه کردم. او حتی در نامگذاری مقاله‌اش، گزِشِ سخیف کرد چه رسد به مفاد آن. عبارت‌های او در «یک در را نبستید!» آنچنان بی‌مایه است که نتیجه‌اش فقط فطیر بود. این خمیرش در تنورِ چرندیات! وَر نیامد.

 

Saeed Hajjarian (سعید حجاریان)

 

درست است که روزی روزگاری دست اهریمن از سرِ عجز و کینه از آن «دخمه»ی بزرگراه «آهنگ»، به خیابان «بهشت» عزم کرد و به مغزش شلیک، که به زعم خود این تئوری‌پرداز اطلاعاتی-سیاسی را به خیال خامش مثلاً به قعر جهنّم! بفرستد؛ ولی ازقضا، تیرشان کارا نشد و او واکر به‌دست هنوز هم هست. سلامتی و تندرستی و عافیت و عاقبت برای آقای حجاریان آرزو می‌کنم.

 

اما مدتی است که حرف‌های او فقط از جنس «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» است، که محتوا و واقعییات و حقیقت در آن خالی‌ست و گاه حتی به چرند نزدیک است. مثلاً همین عبارت او در «یک در را نبستید!» چاپ (۲۶ شهریور ۱۳۹۹) در پیش‌گویی نسبت به انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰:

 

«ممکن است در بزنگاه انتخابات برخی هرج‌و‌مرج‌های بخشی و منطقه‌ای پدید آید. مانند انباشت مطالبات معوق دی‌ماه ۱۳۹۶ یا آنچه در آبان‌ماه ۱۳۹۸ رخ داد. در نتیجه بنا به عادت مألوف، میان طرفداران نظام از یک سو، و مردم معترض و مستأصل و جان بر کف درگیری پدید می‌آید.» (منبع)

 

زمانی‌که ۱۰۰ نفر جمع شده بودند و نام گستره‌ی «جبهه‌ی مشارکت» را بر «حزب» معدود و محدودِ خود گذاشته بودند، مشخص شده بود آنها به انحصار در قدرت به سبک استالینی می‌اندیشند و به حذف و نابودی همه‌ی رقیبان، حتی همفکران. حتی نمی‌گذاشتند آقای سید محمد خاتمی از رقیبش آقای ناطق نوری یک مشورت بگیرد چه رسد به نیرو و کمک‌کار.

 

همان زمان هم، به این ایده‌ها و رویکردشان نقد جدّی و بی‌تعارف داشتم، هرچند نه به سبک و سیاقِ جناح تندروی راست -که جز به خود، به هیچ کس حق فکرکردن و موجودیت سیاسی و فکری نمی‌دهد- حالا همان‌ها که حلقه‌ی حزب مشارکت را ترتیب داده بودند اینک، البته در اندازه و دایره‌ی منحصرتر، در «مشق نو» جمع شده‌اند و به جای آن‌که برای مردم و کشور و انقلاب راه‌حل جست‌وچو کنند و پشت سرِ ملت به آنان خدمت کنند، می‌نشینند فقط به مأیوس‌سازی جوانان و طبقه‌ی روشنفکرتر جامعه می‌پردازند و درین مسیر صدها گام از بینش و گرایش و حتی از دردِ واقعی مردم عقب‌ترند. فقط چوب لای چرخ اذهان جوانان می‌گذارند که امور را تیره‌تر ببینند تا روند را تیره‌وتار کنند.

 

این‌که همین حالا برای ۹ ماه پیش‌رو نسخه‌ی غیب‌گویانه! بپیچی که آن روز «درگیری پدید می‌آید» حاکی از علم و دانش و توانمندی در تحلیل نیست، بلکه علامت سستی در آرمان و ماندن در خیال و تشویش ذهن جوانان است که آن جمع چند نفره -به قول آن آقا در «فولکس واگن» جا می‌شوند- به جای روشنگری و روشنفکری و روشن‌اندیشی، به این عارضه دچار شده‌اند. نشانِ «چرند و پرندِ» نو است که روزگاری مرحوم علامه دهخدا با نام‌های مستعاری چون «خرمگس»، «غلام گدا»، «آزادخان»، «نخود همه آش»، «دَمدمی»، «جناب مُلا اینک‌» و... آن را در صوراسرافیل و ... به دستِ نشر می‌بُرد و مردم را به‌حق، به حقیقت و به ماجراها و مشکلات آگاهی می‌داد. واقعاً چرا باید مانند پیش‌گوها و رَمّال‌ها آینده را تیره کرد و مردم را به شورش و درگیری نوید داد؟! انتقاد به سبک و سلیقه‌ی نظام مستقر، حق هر منتقدی است، اما گِرادادن به درگیری، اقدامی است که نمی‌دانم چه نامی بر آن بگذارم. بگذرم.

 

این متن «یک در را نبستید!» آقای حجاریان حتی «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» هم کم دارد، چه رسد به حرف نو، راه‌حل عقلانی و رویکرد انقلابی. «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه» خوب است؛ اما گاه حتی اندیشمندی چون دکتر عبدالکریم سروش را به عنوان مؤمن به غیب و شهود و وحی، به قهقراء تهدید می‌کند، به پریشان‌گویی‌های ناسزا و به سخنانِ سخیف و سست و ناروا.

 

نکته: در متن‌های تحلیل سیاسی و گفتارهای دینی، اسیر «کلمه‌ها و ترکیب‌های تازه»‌ی نویسندگان و سخنرانان نشویم؛ اِِغوا (=وسوسه و گول‌زنندگیِ) آن گمراه‌کننده و گیج‌کننده است؛ زیرا ممکن است به جای «یافتن»، «یاوه» یعنی چرند تحویل دهند. ۲۷ شهریور ۱۳۹۹.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۰۶
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
۲۲
شهریور ۹۹
به قلم دامنه: به سه فکر فرو می‌رفتی! به نام خدا. اردیبهشت ۱۳۸۳ با رفیقان، ازجمله روانشاد یوسفعلی رزاقی به دیدارش رفته بودیم؛ در بیت و دفتر ساده و بی‌آلایشش؛ به صمیمی‌ترین لفظ و صدا: یوسف صانعی. وقتی پیش این رادمردِ روحانی می‌نشستی، دست‌کم به این سه فکر فرو می‌رفتی:

 

۱. حس می‌کردی با یک روحانی‌یی باسواد و مُلّا مواجه شده‌ای. ۲. درک می‌نمودی با یک آیت‌اللهی‌ فروتن نشسته‌ای که با مردم به ساده‌ترین شیوه و بی‌دَبدبه‌ترین رفتار و بی‌کبکبه‌ترین گفتار دیدار می‌کند. ۳. لمس می‌شد با یک مرجع تقلیدی همنشین شده‌ای که در مواضع سیاسی هراسی ندارد و کمتر پرده‌پوشی می‌کند و در فتوای شرعی جرأتِ بیان دارد.

 

بی‌جهت نبود که امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- ایشان را «یک‌نفر آدمِ برجسته‌ای بین روحانیون» و «یک مردِ عالِمی» می‌دانستند و در باره‌‌اش فرموده بودند: «این آقای صانعی،... می‌آمدند با من بحث می‌کردند و من حَظ می‌بردم از معلومات ایشان.» (منبع)

 

آیت‌الله العظمی یوسف صانعی (مهر ۱۳۱۶ نیک‌آباد اصفهان - ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ قم)

 

گرچه گاه، به او و دفتر و بیتش ناسزا و سنگ و کلنگ روانه می‌کردند، اما به‌یقین مرحوم آیت‌الله‌العظمی یوسف صانعی مورد مطالعه‌ی آیندگان خواهد بود و نامش و نامه‌هایش و نوشته‌هایش یکی از منابع و مآخذ این مرز و بوم می‌ماند.

 

رحمت واسعه‌ی الهی بر روح و روان آن آیت‌الله که شکوه او در ساده‌زیستی همیشگی او بود و بُروز او در صمیمیت دایمیِ او با مردم مستمندِ محروم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۵
دامنه |
۱۵
شهریور ۹۹

لیعا زنگنه: «این مشهدرفتن، آخرش کارش را کرد.»

امین تارخ: «اون نسخه، همیشه جواب می‌ده.»

فصل ۱. قسمت ۱۱. «آقازاده»

 

حرم رضوی. عکاس: دامنه

 

سلسله مباحث لیفِ روح

ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

نکته: نکته‌ام را بر مبنای مباحثات علامه طباطبایی می‌نویسم. از نظر مرحوم علامه، «مطلقِ عبادت‌ها دعا هستند». (منبع) یعنی هر عملی که از آدمی سرمی‌زند و عنوان عبادت به خود بگیرد، «دعای بندگان» محسوب می‌شود. زیرا ایشان دعاهایی را، که از جانب انسان می‌شود، بر اساس فطرت و سرشت آدمی می‌داند. به تعبیری دیگر می‌توانم این‌گونه بیان کنم که دعا در منظر ایشان درخواستی فطری‌ست به زبانِ فطرتِ هر فرد. که البته علامه تأکید می‌کند «عطیه به مقدارِ نیّت» است؛ چون‌که خداوند متعال چنین فرموده است.

 

یادآوری: آری، برای اهل دل و رضا و خشنودی و خردمندی، نُسخه‌ی امام رضا (ع) همیشه جواب می‌دهد و مشهدرفتن‌ها همواره اثر می‌گذارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۲۵
دامنه |
۱۵
شهریور ۹۹

نگاهی به چند عملیات ایران در هشت سال دفاع مقدس

متن نقلی. به تنظیم و ویرایش دامنه

ثامن‌الائمه:


۵  مهر ۱۳۶۰ 

هدف: شکستن حصر آبادان؛ آزادسازی جاده‌های آبادان - اهواز و آبادان - ماهشهر و منطقه‌ی اشغالی در شرق کارون.


نتیجه: تأمین کلیه‌ی اهداف از جمله آزادسازی ۱۳۰ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ کشته و مجروح‌شدن ۱۵۰۰ نفر و اسارت ۱۸۰۰ نفر از افراد دشمن و... .  «حصر آبادان باید شکسته شود....» این پیام امام خمینی، به نیروها قدرت و روحیه داده بود، عملیات در نیمه‌های شب و با غافلگیری کامل دشمن آغاز شد و این در حالی بود که دشمن در روزهای ۳۰ و ۳۱ شهریور منتظر حمله از سوی نیروهای ایرانی بود و به همین دلیل، آماده‌باشی را که در آن روزها برقرار کرده بود، لغو کرده و نیروهایش را به مرخصی فرستاده بود. در چنین شرایطی رزمندگان یک ساعت پس از آغاز عملیات، خود را به سنگرهای دشمن رساندند و ... .

