دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب دی 1396 دامنه

حاج کبل سید محمد شفیعی و حاج علی غلامی

عکسها در اینجا

مرحوم فیضی ذاکر اهل بیت (ع) در دارابکلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۹
۳۰
دی ۹۶

داستان کوتاه: یکی ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺩِﻩ ﺑﻪ اسم مش مُراد به ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ، ﻣﺮﺩ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.


ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﻩ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺶ مراد ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ! ﻣﺶ مراد با ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ.

ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺳﮓ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻣﺶ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ، ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ. (منبع)
بقیه ادامه
  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۸
۳۰
دی ۹۶

صبر جمیل در آیه پنج سوره معارج: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلا» به چه معنا است؟

پاسخ اجمالی: صبر جمیل به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بی‌تابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایش‌های سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.


صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهره‌مندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است. صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان می‌دیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغ‌گو می‌خواندند؛ بشارت‌های آنان را تکذیب می‌کردند، اما آنان لب به شکوه باز نمی‌کردند.



مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمى‌‏گردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بى‏‌تابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است.


همان‌گونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیبایی‌اند؛ نظیر صبر حضرت ایوب (ع) در برابر رنج‌های فراوان، بیماری‌های بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونه‌ای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[۱] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازه‌ای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبان‌زد خاص و عام است.


صبر یعقوب در فراق یوسف(ع)،[۲] صبر پیامبر اسلام(ص) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[۳] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابی‌طالب، صبر امام علی(ع) به مدت ۲۵ سال برای صیانت از کیان اسلام،[۴] صبر امام حسین(ع) در روز عاشورا[۵] و صبر زینب کبری(س) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[۶] این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزه‌های دینی ما است.


نکته‌ای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که وی در فراق یوسف آن‌قدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بی‌تابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![۷] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود.


از روایات استفاده مى ‏شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مى‌‏ریخت به آن‌حضرت گرفتند که شما ما را از بی­ صبری نهى می‌کنید، اما خودتان اشک مى‌‏ریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مى‌‏گرید و قلب اندوهناک مى‌‏شود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمى‌‏گویم.[۸]

منابع بحث در ادامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۷
۳۰
دی ۹۶

پاسخ آیت‌الله العظمی وحید خراسانی درباره معامله بر حق و امتیاز وام:

سؤال: آیا معامله بر حق و امتیاز وام مثل خرید امتیاز وام مسکن چه حکمى دارد؟

جواب: با توافق طرفین در صورتى که از طریق صحیح وام گرفته شده و خلاف قانون نباشد رفع ید از حق و گرفتن مقدارى وجه در قبال رفع ید از آن اشکال ندارد. (منبع)

فتواهای قبلی مراجع در پست های گذشته در ادامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۴
۳۰
دی ۹۶


عکس و حرف



نکته های کوتاه دامنه؛ تماشا در ادامه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۱
۲۹
دی ۹۶

دیدگاه سردار قاسم سلیمانی دربارۀ شرکت ایران در جنگ سوریه و رخدادهای شب های دی ماه 1396 ایران، در جمع حفاظت اطلاعات قوه قضائیه:


منبع عکس: خبرگزاری دفاع مقدس


...من وقتی صحنه نابخردانه آن نادان در آتش‌زدن پرچم ایران را دیدم خیلی دلم سوخت؛ گفتم‌ ای کاش به‌جای پرچم من را (نه تصویر من را) بلکه من را ده بار آتش می‌زدند؛ چرا که ما برای سرافرازی این پرچم در هر قله‌ای 10 شهید داده‌ایم...


سردار سلیمانی با بیان اینکه گاهی آدم‌های بزرگ ما حرف‌های خطاآلود استراتژیک می‌زنند تصریح کرد: می‌گویند ما چرا در سوریه نبرد کردیم؟ خب، به این سبب که یک رژیم گمراه و گستاخی همچون رژیم صهیونیستی با دارا بودن بیش از ۳۰۰ کلاهک هسته‌ای و با اتخاذ استراتژی جنگ پیش‌دستانه، هر توانایی را قبل از فعلیت یافتن نابود و بمباران می‌کند؛ اما امروز جمهوری اسلامی با عزت و اقتدار در برابر چنین رژیمی ایستاده است و دلیل آن علاوه بر سربازان نژادی خود در درون کشور، سربازان دیگری هستند که در نقاط دیگر، این دشمن را متوقف کرده‌اند...


یک زلزله ۵ ریشتری، یک شبِ تهران را به هم می‌ریزد؛ خب تصور کنید داعش وارد کشور ما می‌شد؛ این چه عقلی است؟... اگر آن

بقیه در ادامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۳
۲۹
دی ۹۶
به قلم دامنه: سلسله مباحث خاطرات دامنه. به نام خدا. اوائل دی امسال (1396)، به مدت چندروز در مشهد مقدس بودم. معمولاً هر بار، عینِ همۀ دفعات مسافرتم به آن مکان شریف، همۀ صحن های حرم رضوی را به قصد تبرّک و دیدار می گردم.

در یکی از همان روزها چشمم به ستون های صحن کوثر حرم امام رضا علیه السلام افتاده بود، دیدم عکسی از مرجع بزرگ شیعیان جهان آیت الله العظمی سید علی سیستانی نصب است. تعجّب کردم. چون دست اندرکاران حرم رضوی سابقه نداشته است از این مرجع عالقیدر، عکسی، متنی یا سخنی نشر دهند.


با کنجکاوی پیش رفتم که ببینم موضوع چیست؟ دیدم سخنی بسیارمهم و تکان دهنده از این فقیه آگاه، مرجع روشن ضمیر، عالم ساده زیست و شخصیت متنفّذ جهان اسلام، منعکس شده است. با گوشی همراهم، عکسی انداختم که اینک این پست بر مبنای همان عکس و سخن، شکل گرفته است. امید است مفید، نافع، درس عبرت و پند افتَد.


عکاس: دامنه. از روی ستون صحن کوثر
حرم امام رضا (ع) 7 دی 1396.
به متن، بادقت و تفکر نگریسته شود

برخی از کلیدواژه های این سخن حکیمانۀ آیت الله العظمی سید علی سیستانی این گونه است: دین همان محبّت. تعجّب از تفرقه. دفاع شیعیان از حقوق اجتماعی و سیاسی سُنّی حتی قبل از حقوق خود. گفتمان شیعه دعوت به وحدت. نگویید برادرانِ اهل سنت؛ بگویید جانِ ما اهل سنت.


حال مقایسه کنید دیدگاه مترقی و حکیمانۀ این مرجع محبوب را با دیدگاه های شاذّ و اختلاف افکنِ برخی از مقدس مآب های به دور از حکمت و مصلحت و حقیقت، که تمام مأموریت شان دویّت آفرینی میان مسلمانان و فِرَق دینی ست و دست گذاشتن روی رویدادهای خاص و آب و تاب دادن به استثناء های دین به جای نشر قواعد و مبانی و اشتراکات.


خدا، آقای سیستانی را تندرستی و بقای عمر دهاد تا عِماد جهان اسلام برقرار و استوارتر بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۳
۲۹
دی ۹۶

قرآن در صحنهقُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی.

بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، بپرستم. و مأمورم که [در این آیین از] نخستین تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] او باشم. بگو: اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روزی بزرگ می ترسم. بگو: فقط خدا را در حالی که ایمان و عبادتم را برای او [از هر گونه شرکی] خالص می کنم، می پرستم. (سوره ۳۹: الزمر - جزء ۲۳- آیۀ 11 تا 14. ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)


علامه طباطبایی


تفسیر علامه طباطبایی: در آیه مورد بحث مى خواهد بفرماید: به ایشان بگو آنچه من بر شما تلاوت کردم که باید خدا را بپرستم و دین خدا را خالص ‍ کنم، هر چند خطاب در آن متوجه من است، و لیـکـن بـایـد مـتوجه باشید که این صرفِ دعوت نیست که من فقط شنونده اى باشم و مأمور بـاشـم کـه خـطـاب خدا را به شما برسانم، و خودم هیچ وظیفه اى دیگر نداشته بـاشـم، بلکه من نیز مانند یک یکِ شما مأمورم او را عبادت نموده، دین را براى او خالص سـازم.


بـاز تـکـلیـف مـن بـه هـمـیـن جـا خـاتـمـه نـمـى یـابـد، بـلکـه مأمورم کـه قـبـل از هـمـه شـمـا در بـرابـر آنـچـه بـر مـن نـازل شـده تـسـلیـم باشم، و به همین جهت قبل از همه شما من تسلیم شده ام، و اینک بعد از تسلیم شدن خودم به شما ابلاغ مى کنم. آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم، و به او ایمان آورده ام، چه اینکه شما ایمان بیاورید و یا نیاورید. پس دیگر طمعى به من نداشته باشید.


پس اینکه فرمود: قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ اشاره است به اینکه آن جناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دین و داشتن دین خالص مانند سایر مردم است.