 

طریق‌القدس:

۸ آذر ۱۳۶۰ تا ۱۵ آذر ۱۳۶۰

هدف: آزادسازی بُستان و ۵۰ روستای منطقه و رسیدن به مرز در منطقه‌ی چزابه.


نتیجه: آزادسازی ۶۵۰ کیلومتر مربع از خاک ایران شامل شهر بستان، ۷۰ روستا، تنگه‌ی چزابه، تجزیه‌ی قوای سپاه سوم عراق؛ کشته و مجروح‌شدن ۸۵۰۰ نفر و اسارت ۵۴۶ نفر از افراد دشمن و... .
 

این عملیات، اولین عملیاتی بود که رزمندگان اسلام به مرز بین‌المللی می‌رسیدند. این احتمال وجود داشت که در صورت تعقیب دشمن در داخل خاک عراق، دشمن به تبلیغات و جنگ روانی علیه‌ی ایران اقدام کند. به همین دلیل و به پیشنهاد سردار علی شمعخانی و برخی فرماندهان، نام عملیات، طریق‌القدس گذاشته شد.

 

فتح‌المبین:

۲ فروردین ۱۳۶۱ تا ۱۰ فروردین ۱۳۶۱ در سه مرحله.

هدف: آزادسازی منطقه‌ی وسیع غرب دزفول و جاده‌ی دزفول - دهلران و خارج‌کردن شهرهای اندیمشک، شوش، دزفول و جاده‌ی اندیمشک - اهواز از زیر آتش دور برد دشمن.
 

نتیجه: تأمین کلیه‌ی هدف‌ها از جمله آزادسازی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران، کشته و مجروح‌شدن ۴۰۰۰ نفر و اسارت ۱۵۰۰ نفر از افراد دشمن؛ انهدام ۴ لشکر عراق و ...


چنان هوشیارانه و با احتیاط کامل از روی سنگرهای دشمن عبور کردند که حتی دشمن متوجه آن‌ها نشد. نزدیک توپخانه عراق که شدند، تازه دشمن مشکوک شد و در محور شمالی شروع به گلوله باران و شلیک منور کرد. ۱/۵ ساعت بعد از آغاز حمله، فرماندهان توپخانه‌ی دشمن خبر دادند که به آن‌ها حمله شده و توپخانه در حال سقوط است، ولی از فرماندهی جواب دادند هیچ علامتی که نشان از عملیات باشد، مشاهده نمی‌شود. بار دیگر مسئول توپخانه با التماس از فرماندهان رده بالا خواست که نیروی کمکی اعزام کنند، ولی مسئولان رده‌بالا دوباره آن‌ها را به تمسخر گرفته و گفتند که بیش از حد مشروبات الکلی مصرف کرده‌اند و دچار توهم شده‌اند! پس از اصرار فراوان توپخانه عراق، به آن‌ها گفتند:جلوی شما چند گردان زرهی مستقرند و هیچ گزارشی از حمله‌ی ایرانی‌ها نداده‌اند، شما چطور ادعا می‌کنید که به شما حمله شده است؟ فرماندهان عراقی وقتی به خود آمدند که نیروهای ایرانی به بسیاری از اهداف‌شان رسیده بودند!

 

بیت‌المقدس:

۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ تا  ۳ خرداد ۱۳۶۱

هدف: آزادسازی شهرهای خرمشهر و هویزه و جاده اهواز - خرمشهر، خارج ساختن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیز جاده اهواز - آبادان از بُرد توپخانه‌ی دشمن و تامین مرزهای بین‌المللی.


نتیجه: تأمین کلیه‌ی هدف‌ها از جمله آزادسازی ۵۰۳۸ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ کشته یا مجروح شدن ۱۶۰۰۰ نفر و اسارت ۱۹۰۰۰ نفر از افراد دشمن و ...
 

صدام همیشه می‌گفت که به اختیار و میل خود از خرمشهر خارج شده است! عصر روز چهارم خرداد ۱۳۶۱ پیام جالبی از رادیو صوت‌الجماهیر بغداد برای افکار عمومی عراق پخش شد: نیروهای پیروزمند قادسیه صدام، پس از آن که تمامی حمله‌های قوای دشمن مجوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجیه (سوسنگرد) و الاحوا (اهواز) با اقتدار کامل دفع کردند؛ صبح روز ۱۹۸۲/۵/۲۴ (۱۳۶۱/۳/۳) در یک جابجایی تحسین‌برانگیز، عقب‌نشینی تاکتیکی (!) خود را از جبهه‌ی محمره (خرمشهر) با موفقیت کامل انجام داده‌اند!

 

رمضان:


۲۲ تیر ۱۳۶۱ تا ۷ مرداد ۱۳۶۱ مطابق با بیست‌و‌یکم رمضان ۱۴۰۲

هدف:حضور قوای نظامی ایران در پشت شط‌العرب و تسلط بر معابر وصولی بصره و تهدید بصره از سمت شرق برای تنبیه عراق.

 

نتیجه: نیروهای ایران در این عملیات به‌طور کامل به اهداف خود نرسیدند ولی با اجرای این عملیات، مسئولان و فرماندهان جمهوری اسلامی دریافتند که با وضعیت جدیدی در جنگ روبرو هستند و برای برتری، به تدوین استراتژی جدید نیازمندند. این نخستین عملیات در خاک دشمن بود.

 

والفجر مقدماتی:

۱۷ بهمن ۱۳۶۱ تا ۲۱ بهمن ۱۳۶۱

هدف: تصرف پل غزیله و پیشروی به سوی شهر العماره.
 

نتیجه: دشمن با وحشتی که در عملیات‌های گذشته تجربه کرده بود، از نقطه رهایی تا خط دومش، شانزده نوع مانع ایجاد کرده بود. زمین رَملی سرعت را می‌گرفت. وسعت، عمق و تعدد استحکامات و وجود کانال های متعدد در منطقه تحت اشغال دشمن، مانع از دستیابی کامل رزمندگان به اهداف خود شد. تلفات زیاد بود. طراحان نظامی به این نتیجه رسیدند که عملیات باید متناسب با توان خودی صورت گیرد و از انتخاب مناطق با عمق زیاد پرهیز شود. در این عملیات به دو تیپ ۹۰۵ و ۷۰۴ دشمن ضربه‌ی اساسی وارد شد و یک گردان از نیروهای سودانی و ۱۱۳ نفر از نیروهای عراقی اسیر شدند.

 

خیبر:

۳ اسفند ۱۳۶۲ تا ۲۲ اسفند ۱۳۶۲

هدف: انهدام سپاه سوم عراق، تصرف جزایر مجنون، عبور از هور و تهدید بصره از سمت شمال.
 

نتیجه: عملیات خیبر به آزادی ۱۰۰۰ کیلومتر مربع در هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع در جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع در طلائیه انجامید. تجربه عملیات آبی-خاکی از نتایج مهم این عملیات بود. در این عملیات فرماندهان بزرگی چون شهید حمید باکری و شهید همت، به شهادت رسیدند. شهید همت، پس از هفت شبانه روز بی‌خوابی، در حالی که به ضرب سرُم، سر پا بود، به شهادت رسید و به‌حق، سردار خیبر نام گرفت.

 

بدر:

۲۰ اسفند ۱۳۶۳ تا ۲۶ اسفند ۱۳۶۳

هدف: تسلط بر جاده‌ی العماره - بصره و تهدید بصره از سمت شمال.
 

نتیجه: این عملیات به طور کامل به اهداف اصلی خود نرسید و تنها ۵۰۰ کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و جاده خندق به تصرف درآمد. از نیروهای دشمن ۱۰۰۰۰ نفر کشته و مجروح و ۳۲۰۰ نفر اسیر شدند. در عملیات بدر، رزمندگان ایران قصد داشتند بصره را تصرف کنند اما متاسفانه موفق نشدند به اهداف از پیش تعیین‌شده دست یابند. چند روز بعد با پاتک‌های سنگینی از سوی عراق مواجه شدند و به داخل جزیره‌ی مجنون عقب‌نشینی کردند. همه‌ی فرماندهان با حالتی ناراضی و ناراحت، خدمت امام رسیدند. امام فرمودند: پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله- و حضرت علی -علیه‌السلام- هم در جنگ ها شکست داشتند. بروید و خودتان را برای عملیات‌های بعدی آماده کنید.

 

والفجر ۸:

۲۰ بهمن ۱۳۶۴ تا ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵

هدف: تصرّف فاو و تهدید بصره از جنوب و انسداد راه ورود عراق به آب‌های خلیج فارس.
 

نتیجه: تأمین کلیه‌ی اهداف از جمله تصرف ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق؛ کشته و مجروح‌شدن ۵۰۰۰۰ نفر و اسارت ۲۱۰۵ نفر از افراد دشمن و ... رهنمودهای امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی پس از جنگ بدر باعث شد که برای عملیات والفجر ۸ آماده شوند و شهر فاو را (در دل خاک عراق) تصرف کنند. دنیا متحیر شد که چگونه رزمندگان ایران از رودخانه اروندکنار، با عرض ۶۰۰ تا ۱۵۰۰ متر عبور کرده اند؟! این موضوع با معادلات نظامی هم‌خوانی نداشت. زیر بمباران شدید عراق، پل هوایی زدند و هفتاد شبانه روز فاو را تصرف کردند و سکّوهای موشکی عراق را گرفتند.

 

کربلای ۵:

۱۹ دی  ۱۳۶۵ تا ۲۰  اسفند ۱۳۶۵

هدف: تصرف شلمچه و پیشروی به سوی بصره.


نتیجه: با تأمین اهداف عملیات، برتری توازن قوای جمهوری اسلامی تثبیت شد و زمینه‌ی تصویب قطعنامه‌ی ۵۹۸ در شورای امنیت فراهم شد. همچنین ۱۲۲ تیپ دشمن از  ۵۰ تا ۱۰۰ درصد منهدم شد. از نیروهای دشمن ۳۰ هزار نفر کشته، ۷۰ هزار نفر مجروح و ۲۶۵۰ نفر اسیر شدند و ۸۷۰ تانک و نفربر، ۱۰۰۰ خودرو، تعدادی هواپیما و بالگرد و ... نابود شدند.

(منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۳۵
دامنه |
۱۴
شهریور ۹۹

به قلم تقی آهنگر دارابی: یکی از جنبه های موثر و مطرح در ارتباط با روان ادمی شخصیت اوست. عملی که داعیه دار بسیاری از رفتارهای انسان است و خود به تنهایی باید در برابر هر کنشی و واکنشی متناسب بیابد و توجیهی دقیق ارائه دهد. تعریفی که دانشمندان علم روانشناسی از شخصیت ارائه دادند اینکه: شخصیت به الگوهایی از افکار و احساس ها و رفتارهای خاص اشاره دارد که در طول زمان و موقعیت های گوناگون پایدار است و یک شخص را از شخصی دیگر متمایز می سازد.

 

اشاره خوبی به ایه ۸۴ سوره اسرا ء داشتی که قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا. بگو هر کس برحسب ساختار روانی و بدنی خود عمل می کند و همچنین شاکله در مفردات الفاظ قران جلد ۲ ص ۳۴۵  در اصل از ماده شکل به معنی مهارکردن حیوان است و از انجا که روحیات و سجایا و عادت های هر انسانی او را به رویه ای مقیّد می کند شاکله گفته اند.

 

تقی آهنگر دارابی

 

و در پایان عرایضم علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر المیزان جلد ۱۳ ص۳۱۷ می فرماید : این معنا هم با تجربه و هم از راه بحث های علمی به ثبوت رسیده که میان ملکات نفسانی و احوال روح  و میان اعمال بدنی رابطه خاصی است و معلوم شده است که هیچ وقت کارهای یک مرد شجاع و باشهامت و کارهای یک مرد ترسو که از خود نشان می دهد یکسان نیست و حرکاتی از خود بروز می دهد بر اثر اختلاف مزاج ها در بعضی ها خیلی سریع هست و در بعضی دیگر خیلی کند و ارام.  ودر پایان هم اندیشمندان دینی با بهره گیری از این ایه در تعریف و ارائه و معیار های اندازه گیری شخصیت پرداخته و مسایلی را مطرح می کنند. پاینده و تندرست باشید.
 

پاسخ دامنه: سلام. جذب نوشته‌ات شدم. چون این نوشته‌ات در پاسخ به یکی از نوشته‌هایم در باره‌ی شخص و شخصیت می‌باشد، آن متنم را در زیر پیوست می‌کنم. متنِ مرا غنا بخشیدی و پخته‌ترش کردی. به نظر من درین پست‌تان نکات ارزنده و آموزنده‌ای وجود دارد که مرا واداشت بادقت نگاهش کنم. لذت می‌برم وقتی نوشته‌های استدلالی و تشریحی را می‌بینم. ممنونم.

 
شخص و شخصیت
 
به قلم دامنه: به نام خدا. در «روان‌شناسی رشد» اثر آقای علی‌اکبر شعاری‌نژاد  صفحه‌ی ۶۰۰ تعریف «شخصیت» آمده است. فشرده اگر بخواهم شخصیت را تعریف کنم باید بگویم از نظر این کتاب، شخصیت هر فرد، تمامِ «خصوصیت‌های بدنی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی»‌اند که او را آشکارا از دیگران مشخص می‌سازد.
 
بنابرین، یک شخص با هر اسم و نشان و نیاکان، شخصیت منحصری دارد که به تعبیر قرآن «شاکِله»‌اش را تشکیل می‌دهد.
 
از نظر سعدی نیز، شخصیتِ انسان به «جانِ» او وابسته است که شرافت وی را می‌نمایاند. فکر می‌کنم همه‌ی ما از فارسیِ راهنمایی و سپس دوره‌ی متوسطه با آن مأنوس شده‌ایم:
 
تنِ آدمی شریف است به جانِ آدمیت
نه همین لباسِ زیباست نشانِ آدمیت
 
مثال می‌زنم از سلمان فارسی که در شخصیت ممتاز او شاعری پارسی‌گو سُروده است:
 
ندیده دو بیننده‌ی روزگار
چون او دانش‌آموزِ آن روزگار
 
پیامبر رحمت (ص) که تعبیر «مِنّا» (=از ما) و «مِنّی» (=از من) فقط در حقّ پاکیزگان به‌کار می‌گرفتند: علی، فاطمه، حسن، حسین -علیهم ‌السلام- اما همین لفظ شریف را برای حضرت سلمان فارسی (س) چهره‌ی درخشنده‌ی ایرانی استفاده می‌کردند که نشان شخصیت بارز جناب سلمان بود.
 
نکته: میان هویت شناسنامه‌ای و شخصیت حقیقی باید پُل زد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۰۶
دامنه |
۱۴
شهریور ۹۹

الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ

(آیه‌ی ٨٢ سوره‌ی انعام)

 

ترجمه و توضیح مرحوم مصطفی خرّم‌دل:

کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک (پرستش چیزی با خدا) نیامیخته باشند، اَمن و امان ایشان را سزا است، و آنان راه‌یافتگان (راه حق و حقیقت) هستند.

 

[«لَمْ یَلْبِسُوا»: آمیخته نکرده‌اند. «ظُلْم»: شرک (نگا: لقمان / 13). «لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ»: مراد این که همراه ایمان به خدا، در برابر دیگران نیز کُرنش نمی‌برند و برای آنها قربانی و نذر نمی‌کنند و جلب منافع و دفع بلایا نمی‌خواهند و ... (نگا: یوسف / 106، عنکبوت / 61 - 65، زمر / 3).]

 

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

«در آیه قبلى ابراهیم (علیه السلام ) در خلال حجتى که علیه مشرکین اقامه کرده بود از آنان پرسید: کدامیک از من و شما سزاوارتریم به ایمنى و نترسیدن؟ اینک در این آیه خودش جواب مى دهد. و چون جواب بدیهى و روشن بوده، از شدت وضوح، خود خصم نیز آنرا قبول داشته، و معلوم است که در اینگونه سؤالات لازم نیست که کننده در انتظار جواب طرف باشد، بلکه از آنجایى که احتمال مخالفت نمى دهد مى تواند خودش جواب را بگوید...

 

آیه شریفه دلالت مى کند بر اینکه (امن ) و (اهتداء) از خواص و آثار ایمان است، البته به شرط اینکه ایمان به وسیله ظلم پوشیده نشود. چون کلمه (لبس) که در آیه است به معناى (ستر) است، همچنانکه راغب هم در مفردات خود گفته که : (اصل ماده (لبس ) -به فتح لا - به معناى ستر است)، و این تعبیر کنایه‌اى است که حقیقت دیگرى را به ما مى فهماند، و آن این است که ظلم اصل ایمان را باطل نمى کند، چون ایمان جزو فطرت انسانى و غیر قابل بطلان است، بلکه باطل تنها باعث پوشیده شدن ایمان مى گردد به طورى که دیگر نمى تواند اثر صحیح خود را بروز دهد.

 

و ظلم که عبارت است از: خروج از اعتدال و میانه روى، گر چه در آیه مورد بحث به طور نکره آورده شده و در سیاق نفى قرار گرفته و لازمه‌اش عمومیت است، و همراه ایمان هم در آیه چیزى ذکر نشده که ایمان به آن چیز مصداق ظلم قرار گیرد، و در نتیجه مراد از ظلم در آیه ظلم معینى باشد، لیکن از آنجایى که سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه ظلم مانع از ظهور ایمان و بروز آثار حسنه و مطلوب از آن است، همین دلالت خود قرینه‌اى است بر اینکه مراد از ظلم در آیه نوع مخصوصى است که در خصوص ایمان اثر نموده و آن را مى پوشاند، نه هر ظلمى. آرى، گر چه ذهن مردم از معناى کلمه ظلم ابتداء منتقل به خصوص ظلمهاى اجتماعى و تعدى به حقوق دیگران و سلب امنیت از جان فردى از افراد جامعه و یا مال و یا عرض او مى شود، لیکن این انتقال بدوى است، و خود مردم معناى ظلم را منحصر در آن ندانسته و هر مخالفت قانون و سنت جارى و حتى هر گناه و سرپیچى از خطابات مولوى را ظلم به خود گنهکار مى دانند، بلکه نافرمانى خداى سبحان را از جهت اینکه مستحق عبادت و اطاعت است و همچنین مخالفت تکلیف را ظلم مى شمارند اگر چه این مخالفت از روى سهو و یا فراموشى و یا جهل صادر شده باشد. منتهى در این قسم اخیر کسى قائل به مؤ اخذه و عقاب نیست، همچنین مخالفت نصیحت و اوامر ارشادى مولا را هر چند امر بر مأمور مشتبه شده باشد و از روى عمد نباشد ظلم به نفس ‍ مى دانند.

 

آرى، مردم ملاکى را که در ظلم هست تحلیل نموده و در نتیجه همه این مخالفتها را نیز ظلم به نفس مى شمارند، حتى کسى را هم که در مراعات دستورهاى بهداشتى و عوامل مؤ ثر در صحت مزاج و لو به طور غیر عمد مسامحه کند ظالم به نفس مى دانند.

 

و خلاصه اینکه براى ظلم دامنه پهناورى است، و لیکن چنان هم نیست که همه اقسام آن در ایمان اثر سوء داشته باشد، زیرا ظلم‌هایى که گناه و مخالفت امر مولوى شمرده نمى شود (مثلا مخالفتهایى که از روى سهو یا نسیان یا جهل یا غفلت سر مى زند) هیچکدام در ایمان که اثرش نزدیک کردن آدمى به سعادت و رستگارى حقیقى و نیل به خشنودى خداى سبحان است، اثر سوء ندارد و ایمان هم در تأثیر خود مشروط و مقید به نبود هیچکدام از آنها نیست.