و جـمـله وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ اشـاره اسـت بـه ایـنکه در امرى که متوجه من شده زیادتى است بر امرى که مـتـوجـه هـمـه شـده اسـت، و آن زیـادتـى عـبـارت از ایـن اسـت کـه خـطـاب، قـبـل از شـمـا مـتـوجـۀ مـن شـده، و غـرَض از تـوجـه آن بـه مـن قبل از شما این است که من اولین کسى باشم که تسلیم این امر شده ام و به آن ایمان آورده ام...


قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ. مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نسبت به پروردگارش، به شهادت سیاق این است که: با امر او به این که دین را براى خداى اخلاص نماید، مخالفت ورزد. و مـراد از یـوم عـظـیـم روز قیامت است. و این آیه در حقیقت به منزله زمینه چینى براى آیه بعدى است.


قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی. این آیه تصریح دارد به اینکه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) امر پروردگار خود را اطاعت و اِمتثال کرده، بر خلاف آیه قبلى، که همین معنا را به طور کنایه مى رساند. در ایـن آیـه بـکـلى کـفّـار را مـأیـوس کـرده، و بـراى هـمـیشه از اینکه آن جناب در برابر خـواسـتـه هـایـشـان (کـه همان مخالفت با اوامر الهى است) روى خوش نشان دهد، نومیدشان ساخته است.


و اگـر کـلمـه اللّه را کـه از نـظـر تـرکـیـب بـنـدى کـلام، مفعول کلمه أَعْبُدُ است، و باید بعد از آن آمده باشد، جلوتر آورده، براى این است که انـحـصـار را افـاده کـند، و بفهماند که من تنها خدا را مى پرستم. و جمله مُخْلِصًا لَهُ دِینِی مـعـنـاى حـصـر را تأکید مـى کند. المیزان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۱
۲۸
دی ۹۶

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: با سلام جناب دامنه خدا پدر و مادر شما را رحمت کند. دیشب خبر دار شدیم عالم عامل حضرت حجة الاسلام سید جلیل القدر حاج آقا عمادی اوسایی که در قم زندگی می کردند و در محضر علما و مراجع عظام کسب فیض می نمودند در سن 71 سالگی به ملکوت اعلی پیوستند و امروز تشییع جنازه ایشان بود جمعیت خیلی زیادی آمده بودند حضرات علماء داربکلا هم حضورداشتند حاج آقا وحدت و حاج آقا صادق الوعد ....... هم شرکت دا شتند.


خدا رحمتش کنه ایشان را می شناختم از خصوصیات بارز ایشان خوش اخلاق و متبسم و دائم الذّکر و بیان عالی در سخنوری داشتند منظور امشب شب جمعه فاتحه ایی بروح ایشان نثار نمائید. قم 28 دی 96.


پاسخ دامنه: به نام خدا. مرحمت شما را نسبت به والدینم پاس می دارم. این روحانی تازه درگذشته را هم خدا مشمول رحمت هایش کند. ممنونم از اطلاع دهی شما. به تأکید شما فاتحه هم نثارش کردم.


اقدام شما در ارائۀ این پست قابل تحسین است. من هم به بازماندگان نسبی و سببی اش تسلیت می گویم. کسانی که این روحانی را نمی شناسند اضافه کنم ایشان عموی سیدجلال ترمی اوسایی  (نجّار دارابکلا) اند.


عکس زیر ارسالی جناب خلیل آهنگر دارابی اوسایی به دامنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۴
۲۸
دی ۹۶

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام. خداوند والدین گرامی و عزیز شما را غریق رحمت فرماید و در آن دنیای باقی، با صلحا و اولیا همنشین گرداند.

دست مریزاد کبلاقا عکس فامیل عزیز ما حاج حسین داربکلایی ابن ملا ولی و کربلایی هاجر را [در این پست اینجا] گذاشتی از دیدنش خیلی خیلی مشعوف گشتم و به شما و او و خاندانش درود می فرستم.
خداوند پدر و مادر او و شما را بیامرزاد. بخصوص مادرشان که از نوجوانی بیادش دارم که خانه سنه کوه ما رفت و آمد داشت و هر بار چند شبانه روزی وقوف داشتند... یادش بخیر. درود و بدرود.


پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام جناب مهندس عبدی. ممنونم که لطف می فرمایید همیشه به والدینم.روح پدر شما هم همیشه شادمان باد. در مورد حاج حسین داربکلایی ملاولی نیز خوشحالم که آن پست موجبات نشاط روحی تان را فراهم کرد. جالت تر این که خیلی خوب به فامیل هایت احترام و ارزش می گذاری. این دلدادگی ها واقعاً به نزاکت ها و اخلاق های پایدار می انجامد. خدا نگه دار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۷
۲۸
دی ۹۶

به نام خدا

دیشب به لحاظ خورشیدی سالگرد پدرم بود

هرچند سالگردش را در ماه قمری در دهۀ محرم می گیریم

اما این پست یادکردی ست از آنان

که تا بودند چیزی برای ما کم نگذاشتند

و وقتی هم که رفتند دلمان را

مالامال عشق و شیدایی و غم فُرقت کردند

خدا رحمت شان کناد

قدر والدین تان را به کمال و تمام بدانید



قبر پدرم شیخ علی اکبر طالبی و مادربزرگم کبل فاطمه طالبی

مزار دارابکلا. عکاس: دامنه. 5شنبه 21 دی 1396

قبر مادرم زهرا آفاقی و مادربزرگم سیّده زینب صالحی


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۴
۲۸
دی ۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. قسمت 193. تلا در دارابکلا. دارابکلایی ها به خروس تلا یا طلا می گویند. و معمولاً به داشتنِ یک یا دو تای آن افتخار می کنند. اما به سه دلیل از کشتن و خوردن آن امتناع می کردند. الان را دقیق نمی دانم.


1_ چون خروس، زیبا و محور و جلودارِ مرغان است. 2- چون شگون داشتند. 3- چون برای ازدیاد نسل آن را سالم نگه می داشتند و حتی اسمهایی خوشآیند بر رویش می نهادند.


علاوه بر آن در مکتبخانه قدیم دارابکلا رسم بود، هر کس به سورۀ والشمس می رسید، باید یک طلا (تلا) برای آموزگار مکتبخانه هدیه می بُرد. گرچه واژۀ تَلَاهَا در سوره شمس به معنی پی رفتن است: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾ سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش (۱) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود» (سوره ۹۱: الشمس - جزء ۳۰ - آیۀ 1و2. ترجمۀ مرحوم فولادوند) اما وقتی به این نام می رسیدند، باید تلا و خروس هدیه می بردند و چه شیرین این بود این روز قشنگ قرآنی.


دارابکلاییها اگر هم مجبور می شدند خروس را بکُشند و شکم پُر طبخ کنند، آن را خلوت خوری نمی کردند؛ یا برای اموات خود روضه خونی می کردند و منبر به منزلشان می آوردند و آخوند محل را دعوت به ذکر روضه حضرت سیدالشّهداء (ع) می نمودند. یا یک محفل صلۀ رحم ترتیب می دادند و به همه آن را می خوراندند؛ زیرا گوشت لذیذی دارد و شامی فاخرانه تلقی می شد. تا لغت بعد.

«فرهنگ لغت دارابکلا» اینجا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۰:۵۱
۲۸
دی ۹۶


ملاولی حسین دارابکلایی. مسجدوتکیه پایین محلۀ دارابکلا


عکس زیر: مرحوم مهدی مشهور به میدی

متولی مسجد و تکیه بالا

خدا بیامرزدش

از جناب رنگین کمان بابت تهیه و ارسال عکس ممنونم



قلیان نبود یک پای مهدی لنگ بود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۸
۲۸
دی ۹۶
به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: عالی ودلنشین بود از طلا ب نجف.[این پست اینجا] درضمن از کلمه ی لسک و لسک دوا در مراسم فاطمه هم خنده کردم هم گریه کردم و همچنین از لفظ تلقین به تقویم هم خنده کردم.... پیشنهاد میکنم بقول خود چون سیاسی میاسی بلد نیستی نقد و نظر سیاسی میاسی به تشکلات نظام و به.... نداشته باشی سنگین تر هستی. بقول بعضی ها بادورود یا دورود بر شما.


پاسخ دامنه

به نام خدا. سلام جناب شیخ مالک. یعنی می فرمایی سیب زمینی بی رگ باشد دامنه!؟ درست است که سیاسی میاسی نیستم. ولی سوادِ اکابِری کمی بلد هستم! و دورۀ مربی گری نهضت سواد آموزی را هم طی کردم و مدرک دارم!

راستی، اکابری کلمۀ عربی بزرگسالان است که در دورۀ شاه، کلاس های شبانه برای میانسالان و شاغلان برگزار می شد، تا سوادآموزی میان همۀ نسل ها گسترش یاید. ولی اسلام زدایی شاه و فساد او و دربارش کارش را ساخت. اساساً فساد، کار همه را می سازد! چه زود و چه شاید دیر. برخی سقوط می کنند و برخی ها از قلب مردم می افتند؛ ولی هر دو همان سقوط است.