پس اینکه فرمود: (الذین آمنوا او لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن ) معنایش این است که ایمان در تأثیر اثر خود که همان ایمنى از هر گناهى است که اثر ایمان را فاسد مى کند مشروط است به نبود ظلم. المیزان

 

بحث مفصل گناه و ظلم در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۵۲
دامنه |
۱۳
شهریور ۹۹

به قلم دامنه: به نام خدا. دو خبر و یک غزل. دیروز خاطرات روز ۱۳ شهریور ۱۳۷۶ مرحوم هاشمی رفسنجانی را خواندم. یک نقدی که همیشه بر خاطرات او داشته و دارم این است که معمولاً در خاطراتش همه را «لو» می‌دهد و گاه می‌خواهد خوار و ذلیل‌شان کند، اما وقتی از فرزندانش نقل می‌کند که فراوان‌فراوان هم هست، نوع نوشته‌اش به نظرم جانبدارانه و جالب می‌شود. لابُد این متون دست‌نوشته‌ی روزانه‌اش بدونِ دخل و تصرف و با رعایت امانت به چاپ می‌رود. نمی‌دانم. بگذرم. برم روی اصل مطلب:

 

«فائزه و مونا و حسن آمدند. از سفر ترکیه و یونان برگشته‌اند. از دیدنی‌هایشان که بیشتر موزه‌ها و اماکن تاریخی است، تعریف کردند. گفتند از سفر ترکیه و یونان برگشته‌اند. از دیدنی‌هایشان که بیشتر موزه‌ها و اماکن تاریخی است، تعریف کردند. گفتند در یونان توجهی و اهمیتی به افلاطون و ارسطو داده نمی‌شود و برعکس به ماراتُن خیلی اهمیت می‌دهند؛ همان سربازی که خبر پیروزی یونان بر ایران در جنگ با سلاطین ایران قبل از اسلام را به یونان برد. چند روز به‌صورت متوالی و بدون خواب و نان حرکت کرد تا زودتر مردمش را خوشحال کند و پس از دادن خبر پیروزی، افتاد و مُرد که سابقه دوی ماراتُن به نام اوست.» (منبع)

 

دوم خبری که ذهن مرا درین صِوی (=در فارسی یعنی صبح زود) قِلقِلک داد این پیام یک خواننده از مشهد مقدس است به «خراسان» در چاپ امروز: «آزمون نظام مهندسی «کتاب‌باز» است و هر داوطلب باید ۲۰ تا ۳۰ کتاب همراه داشته باشد و کتاب‌ها را روی زمین بگذارد و ظرف دو روز، در سه آزمون شرکت کند. برگزارکنندگان چه تدابیری برای این وضع در نظر گرفته‌اند.»

 

شرح کوتاه خاطره بر این خبر: من نخستین بار در درسِ «نفتِ» آقای صادق زیباکلام در دانشگاه تهران، با امتحان به سبکِ «اُپن‌بوک» برخوردم. یک تا سه پرسش می‌داد و می‌گفت هر پاسخ را تا ۴۵ سطر می‌توانید بنویسید، اما از سطر ۴۵ به بعد را نمی‌خوانم. می‌توانستی کتاب «نفت» یا هر کتاب و جزوه‌ی مرتبط را «باز» کنی و به صورت «کتاب‌باز» جواب بدی. اساساً حضور در هر امتحان به میزان سواد و حافظه‌ی فرد ربط دارد، چون هیجان سرِ جلسه، داشته‌های خیلی‌ها را نابود می‌کند، حتی اگر روش آزمون کتاب‌باز باشد. بگذرم که آن سال (۱۳۷۱) بدونِ نیاز به کتاب، درس «نفت» زیباکلام را ۱۹ گرفتم و تمام.

 

بروم سراغ شعر که غذای دائمی ایرانیان بوده و باید باشد: غزل شماره‌ی ۲۸۲۷ عبدالقادر بیدل دهلوی (۱۰۵۴ - ۱۱۳۳ هجری قمری) را امروز خواندم و لذت بردم، چند بیت این غزلِ ۱۱ بیتی را می‌نویسم:

 

چو مَحو عشق شدی رهنما چه می‌جویی
به بَحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی

و...

عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد
تو گرنه‌ کوردلی از عصا چه می‌جویی

و...

ز آفتاب طلب شبنم هوا شده‌ایم
دل رمیده‌ی ما را ز ما چه می‌جویی

 

سه توضیح برای سه بیت منتخب غزل:

 

بیت اول غزل: شرط عشق، محوشدن در معشوق است. راهنما و ناخدا نمی‌خواهد. می‌خواهد بگوید عشق تعلیم‌دادنی نیست، عشق کشفیات قلبی‌ست که بر تو بروز و ظهور می‌کند و فقط با والِه‌شدن و حیرانی از سقوط می‌رهانَدت.

 

بیت سوم در غزل: کوردلی، ویرانگر است خاصیت عصا زمانی ارزش راهنما دارد که کوردل نباشی. کوردلی در آیه‌ی ۱۸ بقره‌ی قرآن به عُمیٌ تعبیر شده در کنارِ «صُمٌّ بُکْمٌ...» که به معنی نبودِ بینش است. زیرا بینش، راهنمای گرایش و گرَویدن است.

 

بیت دهم در غزل: میان آفتابِ سَخی و طلب و  شبنم ربط وثیقی‌ست. بگذرم.

 

متن کامل غزل در ادامه‌

 

غزل شماره‌ی ۲۸۲۷

 

چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی

به بحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی

 

متاع خانه آیینه‌ی حیرت است اینجا

تو دیگر از دل بی‌مدعا چه می‌جویی

 

عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد

تو گرنه‌ کوردلی از عصا چه می‌جویی

 

جز این‌که خُرد کند حِرص استخوان ترا

دگر ز سایهٔ بال هما چه می‌جویی

 

به سینه تا نفسی هست‌ دل پریشان است

رفوی جیب سحر از هوا چه می‌جویی

 

سر نیاز ضعیفان غرور سامان نیست

به غیر سجده ز مشتی گیا چه می‌جویی

 

صفای دل نپسندد غبار آرایش

به دست آینه رنگ حنا چه می‌جویی

 

ز حرص‌، دیده‌ی احباب حلقه‌ی دام است

نَم مروت ازین چشمها چه می‌جویی

 

چو شمع خاک شدم در سراغ خویش اما

کسی نگفت‌ که در زیر پا چه می‌جویی

 

ز آفتاب طلب شبنم هوا شده‌ایم

دل رمیدهٔ ما را ز ما چه می‌جویی

 

بجز غبار ندارد تپیدن نفست

ز تار سوخته بیدل صدا چه می‌جویی

 

(منبع)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۵۳
دامنه |
۱۳
شهریور ۹۹

 

حسینیه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی

 

 

روستای کوهستان بهشهر در جاده‌ی مشهد مقدس (منبع)

 

 

چندسال پیش با مرحوم پدرم به این حسینیه رفته بودم

 

 

این حسینیه یادگار مرحوم کوهستانی‌ست که دیدن دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۹
دامنه |
۱۲
شهریور ۹۹
به قلم دامنه: خبر و نظر
 
خبر ۱ : «به عنوان یک مُرید اهل بیت [ع] صمیمانه از همه‌ی عزیزان تشکر می‌کنم.»
 
نظر: این تعبیر رهبری با واژه‌ی زیبای «مُرید» که از سوگواری ملت در دهه‌ی اول محرّم امسال به عنوان «پدیده‌ای در تاریخ کشور» قدردانی کردند، بر دل نشست.
 
خبر ۲ : اولین خودروی ساخت افغانستان توسط حسین‌علی امینی جوان افغان.
 
نظر: از این خبر خرسند شدم؛ زیرا همواره رشد علمی و رفاه عمومی کشورهای ستمدیده، استعمارشده و به‌غارت‌رفته‌‌، به‌ویژه افغان‌های زحمتکش و شکیبا، برایم شاخصی برای آرامش بیشتر و دردِ کمتر است.
 
 
 
اولین خودروی ساخت افغانستان
 
خبر ۳ : وزیر ارشاد (سیدعباس صالحی) گفته: «علم، جغرافیا و وطن ندارد، اما اگر ملتی بخواهد عالم شناخته شود باید نظریه‌پرداز باشد.»
 
نظر: بلی؛ ملتِ دانا باید تئوری‌پرداز باشد. اما ایران و اسلام، تئوری و نظریه کم ندارد. حتی می‌تواند صادر کند، مهم ولی، عمل به نظریه‌هاست که مدتی‌ست از سوی حاضرین در قدرت نادیده گرفته می‌شود و خدمت‌کردن به دین و ملت به نِسیان رفته است. البته انکار نمی‌توان کرد که حسَنات جمهوری اسلامی ایران مانند آفتاب می‌درخشد، اما ملت دانا می‌داند «سَیّئات»ی که از سوی مفسدان اقتصادی و سیاسی، دامنِ پاک این نظام -امانت شهیدان- را فراگرفته، ممکن است آن حسنات بَیّن را از بین ببرَد.
 
خبر ۴ : «خروج» از خریدِ بلیط بیرون شد و در نماوا قابل دیدن.
 
نظر تشریحی‌تر: وقتی «خروج» را دیده‌بودم، چندین نکته ازین فیلم متفاوت «ابراهیم حاتمی‌کیا» یادداشت کرده‌بودم که چندتایش پیرامون «ملّا آقا» بود. چون ملّا آقا شخصیت خاص فیلم هم، در حرکتِ مطالبه‌گرانه‌ی غیرکورکورانه -که با تراکتور از عدل‌آباد در حومه‌ی گچساران به سمت خیابانِ پاستور تهران، حضوری متفکرانه و نکته‌پردارانه دارد- لزوماً به قم می‌آید و در سکانس حرم، بین آنان یعنی کشاورزان معترض پنبه‌کار با مشاور رئیس جمهور (با نقش محمدرضا شریفی‌نیا) بحث درمی‌گیرد که مشاور، حرکت آنان را «خروج و گردن‌کشی» توصیف می‌کند. پیش‌تر در مسیر، پلیسِ کوهستان با لهجه‌ی اصفهان، به «رحمت»، پدر شهید یحیی بخشی، (با بازی درخشان فرامرز قریبیان) به طعنه می‌گوید: خدا کند! این «امام‌زاده پاستور»!!! شفا بدهد!!! اما ۸ کشاورز معترض وقتی در حرم قم توسط نیروهای حفاظت رئیس‌جمهور متوقف می‌شوند و نمی‌گذارند به تهران بروند، یکی‌شون می‌گوید: رئیس‌جمهور در قم با علما دیدار داشت و الان داخل حرم است. و ملّا آقا وقتی این را می‌شنَود به کنایه می‌گوید وقتی می‌توانیم از حضرت کریمه (س) حاجت بگیریم، چرا نزد رئیس‌جمهور حاجت ببریم!
 