ممنونم که پست حوزۀ نجف چسبید. به قول مرحوم دکتر شریعتی پای هیچ قرارداد ننگین استعماری ، امضای آخوند نجف رفته، نیست. و دامنه حوزه نجف را نه فقط دوست می دارد بلکه مکتب فکری اش را پی می گیرد و مرجع بزرگ شیعیان آقای سیسانی و عملکرد و رویکردش را پاس می دارد. در امان خدا جناب شیخ مالک ما.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۹
۲۸
دی ۹۶

نوشته های جناب توحید: سلسله مباحث تریبون دارابکلا. بسم الله الرحمن الرحیم. در فرهنگ لغت ها غُلُوّ، از حد گذشتن است. و نیز گزافکاری و مبالغه. و شایعه یعنی خبر معمولاً نادرستی که شیوع پیدا کرده است. اما این دو در بدنۀ اجتماعی چه می کند؟


خوشبختانه یا بدبختانه حیوانات از غُلو و شایعه عاجزند و بهتر است بگویم از این دو زشتی دورند. اما انسان ها که به فطرت پاک مسلّح و تجهیزند و استعدادِ خلیفۀ خدا بر روی زمین شدن را دارا هستند، دست به این دو زشتی و پستی می زنند و اسیر آن اند. چرا؟


من ریشه اش را در فرهنگ ناپذیری و بی پرورشی می دانم. مقصر اصلی هم آموزش و پرورش است که نه توانسته است به کودک تا نوجوان، آموزش درستی بدهد و نه پرورش صحیحی بیاموزاند. ریشۀ ویرانی همینجاست که خروجی آن فقط محفوظات است و بس. و نمرۀ قبولی دادن و از شرّ شاگرد تنیل رها شدن. همین.


متأسفانه در دارابکلا نیز این دو خصیصه میان برخی ها و شاید اغلب شان رشد یافته است. اگر به کسی سخنِ درستی بگویی باور نمی کند، اما وقتی به عمد یک دروغ شاخدار یا یک غلوِّ عمیق بگویی از ذوق پَر در می آورد. چرا؟ چون دروغ و شایعه را از خبر صدق بیشتر خوش می دارد. دروغ و شایعه چون هیجان دارد او را بیشتر به باورهای غلط و تحلیل های تخیّلی اش وصل می سازد. مثلاً اگر طرف

بقیه ادامه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۱
۲۸
دی ۹۶

متن نقلی: «کتاب «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری»، نوشته سید حسین نصر با ترجمه مهدی کفائی - حسین کرمی اخیرا از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. این کتابی است در دفاع از اجزاء و ارکان سنت اسلامی و نقد علم و تکنولوژی مدرن. حاوی هفت فصل است که چهار فصل آن به گفت‌وگوهای مظفر اقبال [اندیشمندی اسلامی و نویسنده‌ای پاکستانی-کانادایی] با سید حسین نصر اختصاص دارد.»



نصر در فصل سوم کتاب می‌گوید بیشتر مراکز قدرت در جهان اسلام، معتقدند علم بیشتر یعنی قدرت بیشتر؛ بنابراین جهان اسلام باید در فراگیری علم و تکنولوژی جدید کوشا باشد و حتی بکوشد که در این زمینه، همانند ژاپن، از غرب پیش افتد. اما «تمدن اسلامی نمی‌تواند بدون تخریب خود کاملا از علم و تکنولوژی غربی تقلید کند.» پس، با توجه به گریزناپذیر بودن پاره‌ای از وجوه زندگی تکنولوژیک جهان مدرن، «مسلمانان باید در تسلط بر علوم غربی بکوشند، ولی چنین تسلطی باید با یک دید انتقادی مبتنی بر سنت عقلانی اسلامی همراه شود.»


نصر رفتن از راهی جز این راه را سرآغاز مرگ تمدن اسلامی می‌داند. او شناخت مبانی علم و تکنولوژی جدید و سنجیدن آن‌ها در چارچوب جهان‌بینی اسلامی را شرط تداوم حیات اصیل اسلامی در روزگار کنونی می‌داند. نصر مثال می‌زند که تلفن همراه خلوت انسان با خدا را از بین می‌برد؛ چراکه «این وسیله کوچک کاربرانش را ملزم می‌کند همیشه به آشوب جهان خارج وصل باشند.»


نصر نیز همانند رضا داوری در مواجهه با جهان غرب، قائل به جراحی و تفکیک نیست. وی می‌گوید: «من جزو کسانی‌ام که اصلا عقیده ندارند تمدن اسلامی می‌تواند قسمتی از تکنولوژی غربی را که خوب پنداشته می‌شود، انتخاب و ادعا کند که کاملا بی‌ضرر است و سپس قسمت‌های دیگر را رد کند. هر صورتی از تکنولوژی مدرن که اتخاذ شود، حتی اگر در سطح خاصی مثبت باشد، با خود آثار منفی خواهد آورد، اگرچه می‌توان برای کاهش این تاثیرات عاقلانه عمل کرد.»


او می‌گوید: «ما به جای تقلید از موسسات آموزشی غربی... احتیاج داریم موسسات آموزشی اسلامی سنتی خودمان را تقویت کنیم... این همان چیزی است که باید در جهان اسلام، از مدارس مالزی گرفته تا مراکش، انجام شود». (منبع)


توضیح دامنه: لازم به ذکر است دکتر حسین نصر پدرِ ولی نصر (تحلیل گر در آمریکا) در دورۀ رژیم پهلوی با دفتر فرح پهلوی همکاری نزدیک داشت؛ اما پس از انقلاب در غرب زندگی می کند و از نظریه خود تحت عنوان سنت اسلامی دفاع می نماید و با انقلاب اسلامی نیز میانه ای ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۰۹:۰۵
۲۸
دی ۹۶

توضیح ضروری دامنه: به نام خدا. این مقاله را پریشب خواندم و دیدم نکات ظریف و لطیفی دارد و برای ما که شیعیه اثنی عشری هستیم و به روحانیت مستقل شیعیه، علاقه و اعتقاد راسخ داریم، بسیار مفید است. من از خواندن آن لذت و بهره بردم. شما نیز تا آخرِ متن، امتحان کنید شاید هم نظر باشیم اگر این گونه هم نبود، لااقل بر اطلاعاتان نسبت به برترین و قدیمی ترین نهاد مذهبی شیعیه _حوزه نجف_ افزوده می شود:


رابطه شاگرد و استاد در فضای حوزه نجف رابطه ای سنتی و مبتنی بر احترام و تفقد است. در نجف انتظار می رود طلبه پیش از اذان صبح برخیزد و پس از نماز صبح در درس استاد حاضر شود. دروس معمولا تا حدود ۱۰ صبح به طول می انجامد.


در نجف درس و بحث طلبگی در حد بالایی از آزادی صورت می پذیرد و اساسا طرح اشکال و انتقاد به استاد یک مزیت علمی تلقی می شود. لذا مستشکلین دروس مراجع و اساتید همواره از اعتبار خاصی در این حوزه برخوردار بوده اند... طلبه ها نیز معمولا بحث های خود را حداقل یک بار با طلبه قوی تر و یک بار با طلبه پایین تر بحث می کنند تا درس ها به اصطلاح به خوبی هضم شود.


در حال حاضر حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار طلبه در نجف حضور دارند. اگر کسی بخواهد

بقیه ادامه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۰۸:۴۲
۲۷
دی ۹۶

به قلم جناب یک دارابکلایی. سلسله مباحث تریبون دارابکلا. با سلام خدمت جناب دامنه، 1- با عرض تسلیت خدمت شما و دوست خوب و دیرینه بنده آقا اسماعیل عزیز و خانواده ایشان و طلب صبر برای ایشان. 2- با تشکر از شما جهت ثبت مراسمات و آداب و سنن مردمان دارابکلا. [این پست اینجا]


3- تا آنجا که بنده شنیده‌ام از مویه و زاری در زبان محلی به «نواجش» یاد می‌شود و نه «نوازش»؛ معمولاً در گویش مازنی به جای صدای «ز» از صدای «ج» استفاده می‌شود: مثلاً به جای «از من» یا «از اینجا» گفته می‌شود «مه جه» و «ایجه جه». پس «نوازش» شما فارسی شده «نواجش» می‌باشد.


4- به نظرم شایسته است دوستانی که در حوزه علوم انسانی در حال مطالعه هستند این موضوع را به عنوان تحقیق از مناظر مختلف بررسی کنند: از منظر مردم شناسی، زبان شناسی، ادبیات، آداب و رسوم عامیانه یا فلکولور؛ اینکه چگونه برخی افراد ـ غالباً زنان ـ به صورت فی‌البداهه شروع به سرایش جملات آهنگین و حزن‌آلود کرده که گاهی دل سنگ را هم پاره می‌کند. واقعاً این مراسم و شعرها و جملات باید با جزئیات دقیق ثبت و ضبط شود. با سپاس.