 
نکته: منظور این بود رئیس! دَم‌به‌دَم با علما دیدار می‌کند که حرف بشنود! زیرا در ظاهر هم شده، رؤسا باید حرف‌شِنو باشند! اما او که حالا به حرم آمده است، حاضر نیست حرفِ کشاورزان را -که صدها کیلومتر با تراکتور کوبیدند آمدند قم- بشنود. حقیقتاً «خروج» خروج از نظام و انقلاب نیست. مطالبه‌گری و درمان عیب‌های آن است. بگذرم!
 
خبر آخر این‌که هتک حرمت یک گروه از جریان راست افراطی در سوئد، در به آتش‌کشیدنِ یک جلد قرآن مجید، که شهر «مالمو» را ناآرام کرد؛ و نیز بازنشر کاریکاتورهای موهِن به ساحت مقدس حضرت ختمی‌مرتبت پیامبر اکرم (ص) توسط نشریه‌ی فُکاهی «شارلی ابدو» چاپ پاریس، نشان می‌دهد در آن قاره، گویا آزادی بیان دستاویزی برای هجمه به اسلام و مسلمین و مقدساتِ آن است. ضمنِ انزجار ازین رفتار دونِ شئون آدمیت، تأکید می‌کنم که این گونه‌ها کینه‌توزی‌ها، هرگز توانِ رخنه در ایمان مردم متدین را ندارد، بلکه به راسخیّت بیشتر در تبعیت عقلانی از آموزه‌های آسمانی اسلام و والِه‌شدنِ شدیدترمان به نبی رحمتِ آن می‌انجامد. جانم فدای قرآن و پیغامبر قرآن.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۴۹
دامنه |
۱۲
شهریور ۹۹

 

إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ

وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ

آیه‌ی٤١ زُمَر 


ترجمه‌ی مرحوم مصطفی خرّم‌دل:

 

ما کتاب (قرآن) را که مشتمل بر حق و حقیقت است بر تو نازل کرده‌ایم تا آن را به مردمان برسانی. هر کس (از آن درس برگیرد و) هدایت پذیرد، به نفع خود او است، و هر کس (از آن دوری گزیند و) گمراه گردد، به زیان خود سرگردان و ویلان شود (وظیفه‌ی تو تنها ابلاغ و انذار است) و تو مواظب و مراقب ایشان نمی‌باشی (تا اعمالشان را بپائی و افعالشان را زیر نظر بداری).

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۴۹
دامنه |
۱۱
شهریور ۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. نماوا را بازکردم تا به تماشای فیلم «کَفَرناحوم» بنشینم. نشستم. اسمِ فیلم که داستانِ دِرام (=وخیم، غم‌انگیز) «زَین» پسری ۱۳ساله است در لبنان، برگرفته از نامِ روستای «کَفَرناحوم» است؛ زادگاه حضرت مسیح (ع)، که پاره‌ای از معجزات آن نبی خدا، در آنجا رخ داده بود.

 

فیلمی از سینمای اصیل که با رفتن به سراغ زاغه‌نشین‌ها و اردوگاه‌ها، فلاکت شدید آنها در دنیای بی‌رحم اروپا و آمریکا و اساساً تمام جاها، بیننده را به اصالت (=ریشه و وارستگی) می‌برَد و دو ساعت میخکوب نگه می‌دارد؛ صحنه‌هایی که انسان را بی‌تاب، فکرش را درگیر و اندیشه‌اش پویا می‌کند که ای‌کاش لحظه‌ای بتوانَد دستِ «زَین» و «راحیل» زنِ فقیر مهاجر اتیوپیایی و فرزند خردسالش «یونس» را بگیرد تا زجر کمتری نصیب! ببرند و بیش ازین آسیب نخرند!

 

فیلم کَفَرناحوم (Capernaum)

 

من قصد شرح فیلم را ندارم زیرا شاید بی‌فایده باشد آن‌همه زخم و جراحت و البته واقعیت، نمادی از جهانِ بی‌دردِ امروز که با این فیلم بر روح هر دردمند آگاه منتقل می‌شود، با نوشتن حاصل شود.

 

همان‌طور که به من، از سوی یک دوست فرهیخته پیشنهاد شده این فیلم را ببینم، پیشنهاد دارم به دردمندان، که این فیلم را به تماشا بروند و حقیقت بشریت را -که گفته‌اند و شنیده‌ایم- همیشه تلخ است، ببینند.

 

اسم «زَین» را -که در لبنان رایج است- وقتی در فیلم شنیدم. یادِ شهید مهدی زین‌الدین افتادم که اصالت‌شان از لبنان است ولی در قم به اوج رسید و فرمانده سپاه علی‌بن ابی‌طالب شد و در جبهه، به کمالِ شهادت، نائل.

 

و اسم «کَفَرناحوم» را وقتی دیدم یاد روستای «کَفَرقاسم» فلسطین افتادم که ارتش رژیم اشغالگر قدس ده‌ها زن و کودک آنجا را در یک جنایت وحشتناک، قتل‌عام کرده بودند. بگذرم.

 

این فیلم اما دیدن دردِ دیگری به روی ما وا می‌کند که اگرچه عوامل فلاکت در آن جنبه‌های فکری، فرهنگی، اجتماعی و هنجاری و حتی برداشت‌های غلط مذهبی دارد ولی ریشه‌اش در سرنوشت شُومی‌ست که پدیده‌ای به اسم «اسرائیل» آن را موجب شده است و شاید روزی فرارسد که این غُدّه‌ی چرکین توسط جرّاحی‌های جریان مقاومت، از پیکر خاورمیانه کَنده شود.

 

صحنه‌هایی از «کَفَرناحوم» بیشتر فکر مرا به خود فراخوانده؛ این صحنه‌ها:

 

صحنه‌ی شوهردادنِِ اجباری سحر ۱۱ ساله خواهر «زَین» به صاحبخانه.

 

صحنه‌ی ساختن کالسکه با قابلامه‌ی کهنه برای یونس.

 

صحنه‌ی فروش یونس به ۵۰۰ دلار در بازار پنهان قاچاق کودک از سر فقر.

 

صحنه‌ی دزدیدن کیک تولد یونس توسط «راحیل» با جاسازی آن در کیسه‌زباله که کسی به دزدی‌اش پی نبَرد.

 

صحنه‌ی دیالوگی که می‌شنوی: یک بطری اسم دارد چطور شما هیچ اسم و شناسنامه و مدرکی ندارید!

 

صحنه‌ی اگر سوئد بریم راحت می‌شیم چون اونجا از تو نمی‌پرسند اهل کجایی؟!

 

صحنه‌ی دردناک کارکردنِ  «راحیل» زنِ اتیوپیایی در توالت عمومی «شهرِ بازی سَعد» که فرزند خردسالش «یونس» را در یکی از توالت‌ها می‌خواباند تا بتواند کارگری کند.

 

صحنه‌ی ربودن شیشه‌ی شیر توسط «زَین» از دهن یک کودک در گوشه‌ی یک بیغوله برای دادن غذا به یونس که از گرسنگی تلف نشود.

 

صحنه‌ی ... . بگذرم.

 

اصلاً، صاف بگویم، اساساً تمام فیلم، صحنه است برای دیدنِِ درد و درددیدن. اگر قبول داریم که از شناختِ درد نباید فرار کرد، پس این فیلم و آسیب را باید نگاه کرد و گریست و نگریست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۵۶
دامنه |
۱۱
شهریور ۹۹
 

 

روز عاشورا. 9 شهریور 1399. پایین‌تکیه‌ی دارابکلا

ارسالی مسجد امام حسن مجتبی (ع)

 

 

شام غریبان. پایین‌تکیه‌ی داراب‌کلا

 

 

روز عاشورا. امام‌زاده علی‌اکبر اوسا. ارسالی صدای اوسا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۳۵
دامنه |
۱۰
شهریور ۹۹
به قلم دامنه. به نام خدا. مقدمه: بی‌تردید یکی از آموزه‌های مکتب امام حسین (ع) این بود که نسبت به جامعه و اوضاع روزگارِ خود بی‌تفاوت نبود و نظر و موضع خود را روشنگرانه بیان می‌فرمود. بنابراین، به پیروی ازین اصل، این متن را ارائه می‌کنم:
 
پیش‌زمینه: شاید شرکت ملت ایران در بپاداری عزاداری ماه محرم، مانع از آن بود که وقتِ بیشتری را برای اخبار و تحولات ایران و جهان بگذارد، زیرا در چنین فضای غم‌آلودی، هیچ چیز پرجاذبه‌تر از اصلِ عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام نیست. حال که ملت، سربلند، عاشورا را پاس داشت، وقت آن رسیده که همه مثل همیشه به اوضاع روز مسلط باشیم و بر روی رویدادها، تحلیل و ارزیابی و موشکافی کنیم؛ زیرا اساساً ملتی دیده‌بان و دیده‌وَریم. دیده‌ور یعنی تیزبین، صاحب‌نظر و به معنای عربی و قرآنی آن یعنی «بصیر».
 
زمینه: رافائل گروسی بالاخره آمد. و رفت. اینک مشخص شد که توافق شد آنها دو سایت هسته‌ای دیگر ایران را نیز می‌توانند زیرِ نظر و تحتِ دوربین‌های خود ببرند. ساده‌ترین علت موافقت ایران این است که گفته شود ایران با این کار، زیرکانه بهانه را از آمریکا ربود.
 
پس‌زمینه: من از ابتدا به وَلَه و شتابی که در امضای برجام از سوی تیم ایران صورت گرفت، انتقاد داشتم و با نوشتن متن‌هایی در همان سالِ مذاکرات، ضعف‌ها، خطرات و خسران‌های ناشی از آن را گفته بودم. ازجمله این مورد که برجام را به «سه‌پایه» تشبیه کرده بودم، نه «چهارپایه»؛ زیرا در «سه‌پایه» وقتی یک «پایه» بشکنَد، دیگر خاصیت پایه‌بودنش را از دست می‌دهد. خروج آمریکا از «برجام» چنین وضعی را بر برجام تحمیل کرد، زیرا این کشور ذاتاّ یک‌جانبه‌گراست.
 