پاسخ دامنه


به نام خدا. سلام من هم به شما جناب یک دارابکلایی. از چند جهت خیلی خرسند گشتم با متن جالب توجۀ شما. یک: این که روی واژه گزینی های محلی دامنه این مقدار دقیق و عمقی ورود می کنید. بله درست همان «نواجش« است. من کمی کلاس گذاشتم و نوازش نوشتم. دو: این که تشویقم داشتی که که سُنّت ها و آداب دارابکلایی اهتمام کردم. این خصلت شما هم مخاطبین را به اهمیت مطلب هدایت می کند و هم مرا به سوژه هایی مهمتر سوق می دهد. سه: از این که در بند چهارم از اهل تحقیق خواستید به این فرهنگ زیبا و لطیف «نواجش» توجه ایی پژوهشی کنند. ممنونم.


من وقتی محارم و خانه مَحرم هایم در همین مصیبت نواجش می دادند، گاهی می شنیدم و خیلی دقت می کردم؛ هم متأثّر می شدم و هم قافیه ها و ردیف های وزن شعری شان را به حافظه می سپردم که می دیدم طبع بشر به شعر، آمیختگی دارد. بداهت که شما گفتی ریشه در همین طبع دارد.


از شما ممنونم بایت این حُسن استقبال. این پست تا اینجا بازتاب خوبی داشته است. ان شاء الله ادامه اش را بزودی خواهم نوشت. در ضمن «تریبون دارابکلا» در دامنه آوایی ست برای آگاهی. و مهیا برای نظرات و دیدگاه های نویسندگان و دامنه خوانان شریف.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۹:۴۲
۲۷
دی ۹۶

به قلم جناب «دارابی». «بسیار عالی جناب دامنه [این پست «زباله و زنیکه» اینجا]. منافقین با عملکرد زشت و ادمکشی زباله بودن خود و سازمان تروریست شان را به همه عالم وآدم خصوصا جوانان متدین وعاشق وطن بروشنی  اثبات نمودند. کسی گول زنِ چند مَرده را نمی خورد. این وطن فروشان باید پاسخگو به اربابان امریکایی وصهیونستی و ال سعود بخاطر دریافت دلارهای نفتی باشند. این اراجیف او گزارش مزدوریست»

زنیکه سرکرده؛ مریم قجَر عضدانلو، زن چهارم مسعود رجوی جنایتکار


پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام جناب دارابی. حتماً «جناب توحید» نویسندۀ متن «زباله و زنیکه» پاسخ دیدگاه خوب و انقلابی شما را می دهد. من از شما ممنونم که این گونه روشن هستید و هویت و ماهیت انحرافی و کثیف این سازمان ضدمردمی را می شناسید و دقیق آنچه آنان این روزها به آن آلوده اند را باخبرید. درود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۹:۲۱
۲۷
دی ۹۶

(منبع)

هشت هزار و یکصد میلیارد تومان

دامنه در این باره، داوری را به مخاطبین شریف وامی گذارد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۵
۲۷
دی ۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت ایران. حجت الاسلام حاج علی شریفی که به دست مرجع بزرگ شیعیان جهان آیت الله العظمی سید علی سیستانی، معممّ شده است، از روستای شیرخون شهرستان قائن خراسان جنوبی ست. هم کشاورز نمونه است، هم در کشت زرشک پیشتاز است، هم به جوانان درس دین و دینداری می آموزد، هم خطابه اش در منبر مسجد روستایش شنونده های شیدا دارد و هم مزرعه اش با دسترنجش آباد است و هم خانه اش به لطف تلاش و سختکوشی هایش معمور. ان شاء الله آخرتش نیز معمورتر باشد.

دامنه سلام صمیمانه دارد به همۀ آن روحانیونی که خالصانه میان مردم اند، با مردم اند. حق و باطل را با عمل و نظر خود به مردم نشان می دهند، و نیز با کردار و گفتار توأمان خود، مردم را به دین و دینداری آشنا و مأنوس و پایدار و با ایمان نگه می دارند. روحانیونی که به شیوۀ امام علی (ع) هم در مقام دینی اند، هم در مقام نخل و نخلستانی و هم در مقام حفر چاه و کار و کارگری و کشاورزی و جلوداری و پیشقراول عملی و نظری مردمی. درود دارد این آقا. (منبع عکسها: اینجا)


     


هم کشاورزی و هم روحانی گری و هم استقلال مالی

و پرهیز از هر گونه ارتزاق های دینی. چه عالی


     


کار با تیلر و زرشک کنی در باغش. درود دارد این آقا


     


در اقامۀ نماز جماعت روستا و در مقام خطابه و وعظ مردم

لذت دارد چنین نمازی و پای چنین منبری

به این آقا و همسر مکرّمه اش سلام وافر می فرستم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۰
۲۷
دی ۹۶
تریبون دارابکلا ؛ آوایی برای آگاهی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث تریبون دارابکلا. آداب مُردگان و تسلیت دادن در دارابکلا. در روستای دارابکلا سنت های پیشین ملی و مذهبی همچنان رعایت می شود. یکی از مهمترین آنها سنت ها، باورها و آداب فوت شدگان و تسلیت دادن است. این موضوع را کمی می شکافم.


وقتی فردی از محل، فوت می کند از دوبلندگویی مسجدهای بالا و پایین محله، چندبار فراخوان و جارّ می زنند. مردم چه در منزل باشند و چه در صحرا (=زمین های زراعی و باغی) سعی می کنند خود را به تشییع جنازه برسانند تا هم همدردی کنند و هم ثواب مذهبی ببرند.


مویه و زاری _که همان نوازش به گویش محلی ست_ از سوی نزدیکترین افراد به فرد فوت شده، در همان سرآغاز درگذشت، آغاز می شود و مردم کم کم خود را به

بقیه ادامه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۹
۲۷
دی ۹۶
نوشته های جناب توحید. بسم الله الرحمن الرحیم. زباله و زنیکه. ایرانی ها به رسم دیرین ملّی و به تبعیت از آداب دینی، ملّتِ تمیز و بانظافتی اند و از چرک و آلودگی و کثافات بشدّت دوری می گزینند. به لحاظ معنوی و مذهبی نیز اغلب شان شبانه روز در طهارت و وضو و ذکر هستند. به همین خاطر محیط خود را همواره پاک از آلودگی ها نگه می دارند و زُباله ها را یا از اطراف زندگی شان دور می سازند، یا می سوزانند، یا به بازیافت می سپارند و یا اگر بسیارآلوده و خطرناک باشد، محو و نابود می کنند. این خصلت بزرگی ست که ایرانی ها به آن افتخار می کنند. این از زُباله.

اخیراً یک زنیکه که از مهدی ابریشمچی _بی هیچ آداب شرعی_ به مسعود رجوی «سر» و «سیر» کرده بود و به عقد و زن چهارمش درآمده بود! با ناپدید شدن رجوی _جنایتکار جنگی_ خود را «سرکرده» ی سازمانی می داند که نزد ایرانیان، سازمانی مفلوک و سفّاک و نوکران صدام مشهور شده است. او در متنی خنده دار و بسیار کودکانه و احمقانه _عکس زیر_ سخن از «قیام کبیر خلق» به میان آورده است.


به گمان این حامیان و همکارانِ جنگی صدّام حسین دیکتاتور بعثی عراق، آنچه از 7 دی 1396 تا چند شب، در شهرهای متعدد ایران رخ داده است، «قیام کبیر خلق» است. بر فرض رخداد دی 96 چنین باشد، آیا آنان نمی دانند نزد مردم ایران چنان بی آبرو و آلوده اند که باید همانند زُباله ها از محیط زندگی سالم و آرام و متدیّنانه و اخلاقی مردم ایران، محو و نابود شوند تا زمینِ پُرگهر ایران، به چرک نوکران صدّام آلوده نگردد؟

زنیکه به گونه ای سخن و تحلیل! می بافد که آدم کاملاً شک می کند نیمچه عقلی در سرِ «سرکردۀ» نفاق و ترور باقی مانده باشد. کسانی که با خونی ترین دشمن ایران همدست شدند و بزرگ مردی چون صیّاد شیرازی _قهرمان ملی دفاع مقدس_ را ترور کردند، دَم از قیام کبیر خلق می زنند. گویی زنیکه و زباله یک وجه مشترکی یافته اند؛ آلودگی. آلوده به فساد. آلوده به چرک. آلوده به خطر.

بی آن که آنچه در شب های دی 96 برخی شهرهای ایران رخ نموده است، بپردازم، با تأکید می گویم این سیه رویان جنایتکار سازمان تروریستی منافقین که بیش از 17 هزار انسان بی گناه ایرانی را ترور و شهید کردند، هیچ جایگاهی میان ملت ندارند و بی جهت هیاهو و جنجال می کنند. اینان به
بقیه ادامه
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۱۱:۱۷
۲۶
دی ۹۶

به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی: به نام خالق بی همتا. "در محضر استاد عالیقدر دکتر دینانی". درود بر شما و بینندگان فهیم، در دانشگاه هنر تهران میزبان استاد گرانقدر جناب اقای دکتر دینانی چهره ماندگار فلسفه و حکمت ایران زمین بودیم، بخش هایی از سخنان گرانسنگ استاد پیرامون هنر را تقدیم می دارم.


هنر تجلی غیب در عالم شهادت است. هنر را نمی شود تعریف کرد، هنر از جهانی که غیب است می آید و بر صفحه کاغذ یا نت موسیقی یا هر صحنه دیگری ظهور می یابد شما هنرمندان غیب را به شهادت می آورید و جلوه گران غیب در عالم شهادتید و عالم غیب با شما هنرمندان خویشاوندی بیشتری دارد.


ایشان با اشاره به آیه "بدیع السماوات و الارض" افزود بزرگترین هنرمند عالم هستی، خداست. عالم هستی ابداع خداوند است. هنر یعنی ابداع و هنرمند بی ابداع هنرمند نیست. هنرمند تقلیدی نیز اساسا هنرمند نیست. ابداع، عملی است که از ازَل تا ابد یکبار اتفاق می افتد، شبیه آن تکرار نمی شود و هیچ کس هم نمی تواند مثل  آن را بیافریند حتی کسی که کاری منحصر به خودش بلد است و هر روز آنرا تکرار می کند، نمی تواند هنرمند باشد.


خداوند بار امانتی را بر کل موجودات از آسمان ها و زمین عرضه کرد که نتوانستند تحمل کنند و آنرا قبول نکردند اما انسان این بار سنگین را به دوش کشید و آن هنر است. همه موجودات عالم، ممکن است به اقتضای طبیعت خود کاری انجام دهند و به غیر از آن کار دیگری بلد نباشند ولی انسان بر اساس تصمیم خویش عمل می کند. تفاوت انسان با سایر موجودات هم در این است که سایرین بر مدار طبیعت خود رفتار می کنند و همواره یکسان عمل می کنند، اما انسان بر مبنای تصمیم خود عمل می کند و در رفتارش تنوع دارد.



دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی




پاسخ دامنه


به نام خدا. سلام جناب حجت الاسلام محمدجواد غلامی. از این که این گونه مطالب مفید را با خوانندگان شریف دامنه به اشتراک می گذاری از شما ممنونم. این حرکت شما نشان از آن دارد که برای مخاطبان گرانقدر دامنه، اهمیت و احترام قائلید.


تأکید بر مفهوم «تصمیم» در انسان در مقایسۀ عمل بر مبنای «طبیعت» در حیوان، برای من خیلی جالب بود. و نیز این گزاره که «هنر تجلی غیب در عالم شهادت است» امری فوق العاده و پرمعناست. یعنی آنچه در جهان شهود (=دنیا) می آفرینیم، در واقع یک نوع جِلوه ای ست از تجلیّات عالم ماوراء که مُبدع آن حضرت باری تعالی ست.

پس، با این مبنای فکری، به نظر من، هنر، کاری الهی ست و ریشه در فطرت خداجویی و جمال دوستی دارد. ممنونم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۵۱
۲۶
دی ۹۶

متن نقلی: در راستای سلسه مباحث لیف روح. «مهم‌ترین و خطیرترین سوالات بشر این نیست که از کجا آمده‌ایم؟ چرا آمده‌ایم؟ به کجا می‌رویم؟ در کجا هستیم؟ آیا خدایی هست یا نه؟ آیا انسان جاودانه است یا نه؟ آیا جهان هدفی دارد یا نه؟ آیا انسان مختار است یا مجبور؟ و امثال این سوالات که در کتاب‌ها خوانده‌اید و خوانده‌ایم. جدی‌ترین و گزنده‌ترین سوال بشر این است که چگونه زندگی کنیم؟ یا به تعبیر بهتر: چه باید کرد؟ یا به تعبیری باز هم بهتر و دقیق‌تر: چه باید بکنم؟



حق و حقیقت مکان‌بند نیست و بنابراین شرقی و غربی ندارد و زمان‌بند هم نیست و در نتیجه نو و کهنه هم ندارد. حق و حقیقت گمشده ما انسان‌هاست و ما حق و بلکه وظیفه داریم که هرگاه و هر جا یافتیمش، فارغ از این که نو است یا کهنه و شرقی است یا غربی، در آغوشش بگیریم و عزیزش بداریم کما این که باطل نیز چه نو باشد و چه کهنه و چه شرقی باشد و چه غربی، باید طرد و نفی شود.


سه نوع آفت عارض دین می‌توانند شد. گاهی دین تضعیف می‌شود، گاهی به بیراهه می‌رود و گاهی هدفی که از آن در نظر بوده است معکوس می‌شود.


دینداری بخشی از اشتغالات شبانه‌روزی آدمی نیست بلکه روحیه‌ای است که آدمی با آن روحیه در همه اشتغالات شبانه‌روزی‌اش حضور می‌یابد.


دین وقتی به بیراهه می‌رود و قدرتش ضایع می‌شود که متدیّن، دین را دستمایه افتخار و مباهات کند و تمام دغدغه‌اش این شود که به دیگران بباوراند که تنها دین او دین حقیقی است و تنها او و همکیشانش در زمره فرقه ناجیه‌اند.


انتساب به یک دین و مذهب خاص، که در اکثریت قریب به اتفاق موارد هم چیزی نیست جز دین و مذهب آبا و اجدادی و بنابراین مثل بسیاری از دارایی‌های دیگر ارثی است، نه حُسن و هنری است (در مورد دین و مذهب خودمان)، و نه قُبح و عیبی است (در مورد دین و مذهب دیگران).


مصداق دیگر معکوس‌شدن هدف دین این است که گمان کنیم که دین آمده است تا بهشتی زمینی پدید آورد. ما آدمیان را یک بار برای همیشه از بهشت زمینی بیرون کرده‌اند … دین آمده است که درون هر یک از ما را بهشتی کند. دین آمده است که روان ما را آباد و معمور کند و آبادی و معموری روان به این است که از آرامش، شادی و امید بهره‌ور باشد. حصول این سه وصف بهشتی، پیامدِ دینداری واقعی است.» (منبع: کتاب«راهی به رهایی» اثر مصطفی ملکیان، فیلسوف نامدار ایران)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۴۸
۲۶
دی ۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معرفی کتاب. طی این روزهای غمبار اخیر هم در مصیبت درگذشتِ فاطمۀ مهربان بوده ام و هم برای تسکین آلامم، رُمان «سیّد بغداد» نوشتۀ زیبای محمد طعان متخصص جراح و نویسندۀ مشهور لبنانی را خوانده ام.


مطابق شیوۀ همیشگی دامنه، چهار نکته از کتاب را _که خلاصه نویسی کرده ام_ به اشتراک می گذارم. امید است خوانندگان شریف این رُمان خواندنی و پرشور را تهیه کنند و عمیق و دقیق بخوانند. به نظرم از بهترین رمان های سالهای اخیر است که انسان را در خواندن میخکوب می کند و به فکرهایی ناب فرو می برد.


رُمان «سیّد بغداد» عکس از دامنه

قصّۀ جیمی سرباز آمریکایی که به راز عاشورا پی می برَد


1- در صفحۀ 253 آمده است: انتظار پایانِ ظلم، اساس و جوهرۀ پرستش خداوند است. سخنی از پیامبر اسلام (ص).


2- در صفحۀ 56 آمده است: کولی ها به خاطر منفعت طلبی معمولاً به مذهب هر جامعه ای که در آن به سر می برند، درمی آیند تا ایمانِ قلبی.

3- در صفحۀ 30 آمده است: استدلال ارتش الزاماً با حقیقت سنخیت ندارد. منطق ارتش منظق جنگ است نه شفّاف سازی. هدف، ارزش این را دارد که یک جاهایی رازنگه دار بود. (سخن یک سرگرد آمریکایی با یک سربازش که فهمیده بود خودکشی سرباز آمریکایی را کشته شدن در جادّۀ الرُمادی عراق جا زدند!)

4- در صفحۀ 40 آمده است: درک و فهمِ نهج البلاغه، سرآمد تمام دروس و به معنای پایان تعلیمات برای کسی بود که قرار بود لباس روحانی بر تن کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۴۴
۲۶
دی ۹۶

به قلم مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. عجب نکته جالب توجهی در این خاطره ات (اینجا) بدان دست گذاشتی و البته متذّکر شدی. احسنت. البته دقیقاً همین است و برخی ها از روی نادانی یا ناآگاهی و یا خود شیفتگی و یا هر دلیل دیگری گاهی مباحثی را در اینگونه صله ارحام و دید و بازدیدها بیان می کنند که آدمی حالش بهم می خورد و گاه سرد دردش بیشتر می شود و فقط باید خدا خدا کرد که سایه اش را بردارد و با خودش ببرد و به بازماندگان رخصت دهد و ...

حالا خودمونیم چرا بحث لیسک دوا ... خداوند روزی ما را از دهان لیسک می دهد ازین نظر داده خدارو شکر.

انشاءالله دیگر غم نبینید و اگر گریزی نیست کم ببینید. در پناه حق باشی ای دوست.