نتیجه: گرچه «دجانی» با جمله‌ی «در موقعیتی نیست که اقدام بیشتری انجام دهد. چون در شورا اجماع وجود ندارد.» گامِ سوم اخیر آمریکا در به‌کارگیری «مکانیسم ماشه» یا همان «اسنپ‌بک» علیه‌ی ایران را با مانع حقوقی مواجه کرد، اما از آنجا که رویکرد آمریکا نسبت به ایران از راهبرد ۲۵ ساله نشئت می‌گیرد، جَست‌وخیزهای پی‌درپی این کشور یاغی، تمامی ندارد و گویا حالا پس از سرافکندگی عجیب اخیر -که فقط دومینیکن از او پیروی کرد- این راه جدید را گشوده: «فرایند ۳۰ روزه‌ برای بازگرداندن تقریباً تمامی تحریم‌های سازمان ملل علیه‌ی ایران.» که این تحریم‌ها «به صورت خودکار از نیمه‌شب ۲۰ سپتامبر (۲۹ شهریور ۱۳۹۹) باز خواهندگشت.» و همین اقدام جدید، تضاد و تعارض را از سطح ایران، به سطح بین‌الملل برد و کار را فراتر از پرونده‌ای به اسم ایران کشاند.
 
حاشیه: این سخن «پیتر استانو» سخنگوی اتحادیه‌ی اروپا در ردِّ تز تازه‌ی آمریکا محل تآمل است. سخنش این است: «توافق هسته‌ای ایران که به اتفاق‌آرا به تأیید شورای امنیت رسیده جزوِ عناصر کلیدی معماری منع اشاعه هسته‌ای در جهان است.»
 
نکته: تعبیر معماری منع اشاعه‌ی هسته‌ای در جهان، در بیان رسمی «پیتر استانو» بارِ حقوقی و سیاسی بالایی دارد، زیرا از مفاد برجام، نه فقط صرفاً برای ایران، بلکه برای نظم و امنیت جهانی استناد کرده‌است. یعنی سندی که ممکن است برای سایر پدیده‌های مشابه چهانی نیز به آن استناد شود.
 
تتمّه: اما در این میان، یک حرف، برای من جایی بیشتر برای فکرکردنِ ژرف‌تر آفرید؛ حرف یک دیپلمات اروپایی که درباره‌ی سناریوهای پس از بازگشتِ خودکار و مفروضِ تحریم‌ها علیه‌ی ایران گفت. این حرف: «مقام‌های آمریکایی ظاهراً هیچ اهمیتی برای حالتی که ایران به محدودیت‌های هسته‌ای پایبند نباشد، قائل نیستند.»
 
معنی ساده‌تر و تقریباً تحلیلی سخنش این است که آمریکا بدش نمی‌آید ایران را به سمتی سوق دهد که محدودیت‌های هسته‌ای خود را رسماً پایان‌یافته تلقی کند تا آنگاه جنگ‌افروزان آن کشور باز نیز بتوانند راهبرد خود را در جهان به وجه یک‌جانبه پیش ببرند و از قضا از قِبَل آن عرب‌های منطقه را نیز همچنان بدوشند.
 
این سخن دیپلمات اروپایی حقیقتاً جای اندیشیدن و زیرکی‌ورزیدن و خردمندی‌کردن دارد. به نظر من آمریکا در واقع، با پرونده‌ی ایران به جنگ ایران نیامده بلکه با این ابزار به ستیز با قدرت‌های رقیبش رفته‌است که برتری خود را حراست کند. البته در این میان، هستند عناصری از درون و بیرون ایران، به علت کینه‌ای که اندوخته‌اند، نسبت به بقای ایران درین تنازع بقا که آمریکا براه انداخته، کمتر از دومینیکن‌اند! یعنی «پیرو»ترند و آمریکایی‌تر.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۱۶
دامنه |
۰۹
شهریور ۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. شامل سه بخش زیر:

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا

دوم: تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب عاشورا

سوم: پیرامون مراسم روز عاشورا در داراب‌کلا

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا: شب تاسوعاست و گفتم عرضِ ادبی بکنم به ساحت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام. ازین‌رو دقایق قبل، وصیت‌نامه‌اش را مطالعه کردم و متن زیر را نوشتم. در وصیت‌نامه‌ی امام حسین -علیه‌السلام- این فرازش درسی نهفته است که کمتر به آن توجه شده است؛ آنجا که نوشته‌اند:

 

«پـس... هر کس این [نهضت] را رد کند، صبر مى‌کنم تا خداوند بین من و این گروه قضاوت کند که او بهترین داوران است.»

 

نکته اینجاست که امام (ع) در برابر کسانی که حرکت آن حضرت را در ردِّ بیعت با خلیفه و سپس هجرت به کوفه مورد انتقاد قرار دادند و یا رد کردند، شکیبایی ورزیدند و در برابرشان صف‌آرایی نکردند بلکه صبورانه به راه اصلاحی خود ادامه دادند و تا روز عاشورا نیز از نجات و راهنمایی افرادی که بی‌شرمانه در مَصاف با ایشان قرار گرفته بودند، دست برنداشتند، زیرا تمام افکار و رفتار امام حسین (ع) جنبه‌ی انسان‌سازی داشت و رنگ توحیدی و مأموریتی الهی. این است که مکتب آن حضرت دانشگاه است و محل تحصیل.

 

بارها زیر منبرها شنیدم که شب تاسوعا سخت‌ترین شب‌ها بر امام حسین علیه السلام بود... پس این شب بزرگ را از دست نباید داد. خانه‌ها «تکیه» شده. دل‌‌ها هم به این تکیه‌ی نوین، تکیه داده. تاسوعا شب شناخت است. عاشورا شب وصال. ما بزرگ‌شده‌ی همین تاسوعاها هستیم. پرورش‌یافته‌ی عاشورا. این دو شب، دامنِ ماست.

   بقیه در ادامه مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۳۶
دامنه |
۰۸
شهریور ۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. وقتی زمستان ۴۲ به دنیا آمدم ... از آن سال تا امسال -تابستان ۹۹- فقط دو سه سال آغاز زندگی‌ام -که در قنداق و گهواره بودم و از پستان، شیر می‌مکیدم- از محرّم و امام حسین (ع) درک و حسّی نداشتم. شاید -و لابُد- همان دو سه سال هم، مادرم روح و روانِ مرا با رسیدنِ محرّم‌ها، با بُردن به مجالس روضه و عزاداری‌ها، با نام مقدس اباعبدالله (ع) آغشته و بیمه می‌کرد. حالتی از وضعیت، که برای مثل و مانندِ من برای همه‌ی کودکان دیارمان رخ داد و همچنان می‌دهد.

 

سالی که دنیا آمدم همان سالِ سرنوشت بود که امام خمینی رهبر خردمند و بی‌همتای نهضت اسلامی، سخنرانی تاریخی‌اش علیه‌ی بنیادِ رژیم شاهنشاهی را آن‌هم در روز عاشورا (۱۳ خرداد ۱۳۴۲) در قم انجام دادند و عملاً انقلاب علیه‌ی شاه را وارد مرحله‌ی نوین کردند. در واقع نهضت ایران از محرم خط می‌گرفت.

 

شاید آن هنگام که امام با یارانِ قلیل و اندک، مواجه و مورد طعنه و کینه و سُخره‌ی این و آن قرار گرفته بود، فرموده بود یاران من در گهواره هستند، شامل من هم می‌شد. گویا شده بود. هم سال ۵۶ و ۵۷ در اوج‌گیری انقلاب که از قضا آن هم ماه محرم بود و هم از سال ۵۹ تا ۶۷ در هشت سال دفاع مقدس با کمترین لبیکم، به یاریِ امامم شتافتم که رهبری‌اش را به مقتدا و مولایش، آموزگار واقعه‌ی کربلا و الگوی همه‌ی واقعه‌های هم‌گونه‌ی عاشورا، یعنی آقا امام حسین (ع) مدیون و مقروض بود.

 

نمی‌دانم گویا از سه چهار سالگی پایم به تکیه باز شد و سپس به مسجد. یادم است روز عاشورا از یزید -که مرحوم فیضی آن نقش را ایفا می‌کرد- می‌ترسیدم و وقتی او را در آن لباس و شلّاق بر روی اسب، می‌دیدم به پشت دیوار انبار نفت در تکیه‌پیش قایّم می‌شدم و پنهانی از دور و از کُنج جِرز آجر، او را می‌پایدم و وقتی می‌دیدم تا چه اندازه بی‌مروّت و شقی‌ست، پیش خود علیه‌اش با لغت‌های خاص! رَجَز می‌خواندم و ناسزا می‌فرستادم! چون با بی‌رحمیِ تمام، بر پشت و صورت اسیران -که دختران خُردسالِ گریان بودند- شلّاق می‌نواخت.

 

عاشورای سال ۱۳۹۶ در  داراب‌کلا. جعفر مؤذّن غلامی در نقش شمر

عکاس: جناب یک دوست

 

بعدها که بزرگ‌تر شدم خیالم را اصلاح کردم و حالی‌ام شد اون یزید نیست، یزید در کربلا نبود، در شام (=سوریه‌ی امروزی) بر تختِ سلطنت جَور و شَرابش بود که فرمان داده بود با امام حسین (ع) بجنگند. او شمربن ذی‌الجوشن است که مرحوم شیخ حسین ملایی مشهور به «شخ‌حوسِن‌یزید»، و مرحوم فیضی و اینک درین سال‌ها جعفر مؤذّن غلامی در جلد آن می‌رفتند و اخلاق کریه و رفتار قبیح او را در یوم عاشورا به نمایش می‌گذاشته و می‌گذارند تا مردم و مؤمنان، شِمّه‌ای با گوشه‌هایی از قساوت و جهالت اَشقیا نسبت به خاندان رسالت و امامت، اهلبیت عصمت و طهارت (ع) آشنا شوند.

 

همان آشنایی‌ها و همین اُنس و آشتی‌ها، دین را بیمه کرد و دیندار را بیمه‌تر. از آن سال ۶۱ هجرت که واقعه در دشت تفتیده‌ی کربلا رخ داد تا امسال که ۱۳۸۱ سال از عاشوراها و محرّم‌ها بر بشریت می‌گذرد، شیعیان و پیروان آن امام هم بیمه‌ی عاشورایند و هم بیمناکِ بازنماندن از آن. درود دایمی بر عاشورا و صاحب عاشورا و درود ابدی بر روح حضرت زینب کبرا (س) که اگر نبود کربلا در کربلا مانده بود!

 

با درکِ تاسوعا واردِ عاشورا می‌شویم. تاسوعا (=نُهم) زمانِ شناخت یاران امام حسین (ع) بود برای ورود آگاهانه و رشیدانه به عاشورا (=دهم) و ما همچنان بیمه‌ی نهم و دهم هستیم؛ تاسوعا را مقدمه‌ی عاشورا می‌کنیم تا شناخت در کنار عرفان و عشق بنشیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۱
دامنه |
۰۸
شهریور ۹۹
 
محرم در روستای اوسا
 
 
بازنشر دامنه
 
 
ارسالی صدای اوسا
 
 
یاد شهید قاسم سلیمانی و شهیدان داراب‌کلا جاودانه
 
 
حجت الاسلام سیدعلی صباغ و حجت الاسلام شیخ رحیم آهنگر

بقیه در ادامه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۳۹
دامنه |
۰۷
شهریور ۹۹
به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: باید راهی جُست. با توجه به شیوع کرونا، امسال وضعیت خاصی بر مراسمات و برنامه‌های ماه محرم حاکم شده است. بسیاری از مراسم یا تعطیل شدند و یا به صورت خاص برگزار می‌شوند. گرچه عشق و محبت اباعبدالله علیه‌السلام در دل و جان مردم ریشه دارد، اما دوست دارند این محبت در مراسم هم به منصه ظهور برسد.
 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 
بنده معمولا هرساله، دهه اول محرم را در مسجد محل خودمان گتاب، حضور داشتم و بعد از برگشت به قم، چند روز روضه زنانه و یک شب هم مراسم مردانه در منزل برگزار می‌کردیم، اما ظاهراً امسال نمی‌توانیم. گرچه کرونا شیوع دارد، اما می‌توان راهی جُست تا هم پروتکل رعایت شود و هم خیمه مراسم برپا گردد. واقعا با حال پریشان، نگران بودیم و می‌گفتیم خدایا چه کنیم؟ چه راهی؟ چه برنامه‌ای؟ چه مراسمی؟ واقعا نمی‌توانستیم تعطیلی مراسم امام حسین علیه‌السلام را ببینیم... ناگهان به ذهن ما خطور کرد که برنامه امسال را از خانه‌ها به داخل کوچه و در فضای باز بیاوریم. جرقه این کار همان و پهن شدن بساط روضه همان.
 
قم. روضه در کوچه. ارسالی جناب شیخ احمدی
 
از همان شب اول کوچه را مفروش کردیم و پارچه سیاه را چسباندیم و خدا خودش روضه‌خوان و مداح را هم جور کرد و اکنون هشت شب هست که مراسم به صورت زیبایی برگزار می‌شود. مراسمی را که با بیست نفر شروع کردیم، اکنون با ۱۲۰ نفر در حال برگزاری است و البته تمام تلاش را در رعایت وضعیت کرونایی هم داریم. آن‌قدر این مراسم ساده و بی‌آلایش برای اهالی جذاب هست که قصد دارند آن را در دهه دوم محرم هم ادامه دهند. ما از اهالی کوچه و کسانی که از اطراف به مراسم می‌آیند، جز اظهار رضایت و طلب آمرزش برای پدر و مادرمان، چیز دیگری نمی‌شنویم. همیشه راهی پیدا می‌شود؛ باید آن را جُست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۳۸
دامنه |
۰۶
شهریور ۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. در کربلا، حرم امام حسین (ع) در اول خیابان منتهی به باب رأس‌الشریف -علیه السلام- گفتم بهتره به انقطاع کل شیء فکر کنیم و از اینجا تا حرم از هم جدا شویم و هر کس به تنهایی این ۱۰۰ متر را با آتشفشانِ درونش به حسّ «با حسین‌بودن» برسد. و چنین هم شد.

 

حالا با همه‌ی تب و لرزهای عرفانی‌ام، با شرم شدید نخستین گام‌هایم در کف حرم کسی‌ست که ثارالله شد؛ اوج همه‌ی اوج‌ها. کسی که از کودکی قند روضه‌اش را مادرم برای شفا به ما می‌خوراند. کسی که برای چای مجلس عزایش صف می‌کشیدیم از نوجوانی، تا عشقش را در رگ‌های قلب‌مان جاری کنیم و در راه او فوران بیافرینیم. کسی که به حتم عامل اصلی دیندار‌ماندن سیل عظیمی از شیعیان است. کسی که منبر با او منبع و مأخذ می‌گیرد. کسی که فقط و فقط باید برای مصائب و عشق او گریست. کسی که بنیاد حکومت‌های جائر و ستمگر و بی‌عدالت را نامشروع و عدوانی اعلان کرد. کسی که تفکر آزادیبخشش ازو یک رهبر مقدس ساخت. بگذرم.

 

حرم و بین‌الحرَمین. بازنشر دامنه

 

چندقدم رفتم به سمت مرقد شریف. یک آن دچار خجالت و شرم شدید شدم. متوقف گشتم. و با نیت توحیدی سه قدم برگشتم به عقب و در کُنج درب ورودی آن رهبر تامّ و تمامم بر سنگ سرد و بَردش سجده‌ی عشق به خدا زدم و دلم را به سیدالشهداء سپردم و تا بلد بودم با مقتدایم گپِ دلی زدم. با خواسته‌های خاص، کمی در قلبم طیِّ‌طریق کردم و اولین اشک ورودم به مرقد را با دستمالی که داشتم جمع کردم و در جیبم به امانت و تبرّک گذاشتم.

 

حالا سبکبال و با کمی تبسّم مجاز، از عزیزترین رهبر زندگی‌ام اجازه‌ی چندقدم جلوتررفتن گرفتم. مکثی کردم و درنگی و در وضع خاصی، حیرتی شوق‌انگیز مرا. فراگرفت. در رواق مستطیل‌شکل ابراهیم مُجاب -نوه‌ی امام کاظم (ع )- و در دنیای درونم گم شدم و در گوشه‌ای باز هم نشستم.

 

سپس با یک حالی که در ۱۰ دقیقه به من دست داد سرسپرده و دلچسب مثل موج پرارتفاع اقیانوس موّاج اطلس، به اطلسِ مکتبم، دینم، حیاتم، مماتم، شفیع‌ام، همه‌ی عصاره ی انبیایم و در یک کلام وارث آدم تا خاتمم، مماس شدم و قبرش را با گریه‌ای بی‌غل‌وغش و ناله‌ای بی‌رقیب، بغل گرفتم. همانی که بارها از زبان مرحوم حاج‌شیخ احمد آفاقی در بالای منابر تکیه و منازل روضه شنیدیم که می‌گفت: «ان‌شاء‌الله قبرش را در بغل بگیرید سوم‌صلوات را بلندتر ازین بفرستید.»

 

و من آن لحظه، نه فقط به صلوات لِسانی و جاری، بلکه به صلوات مجسّم و مشهود محمد و آل محمد نائل شدم که از اینجا به بعد در قلم و الفبای فارسی نمی‌گنجد. باید موزیکدانی سراغ یافت و از او خواست حال این گونه‌ی یک زایر مولا امام حسین (ع) را در ردیف نُت عشق، فنا بسازد و با سبکی موزون بسُراید.

 

اما حیف! که من چقدر در این رابطه‌ی گپ‌و‌گفتی با مولایم از آن زن پابرهنه‌ی عشایر عراقی -که از صدها روضه‌خوان، برایم عشقی افزون‌تر و خالص‌تر نسبت به حسینم آفریده بود در کنج آن حرم- عقب و باز مانده‌بودم. همان زن محجوبِ فقیری که حالِ زارش را در گوشه‌ی قلبم درج، و الگوی خویش ساختم تا با دیدنِ  نوع عشقش به سیدالشهداء، تا  ابد عطر نابِ بین‌الحرمین را از ذائقه‌ی ذخیره‌شده‌ام دور نسازم. هرگاه به ادب آن زن عشایر عراقی و انگشت سبّابه‌ی اشاره‌اش به حضرت اباعبدالله (ع) خیره می‌گردم، خیر می‌بینم. آن زن مرا در دریای عشق حسین به شنا بُرد و در من، فنا و گریه و اشک آفرید و خودش شد بی‌نظیرترین یادگار صحنه‌ی زیارتِ نجف کربلای من. بگذرم.

 

در داخل حرم امام حسین (ع)

 

حالا اگر دل داری، مجدد بیا درون مرقدالحسین. از همان کفِ خیابان دایره‌ای، دیواره‌های ۱۵متری حرم، با یک شیب آرام از باب‌الرأس غروبگاه خورشید، به‌آرامی منتهی می‌شوی سوی سیدالشهدا. تا ۸ متر یا بیشتر، این شیب، تو را شیداگونه می‌برَد درون گودال قتلگاه که حالا چهار رواق و یک مکعب مُطاف است برای زائر حائر حیران. و تو بدان که خود پیکر پاک امام، ۱۱متر دیگر پایین‌تر از خود ضریح است.

   بقیه در ادامه مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۱۹
دامنه |
۰۶
شهریور ۹۹

 

امام خمینی، که حتی با شنیدنِ

«السلام علیک یا اباعبدالله‌‌» اشک می‌ریختند. (منبع)

 

 

۶ شهریور ۱۳۹۹

 

 

عزاداری رهبری در ماه محرّم بدون حضور مردمی (منبع)

 

 

عزاداری محرم در جوار شهدای گمنام بندرگز (منبع)

 

 

عزاداری محرم در مسجدجامع گلشن گرگان (منبع)

 

 

عزاداری محرم در مسجد جمکران قم (منبع)

 

 

نقاره‌خانه از زاویه‌ی سردرگاه نواب صفوی حرم رضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۰۲
دامنه |
۰۵
شهریور ۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. امام حسین (ع) در طولِ مسیرِ مکه به کوفه وقتی فرصت صحبت با یاران و افراد پیدا می‌کرد در بیانات خود به آیات قرآن کریم استناد می‌کردند؛ زیرا قرآن در نگاه امامان (ع) و پیروان برترین معیار و بالاترین حجت و حکمت است. من از میان چندین آیه -که در مسیر در لسانِ حضرت اباعبدالله (ع)  برای انتباه یا التجاء و یا ارشاد جاری شد- از باب تبرّک و توجّه به متن و ترجمه‌ی دو آیه‌ی استنادی آن حضرت بسنده می‌کنم. می‌توان رجوع کرد به این (منبع)

 

۱. هنگامی که به یکی از اُتراق‌گاه‌های مسیر (=منزلگاه‌های توراهی) عراق رسیدند کسی که از کوفه خبر داشت گفت: «تو را به خدا به کوفه نرو، که حتماً تو را خواهند کشت.» امام (ع) در جواب آیه‌ی ٥١ توبه را قرائت کردند: 

 
قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.
 