راستی از خواندن خاطره کتک کاری خانم استاد الفقها و المجتهدین کاشف الغطاء (در این پست اینجا) و نوع نگاه ایشان و درس آموزی روش مبارزه با شیطان خودبینی و تکبُّر و دریافت خلوص قلبی ایشان یکسره خندیدم و درس آموختم و به تو و او احسنت گفتم. خلاصه اینم جواب اون خاطره شما که پدرش  گفت زن بدبخت رو بزنید و اگر نیست جا مکانش را هم قطعاً حکمتی درش نهفته است و برای من و تو، زن ذلیل بودن قابل قبول نیست و ...  خواه قبول کن خواه نکن.


پاسخ دامنه


به نام خدا. سلام صمیمانه و گرمم بر مهندس که هم نفس گرم دارد و هم قلم گرم و نرم و نُرم. بله رفیق. مجلس عزا آداب خاص خود را دارد. طرف تا فاتحه را نیمه نصفه نخوانده از روبرویی می پرسه اَره، این لِسک چنده فراوون بهیه! حالا دوتایی شروع می کنند به فریاد پیرامون گَل و اشنیک و سردرختی و بِن درختی. بگذرم. زمان نیازه تا این خصیصه های نابجا در مجلس تسلّا دهی رَخت بربندد. لسک دوا هم دیگه وِرد زبان مان شده از بس به یاد فروشگاه مدرن سم و آفات زدایی جناب مهندس عبدی هستیم.


اما کاشف الغطاء را عالی فهمیده ای. و نکتۀ درستی را آورده ای. در ضمن من هنوز نفهمیده ام این که می گویند برخی ها زن ذلیل اند یعنی چه؟ یعنی ریشۀ این گرایش روانی را نمی دانم که آیا چون خودباخته اند، زن ذلیل می شوند؟ آیا چون دلباخته اند چنین می شوند؟ یا نه چون اساساً همه چیز را باخته اند این گونه می گردند. یا نه مآلاً چون می خواهند کسی را بکوبند این نوا را حواله می دهند؟


گرچه من معتقدم تدبیر زندگی به مدَد زن و شوهر هر دو، قوام می گیرد و این نسبت دادن حاکی از غیرت های کاذب مردان است که می خواهند اَدای قهرمانی درآورند. مرد مگه پلنگ و هیولاست که زن عین گربه و جن زده از آن بهراسد؟ مرد و زن به حکمت لایتناهی خدای حکیم به گونه ای آفریده شدند که اگر شیفته و دلدادۀ هم باشند، سخن همدیگر را گویی از نهاد واحدی به نام دو قلب منفصلِ اما متّصل شان می شنوند. زیاد حاشیه رفته ام. برم سر اصل مطلب. یعنی زن، زنگ نیست که او را به صدا درآوری. زن، یک پای حیات است که مرد اگر آن را نداشته باشد لنگ می گردد و لنگان لنگان می کند. پس برم سر اصلِ اصلِ مطلب یعنی خداحافظ رخِف.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۶
۲۶
دی ۹۶

به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی: سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام جناب آقای طالبی خدا قوت زیارت قبول در پستهای مختلف از جمله در این پست اینحا اسامی برادرانی که بخشی از عمر خودشان را در حوزه ی علمیه گذراندند و در ادامه بدلائلی نتوانستند در حوزه ی علمیه ماندگار بشوند و اسامی آنها باشرح و احوال مختصر به قلم بسیار خوب شما از نظر گذراندم و استفاده کردم.



اما خیلی از افراد دیگر مثل آقای عبدالله درواری و اسماعیل طالبی (فرزند مرحوم حسنعلی) و اسماعیل رمضانی داریم و... که هم بنده زیاد اطلاع ندارم و هم شما. آنچه بنده کمی اطلاع دارم وشما اسمشان را نیاوردید خدمت شما مرقوم میدارم.


حجة الاسلام والمسلمین شیخ مالک رجبی دارابی. فروردین 1395. خیمه معرفت بهشهر

حجة الاسلام مالک رجبی دارابی


۱ : شیخ عیسی مهاجر برادر ناتنی مدیر محترم حاج اصغر مهاجر شاید ۵ الی ۶ سال در حوزه بودند.

۲ : هادی رجبی فرزند مرحوم حاج تقی رجبی پائین محله شاید به یک سال ادامه نکشید.

۳ : محمد حسن دارابکلایی فرزند ملا ولی حسین  شاید یک سال بود.

۴ : محمد تقی میرزایی داماد مرحوم سید علی سجادی چند سال پراکنده.

۵: عیسی رزاقی برادر ناتنی مرحوم یوسف رزاقی دوست دیرینتان بیش از دوسال.

۶ و ۷ : سید مجید شفیعی و سید محمد شفیعی برادران شهید روحانی سید جواد شفییعی و دوست شما سید عسکری شفیعی شاید ۷الی ۸ سال.

۸ : مهدی رمضانی برادرِ رنگین کمان بیش از ۳الی ۴ سال.

۹و۱۰: مصطفی جمالی و برادرش بیش از ۱ سال  دقیق اطلاع ندارم اطراف حمام قدیمی دارابکلا خانه ایشان است.

۱۱ : شفیع رضایی خانۀ ایشان در بالا محله؛ بیش از دو سال.

۱۲ : مختار آهنگر برادر حاج شیخ احمد آهنگر دوست شما شاید از ایشان نوشتی اطلاع ندارم.

شاید افرادی بودند در حوزه بعد بیرون رفتن الان اطلاع ندارم. وفقکم الله. مالک رجبی قم. دی ماه 96.


پاسخ دامنه


سلام علیکم جناب آقای شیخ مالک. با این اطلاعاتی که مکتوب و مدقّق فرستاده ای، دلشادم کردی. بیش از هر چیزی به این تحقیق بهاء می دهم و ارزش افزودۀ شما در این مبحث برایم بسیار مغتنم است. ضمن سلام و آرزوی توفیق برای همۀ این 12 نفر، ان شاء الله در پست هایی جداگانه به همۀ این خوبانی که اشاره کرده ای خواهم پرداخت. از اخلاق پسندیده ات خیلی دلخوشم که به بحث ها در دامنه اهمیت می دهی و موضوعات مهمتر را پی می گیری و سهم خود را بخوبی اداء می نمایی. داشتنِ دوستی این گونه هواخواه و فاضل نعمتی ست که سپاس بی کران نیاز دارد، سپاس سپاس.

ثبت و نشر در «روحانیت دارابکلا»، اینجا

===

عکسهای آنها که به مرور پس از واصل شدن افزوده می شود

ممنونم از رنگین کمان بابت ارسال این تصاویر


    

سید مجید شفیعی نفر وسط

از راست دوم محمدتقی میرزایی


    

عسکر رمضانی (حبیب الله) نفر راست

عیسی رزاقی برادر روانشاد یوسف


    

ذاکران اهلبیت (ع) سیدمحمد شفیعی.(عکاس:یک دوست)

مختار آهنگر دارابی.عکاس: رنگین کمان

ووو

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۸
۲۵
دی ۹۶

به قلم حاج علی میرزا چلویی. به نام خدا. سلام گرم و بر آمده ازدل در این شبهای سرد زمستان خدمت شما جناب دامنه ی بزرگوار. بنده هم به نوبه ی خودم خدمت شما و خانواده محترم این ضایعه دردناک را تسلیت میگویم وبرای بازماندگان صحت و سلامتی و صبر آرزو مندم.


و نیز بسیار خرسندم از دیدار هر چند کوتاهی که با بنده داشتید و مرا لایق این دیدار دانستید. موفق و مؤید باشید و خدا نگهدار تان.


پاسخ دامنه: سلام جناب حاج علی میرزا. از لطف و همدردی شما ممنونم. نشان معرفت و فرهنگ دینی و آداب دانی شماست. آن دیدار کوتاه ام با شما از سر ارادتم بود. هر چند دیدم دستت در کار است، وقت گرانقدرت را مختل نکردم و زود رفتم. مهم اتصال قلبی ست که میان مان بر مدار و برقرار است و من شما را از نیکمردان و پرتلاشگر می دانم از همین رو نزدم احترام داری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۹
۲۵
دی ۹۶
خاطرات دامنه

به قلم دامنه. به نام خدا. در همین چند روز اخیر که در محلِ آمد و شدِ تسلیت دهندگان درگذشتِ شادروان فاطمه دارابکلایی در منزل برادرخانمم آقاابراهیم مستقر بودم، چیزهای زیادی از رویکردهای مردم در محفلِ عزا و تسلّا، مشاهده کرده ام که جای تشکر دارد و نشان لطف و محبت است. از همه عبور می کنم و به یکی از آنها که تحیُّر دارد اشاره می کنم.

یکی، که بسیار تعجّب کردم از او، بی آن که اوجِ غمباری مرا در سوگ فاطمه درک کند، بی جهت بر سرِ سخن رفت و گوشم را مُفت و مجّانی گوشخراش داد و من البته در گوش نکردن سخن های بیهوده و خارج از توقیت (=زمان و موقعیت) با هیچ کس تعارفی و از هیچ کس واهمه ای ندارم. ولی او همچنان می تراشید و می بافید.