بگو: هرگز چیزی (از خیر و شرّ) به ما نمی‌رسد، مگر چیزی که خدا برای ما مقدّر کرده باشد. (این است که نه در برابر خیر مغرور می‌شویم و نه در برابر شرّ به جزَع و فزَع می‌پردازیم، بلکه کاروبار خود را به خدا حواله می‌سازیم، و) او مولی و سرپرست ما است، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس.
 
توضیح: مترجمان برجسته‌ی قرآن، «کَتَبَ» را به معنیِ «مقدّر نموده است». «واجب گردانده است». «مقرّر داشته است.» برگردان کرده‌اند.
 

۲. موقعی که به یکی از منزلگاه‌های دیگر -که به قصر بنی‌مقاتل مشهور بود- رسیدند، یکی از افراد آنجا به امام حسین (ع) گفت: «من شمشیر و اسبم را می‌دهم اما مرا از این کار [کمک به امام] معاف کن.» امام (ع) فرمودند: «هنگامی که نسبت به ما جان‌ خودت را دریغ می‌کنی ما را به مال تو نیازی نیست» و اینجاست که در ادامه، به بخش پایانی آیه‌ی ٥١ کهف استناد فرمودند:

 

«...وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»

 

و گمراه‌سازان را دستیار و مددکار خود نساخته‌ام (و اصلاً به دستیار و مددکار نیازی ندارم).

 

توضیح: مترجمان برجسته‌ی قرآن، «الْمُضِلِّینَ» را به معنی گمراه‌سازان. سرگشته‌کنندگان و «عَضُداً» را به معنیِ معیّن مددکار. دستیار، برگردان کرده‌اند.


نکته و آموزه: آیه‌ی اخیر، همان آیه‌ای‌ست که خدا خود می‌فرماید در کارِ «آفرینش جهان و انسان»، ابلیس و فرزندانش و گمراه‌سازان را حاضر نکرده‌ام و کمک نگرفته‌ام. بنابرین، امام حسین (ع) نیز، با آوردنِ این آیه‌ی عجیب به صحنه، خواستند بگویند در نهضتی که بپا کردند تا به کمک مردم گرفتار کوفه بشتابند، هیچ چشم‌داشتی به کمک آن‌گونه مُردّدان که در واقع از گمراه‌سازان‌اند، ندارند؛ نه به اسب و شمشیرشان، و نه حتی به خودشان و نفرات‌شان. این بود که سرانجام با همه‌ی تلاش‌هایی که انجام دادند تا فریب‌خوردگانِ صحنه‌ی کربلا، جنگی بپا نکنند و خون‌ریزیی ننمایند، کارگر نیفتاد و فرجام همان شد که آن امامِ شهید و ۷۲ یارِ عزیزش، جاودانه بمانند و اُسوه‌ی حسَنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۰۴
دامنه |
۰۴
شهریور ۹۹

وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ ۚ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ * قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ * وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ.

آیه‌ی ۱۰ تا ۱۲ سوره‌ی سجده

 

ترجمه و توضیح: مرحوم مصطفی خرّم‌دل

 

(کافران) می‌گویند: آیا هنگامی که ما مُردیم و در زمین گُم گشتیم (و ذرّات وجود ما آمیزه‌ی خاک گردید و اثری از آن نماند) آیا آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت (و دوباره زندگی را از سر می‌گیریم؟) بلکه آنان منکر ملاقات با پروردگارشان (برای حساب و کتاب) هم هستند. [مراد از گم‌شدن، جزوِ خاک شدن و در پهنه‌ی زمین پراکندن و پرتاب‌شدن است.]

 

بگو: فرشته‌ی مرگ که بر شما گماشته شده است، به سراغتان می‌آید و جان شما را می‌گیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید.

 

اگر (می‌شد) ببینی گناهکاران را در آن هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کتاب گرد آورده شده‌اند، و ایشان از خجالت) سر به زیر افکنده‌اند و می‌گویند: پروردگارا! دیدیم (آنچه خود را از آن به کوری زده بودیم) و شنیدیم (آنچه خود را از آن به کری زده بودیم. هم اینک پشیمانیم) پس ما را (به جهان) بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم (و سرافراز به خدمت برگردیم). ما (به قیامت و فرموده‌ی پیغمبرانت) یقین کامل داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۱۰
دامنه |
۰۲
شهریور ۹۹
پست ۷۷۰۰ : به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: محتشم و تشنگی در کربلا. محتشم (۹۰۵ - ۹۹۶) از مهم ترین شاعران مرثیه سرای مذهب شیعه به شمار می‌آید.  معروف ترین مرثیه‌ای که محتشم برای شهدای کربلا سروده است ترکیب دوازده بندی «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» است که از مشهورترین اشعار فارسی به شمار می آید. کلمه به کلمه، مصرع به مصرع، بیت به بیت و بند بند این ترکیب بند همراه با سوز جگر است، ترکیب بندی است که به نظر می‌­رسد با درکی حسی و واقعی از واقعه کربلا سروده شده است. در یک بیت می‌­گوید:
 
زآن کشتگان هنوز به عَیّوق می­‌رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
 

حجةالاسلام محمدرضا احمدی

 

توجه به معنای عَیّوق و ویژگی­های آن مشخص می­شود که محتشم چه انتخاب دقیقی داشت است. دهخدا می‌گوید: عَیّوق ستاره ای است خُرد، روشن، سرخ رنگ، به طرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد.  آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه. اما محمد معین، علاوه بر این که می‌گوید عیوق نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی در امتداد کهکشان راه شیری است، به نکته مهمی هم اشاره دارد که عیوق، نماد فاصله و دوری است.
 
با توجه به این دو تعریف، دو نکته را متوجه می‌شویم:
 
۱.  اگر عیوق به نگهبان تعریف شده، پس چرا در مقابل تشنگی اصحاب کربلا کاری نمی‌کند؟ چرا از این مکروه و کار زشت کوفیان جلوگیری نمی کند؟ چرا در مقابل چشمان بیدار نگهبان این اتفاق افتاده است؟
 
۲.  با گذشت صدها سال از واقعه کربلا، صدای العطش عاشوراییان آن چنان بلند و عمیق و حانسوز است که هنوز این فریاد به دورترین نقاط هستی می‌رسد. فریاد العطش حتی به گوش کروبیان هم رسیده است.
 
با توجه به دو معنای فوق، به عمق دقت و ارادت محتشم و سوزناک بودن عطش در کربلا پی می‌بریم.
 

پاسخ دامنه: سلام جناب حجت‌الاسلام احمدی. خواندم و خیلی لذت بردم. نوشته‌ای پربار و حاوی معانی و مضامین وسیع نوشتی. بلی؛ حتی تا دورترین نقطه هم، آوای کربلا، پیام سیدالشهداء (ع)، غم عظیم عاشورا و اندوه عمیق تاسوعا طنین می‌اندازد؛ تا ستاره‌ی عیّوق. همین به‌صحنه آوردن عیوق، اوج شعر محتشم است. ممنونم. ممنون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۶
دامنه |
۰۱
شهریور ۹۹

خبر ۱ : استیو بنن استراتژیست برکنارشده‌ی ترامپ -که در ساخت دیوار مرزی آمریکا و مکزیک نقش داشته- از طریق سایت سرمایه‌گذاری «ما دیوار می‌سازیم» بیش از ۲۵ میلیون دلار از کمک‌های مردمی را به جیب زده است. (منبع)

 

دامنه: این شخص به لزومِ جنگ مسیحیان و یهودیان با اسلام و چین معتقد است و این رویارویی را مقدس نیز می‌داند. لابد جیب‌بُری کرد تا پول دیوار مرز مکزیک را خرج تقابل با اسلام و ایران کند!

 

 

خبر ۲ : جو بایدن در مورد ماه محرم نوشت: «همانطور که دوستان و همسایگان مسلمان ما شروع سال نو اسلامی را گرامی می‌دارند و به فداکاری‌ای که در ماه مقدس محرم انجام شد، احترام می‌گذارند، بیایید همه‌ی ما بخواهیم که در کنار هم در مبارزه برای شفقت، برابری و عدالت بایستیم.» (منبع)

 

دامنه: کاری به این ندارم که او به آنچه گفته، صداقت دارد یا ندارد، صوری گفته یا جدّی. باورش شده یا نه. مهم این است او به چهار مفهوم ارزشی اشاره کرده است که آرزوی همیشگی بشریت است، خاصّه به اصل «فداکاری» در واقعه‌ی عاشورا. باز «جو بایدن»! که دست‌کم برای ماه محرم، ولو برای کسب وجهه و رأی، چنین نوشت. هستند در داخل که انگار یک جو غیرت ندارند و هنوز هم منتظرند ترامپ یک غلطی علیه‌ی ایران بکند و از این‌که نمی‌تواند، با خود در کلنجارند و تحت فشار.

 

 

خبر ۳ : باراک اوباما گفت: «عاقبتِ ریاست‌جمهوری ترامپ، افسارگسیختنِ بدترین هوس‌های ما بوده، تضعیف وجهه‌ی پرافتخار ما در اطراف جهان و تهدید بی‌سابقه‌ی نهادهای دمکراتیک ما.» (منبع)

 

دامنه: متوجه شدید که چی گفته؟ یعنی بدترین شکل دموکراسیِ صوری و پولی و کاپیتالیستی.

 

 

خبر ۴ : بیل کلینتون گفت: «شما می‌دانید که ترامپ با چهار سال ریاست جمهوری دیگر چه‌کار خواهد کرد: مقصّردانستن دیگران، قلدری و تحقیرکردن.» (منبع)

 

دامنه: سه شیوه‌ی قدرت یک‌جانبه‌گرا و سه فاز شخصیتی نژادپرستی در آمریکا.

 

 

خبر ۵ : نخست وزیر عراق در دیدار با  ترامپ در آمریکا گفت: «آمریکا به عراق برای شکست داعش کمک کرد.» (منبع)

 

دامنه: ازجمله حرف‌هایی‌ست برای تأمین منافع ملی، ولی تهی از راستی و خالی از درستی. امور داخلی هر کشوری انحصاراً ملی‌ست، اما اثراتِ ملموس معاضدت ایران نادیده‌انگاشتنی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۵۱
دامنه |