نگاهی تند به رویش کردم و گفتم پدرت اهل صُمت و سکوت بود ولی تو گویی اصلاً به «سُو»یش نرفتی. به قول دارابکلایی ها: وِن سو نَشیهی. یعنی اخلاقیات او را نداری. بی آن که عمق تذکر مرا بفهمد، گفت پدرم همیشه یک سخن را راست می گفت. گفتم مثلاً چه سخنی؟ گفت: می گفت زن را باید هر روز با شیش زد و اگر نیست باید ون جا ماله را با شلپَت زد.

او خندید و من سرم را بلند کردم و از زیر عینکم نگاهی تندتر به چشمانش انداختم که ببینم آیا تبسّم دارد؟ آیا تعجّب دارد؟ دیدم نه. گویی _حتی به حتم_ سخن بابای خدابیامرزش را حکیمانه و پندانه و روا و سزا می پندارد.

دیگر در روزهای دیگر که آنجا بودم، ندیدمش تا بازهم سخن های حکیمانه دیگر! پدرش را در گوش من با پچ پچ که نه، با صدای زمُخت بخراشاند. چقدر خوب است آدمها در محفل عزا سکوت پیشه کنند و بر فضای غمباری اطرافیان صاحب عزا، همهمه و غُرغُرو و بحث لِسک دوا و بَپیسّه لَمه نیفزایند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۸
۲۵
دی ۹۶
به قلم دامنه. به نام خدا. بلاخره دیکتاتور خودکامۀ نیجریه، تسلیم حقیقت شد و شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه پس از دو سال حصر در میان خبرنگاران حاضر شد. و چشمان ما به جمال و هیبت مقاوم و مظلوم این روحانی آگاه و شجاع روشن شد. نیروهای امنیتی نیجریه سرانجام اجازه دادند این شیخ مبارز و تسلیم ناپذیر، در جمع خبرنگاران حاضر شود و به سؤالات آنان پاسخ دهد.

زکزاکی گرچه چشم چپ خود را «بر اثر حمله نظامیان در دو سال قبل از دست داده‌ است و چشم راستشان نیز با مشکل مواجه است» (منبع)، اما مهم آن است او با حق گرایی و تبَعیت از فرهنگ عاشورا، راه دشوار آزادی و حُریت را می پیماید و با الگوپذیری از رهبر آزادگان جهان امام حسین علیه السلام، زندگی ننگین ذلّت پذیری را هرگز نپذیرفته است و به مقاومت و حق پویی ادامه می دهد. درود به او و همۀ رادمردان ظلم ستیز جهان.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۳
۲۵
دی ۹۶

به قلم مهندس محمد عبدی. سلام بر شما دوست عزیزم و دیگر دوستان. غم فراق فرزند بسیار بسیار دردناک و سخت و حزین است و تحمل این داغ خود تحملی شرف و دلی پولادین می خواهد که البته خدای باید یاری نماید و فقط اوست با دلهای مومنین چنان می کند که تحملش را قدری تلطیف اما در این فراق سوزناک همراهی و هم آوایی دوستان و اقربا هم می تواند کاهنده آلام و دردهای ناشی از آن باشد که بدین جهت بر خود فرض دانسته و می دانم ضمن عرض تسلیت و تعزیت مجدد از خداوند رحمان و رحیم طلب صبری عظیم برای پدر و مادر و شما دوستان و اقربا طلب نمایم و امیدوارم یاد حضرت رقیه سلام الله علیه تسکین دهنده غم فراقتان باشد . این حقیر را هم در غم خود شریک بدانید.


پاسخ دامنه: سلام جناب مهندس دوست اهل درد و درک. ممنونم. نوشته ات حاکی از روح جهان بینی اسلامی و نگرش متلطّفانه انسانی ست. همین طور است که نوید داده اید. همه ما تسلیم مشیت خداییم. فاطمه دارابکلایی امانت خدا بود و خدا هم امانتش را به حکمت بازپس می گیرد.  سپاس برادر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۹:۳۲
۲۵
دی ۹۶

داستان کوتاه: سلسله مباحث مرجعیت و روحانیت. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگ‏ترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده ‏اند که فرموده بود: اگر تمام کتاب‏هاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ‏ام دارم، همه را بیرون مى‏ دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود.


اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى ‏کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند. این قدر در مقام جست‏ و جو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى ‏قدر گاهى که به داخل خانه مى ‏رود، همسرش حسابى او را کُتک مى ‏زند.


یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ‏ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى ‏زند؟!  فرمود : بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البُنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى ‏شود، حسابى مرا مى ‏زند. من هم زورم به او نمى‏ رسد.


گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمى ‏دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زن‏هایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمى ‏دهم. گفتند: چرا؟


گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمت‏هاى خداست، چون وقتى بیرون مى‏ آیم و در صحن امیرالمومنین مى ‏ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى‏ خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى‏ کنند؛ گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى ‏دارد، همان وقت مى ‏آیم در خانه کُتک مى‏ خورم، هوایم بیرون مى ‏رود! این چوب الهى است، این باید باشد. (منبع: کتاب نفس؛ شیخ حسین انصاریان، ص 328)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۱
۲۵
دی ۹۶
به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً درمانِ یک روحانیِ مقام ارشد نظام در آلمان، خبرساز شده است. در این باره دامنه چه دیدگاهی دارد؟ دامنه اساساً با روحانیت دارا، مرزبندی دارد. چون معتقد است روحانیت دارا نمی تواند شکل بگیرد؛ چرا؟ چون از وقتی که طلبه ای وارد حوزه علمیه می شود نه وقت کارِ اقتصادی دارد و نه گرایش مال اندوزی. نه مشی ثروت دارد، نه مشق زر و زیور. و نه اساساً از طبقۀ سرمایه دار و تیول دار برخاسته است. روحانیت از بدو ظهور تا کنون همیشه مانند محرومان و طبقۀ فرودستِ مسلمین، زندگی و ساده زیستی داشته است.

از فضلیت های درس آموز روحانیت و عالمان دینی یکی این بوده است که آنان همۀ هَمّ و غمِّ خود را مصروف اجتهاد، تهذیب نفس، ساده زیستی، همدردی با محرومان می ساخته اند و از طلبگی تا زعامت، هرگز از زیِّ طلبگی بیرون نمی رفته اند. و طلبگی نقطۀ اوجش قناعت و محرومیت بود. محرومیت نه به معنای گدابودن. بلکه به معنی دوری از مال، پرهیز از ثروت، جدایی از مقام، اجتناب از رفاه، و فاصله گیری از دارایی و و انشقاق از تمکُّنات مادی و زندگی اَشرافی. و همین ویژگی ها، روحانیت را شایشتۀ جلوداری و زعیم اُمت بودن، باقی نگه می داشته است.

در سرگذشت مراجع عظیم الشّان شیعه، علمای برجسته اسلام و روحانیون مبارز و وارسته بارها و بارها خوانده ایم آنها در طول طلبگی و مرجعیت به نون شب محتاج بودند و شب را با گرسنگی بر بالین می نهادند و سحرگاه به درگاه خدای باری تعالی ناله و ضجّه می بردند و هرگز دست تکدی به سوی کسی دراز نمی نمودند و عزّت نفس را با همین نداشتن ها به درجه ی اعلا می بردند. و بالاترین پولی که داشتند و با آن ارتزاق و امرار معاش می کردند همان پول مقدس مردمی شهریه امام زمان (عج) بود. و همین ویژگی ها آنان را پیشوا و اُسوه و مرجع نگه می داشت.

روحانیت ایران تا پیش از انقلاب، زندگی مشقّت باری داشت. شاه به آنها هم جسارت می کرد و هم بسیار سخت می گرفت و آزار و آوارگی می داد و نیز در زندان و شکنجه و تبعید و زیر دیدِ ساواک نگه می داشت. بنابراین روحانیت ایران هرگز دارا نبود. و افتخارش همین بود که دارا نیست. بلکه داناست. و ما مردم ایران با روحانیت آگاهِ وارسته پیوند تقلیدی و هم اندیشی داشتیم. هم از آنان پیروی می کردیم و هم با آنان به بحث و نقد می پرداختیم.

پس از استقرار جمهوری اسلامی، راه برخی از روحانیت از راهِ ساده زیستی و پرهیزگاری و همدردی با محرومان جدا شد. هر چند هنوز طلبه هایی هستند که توانِ خریدن یک خانه 30 متری را هم ندارند و بسختی زندگی می کنند. اما در مقابل بسیاری از آنان به درجه ای از درآمد و امتیازات رسیده اند و همجنان می رسند که اگر بگویم دو تا سه خانۀ مجزّا و مجهّز دارند بیجا و گزاف نگفته ام. این رسم روحانیت نبوده و نیست. این نه جسارت است و نه اهانت بلکه حق مرزبندی ام با هر کسی است که روحانی ست، ولی داراست. و من با «دارا»ها از جنس روحانیت، مشکل عقیدتی و مَرامی دارم.  فعلاً به مصلحت از این بحث می گذرم.

اما در مورد آیت الله سید محمود شاهرودی (رئیس سابق مجلس اعلای کشور عراق. رئیس اسبق قوه قضائیه ایران. رئیس حل اختلاف قوا. و هم اینک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) باید بگویم که یک سایت نوشته بر اساس اطلاعاتی که داریم، هزینه های درمان ایشان نه از منابع عمومی که توسط خود آیت الله سید محمود شاهرودی پرداخت شده است. (منبع). خود آیت الله سید محمود شاهرودی هم در این (منبع) موضوع درمانش را توضیح داده است.

دامنه دراین باره سه نکته می گوید و می گذرد:

1- این که هر شهروندی _چه شاهرودی و چه بشاگردی_ هر طور خواست زندگی کند حق اوست. هر طور خواست درمان شود حق اوست. هر جا خواست سلامتی اش را بازیابد حق اوست. هر مقدار خواست دارا باشد حق اوست. در این حرفی نیست. اما این خبر و حرکت نشان داد، در ایران روحانیت دارا هم وجود دارد که آنچنان توان مالی دارد که با هزینۀ خود حتی به آلمان هم می توانند بروند.

2- اما برای من و شاید بسیاری دیگر این پرسش است که چگونه یک روحانی که بیشتر عمرش را در عراق با حزب مبارز اعلا به مبارزه با صدام گذرانده و یا در ایران در مصدر نظام بوده، این مقدار «دارا» است که هم در مشهد و هم در تهران در برترین بیمارستان ها خود را به درمان سپرده و در نهایت برای حفظ سلامتی خود حاضر شده به یک کشور مدرن و پپشرفته و مرفّه آلمان برود و آن گونه خبرساز شود و میان مردم ایران این همه گپ و گفت بپاخیزد.

3- باز می آورم که معتقدم حقِّ حیات و شیوۀ زندگی هر کسی برای خودش محفوظ است، اما من و مانند من شاید فراوان باشیم که می توانیم آزادانه و آگاهانه با روحانیتِ دارا مرزبندی مطلق داشته باشیم و با روحانیتِ غیردارا همان پیوندِ مودّت تقلیدی و هم اندیشی محکم تاریخی را داشته باشیم و هرگز از هم نگُسلیم. روحانیتی که همچنان در زیّ طلبگی ست و خانه های کاهگلی اش مانند خانۀ گلی حضرت فاطمه زهرا _سلام الله علیها_ بر هر کاخی شرافت و برکت و عظمت دارد

به گفتۀ مرحوم دکتر علی شریعتی بازمی گردم که در نیایشی سروده بود: خدایا! به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همّت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزّت ببخش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۹:۰۴
۲۴
دی ۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. اسلام، دینِ مسلسل نیست، دینِ قلم است. دینِ دعوت است. دین منطق است و دینِ کتاب و برابری و برادری و گفتمان و صلح. اگر مسلسل هم دارد فقط برای صلح و آرامش است. برای دورنگه داشتن بشریت از هر نزاع است. و برای دفاع دین و اُمت در برابر کینه توزی ها.


     


معلمانی در ایام جنگ به جماران رفته بودند. پارچه ای آورده بودند که بر روی آن نوشته بود: «اگر امام فرمان دهد قلم ها را مسلسل می کنیم». امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ در همان دیدار، بی هیچ تعارفی شعار معلمان را خطا دانستند و گفتند:


«انقلاب ما برای این بود که

مسلسل ها قلم شود،

نه این که قلم ها مسلسل شود»


پس، برای حفظ اسلام و ایران و بازسازی نظام از هرگونه خدشه و غش، بیاییم شعارهای غلط را در دَم اصلاح کنیم. بیاییم مناسبت های مَن درآوردی را که عامل تنش و رخنۀ دشمن است کنار بگذاریم و 22 بهمن ها و روز قدس ها را که عامل انسجام ملی و عزت اسلامی ست پاس بداریم.


بیاییم آسیب های تئوریک نظام را که فرصت طلبان ضدّ امام آن را به نظام چسبانیده اند را شجاعانه آفت زُدایی کنیم. بیاییم چاکهایی را که فاسدان و رندان و میراث خواران پول پرست بر نظام وارد کردند را رفو کنیم. بیاییم همه قلم شویم تا مسلسل ها به هدف اصلی شلیک شوند نه به خودی و داخلی.


بیاییم با اصلاح معایب نظام و نوکری کردن مُفتخرانه به مردم و مستضعفان، گروهک تروریستی منافقین _این همدستان کثیف صدام و همداستان آلودۀ جوزُف استالین_ را از هر گونه یارگیری اُپورتونیستی و ضدِّ نظام سازی مردم و جوان های شناور، ناکام و نابود کنیم.


این ممکن نیست مگر به این که قلم، خدای ناکرده مسلسل نشود، بلکه مسلسل، قلم گردد. ایران، پادگان نیست، ایران جامعه ای بزرگ و اندیشه ورز است. مسلسل هم که هست، و باید هم در حدّ ضرور باشد، برای صلح است و بس.


این قلم و صاحب قلم است که باید جلودار جامعه باشد و پیش بَرندۀ مردم، نه تفنگ و تفنگداران. نه مسلسل و شلیک کنندگان مسلسل. لولۀ مسلسل، هرگز بر نوکِ قلم پیشی نداشته و ندارد. مسلسل، دنباله رُویِ قلم است؛ نه قلم، پیروِ مسلسل. امید است فهم شود. والسّلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۳۸
۲۴
دی ۹۶

به قلم حجت الاسلام محمدجواد غلامی: به نام خدا. درود بر شما. "جان عزم رحیل کرد گفتم که نرو-گفتا چه کنم، خانه فرو می آید"  هفتمین روز درگذشت عزیز دل مان فاطمه خانم دارابکلایی را به دوست دیرینم جناب آقای اسماعیل دارابکلایی و به همسر داغدارش و نیز به جناب عالی و خاندان دارابکلایی ها تسلیت عرض می کنم. از خداوند مهربان درخواست می کنیم به خانواده عزادار شون صبر و بردباری عنایت فرماید.  روحش شاد.


پاسخ دامنه. به نام خدا. سلام جناب شیخ محمد جواد غلامی. شما بخوبی از دوست خود اسماعیل آگاه اید که چگونه فاطمه را به مدد پانیذ این گونه بزرگ کردند و چیزی کم نگذاشته اند اما دست تقدیر بر تدبیر فائق است، چون حکیم اوست و قضا و قدر در ید او. دعا کنیم این دو، آرامش خود را از خودِ خدای مهربان بازگیرند. از لطف، محبت و نیز سخنرانی ات در مجلس فاطمه، ممنونم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۳۱
۲۴
دی ۹۶


به نام خدا

سه دسته اند بازدیدکنندگان دامنه:

دامنه خوانان. دامنه خواهان. دامنه دوستان

اما این نقّاش نوجوان خوش قریحه که دامنه را

در بالا به تصویر کشیده

علیرضا است؛ یعنی از دستۀ سوم.

گرچه دامنه نه کشیدنی ست و نه دیدنی

ولی امید است علیرضا این هنر را

امتداد دهد و دیدنی های جهانِ خدا را

با ذوق استعداد سرشارش بازخلق کند

و رویِ مردم را بر روی نقاشی ها بگشاید

من ارزش کار تو _یعنی آقا علیرضا_ را می دانم

و هرگز این محبّت را فراموش نمی کنم

درود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۲۸
۲۴
دی ۹۶

حرم امام رضا را جناحی نکنید

به قلم دامنه. به نام خدا. 5 دی امسال چند روزی در مشهد بودم. مثل همیشه سالها، غرفۀ 171 در صحن آزادی را بازدید کردم. باز هم مانند گذشته، قبر مرحوم استاد محمدتقی شریعتی پدر مرحوم دکتر علی شریعتی به روی زائرین مسدود بود. به ستاد انتقادات حرم مطهر رضوی مراجعه کردم. متن زیر را نوشته، تحویل دست اندرکاران آنجا دادم.

متن دستخط دامنه در انتقاد به حرم امام رضا (ع)

نمی دانم چرا حرم امام رضا (ع) این گونه اداره می شود! من معتقدم حرم رضوی مانند حوزه های علمیه شیعه، باید مستقل از حکومت باشد و تحت نظارت مراجع شیعیان جهان درآید و متوّلی آن با صلاحدید مرجعیت، برگزیده و منصوب شود. چرا حرم باید حکومتی باشد؟ و رواق و صحن های آن پُر از تریبون های نقار افکن و جناحی؟ و متولّی آن یک عضو خاص جناحی با افکار کاملاً راستی؟



غرفه 171 صحن آزادی حرم رضوی
عکاس: دامنه

غرفۀ 171 صحن آزادی حرم امام رضا

محل قبر استاد محمدتقی شریعتی

صاحب تفسیر نوین قرآن کریم

که شده غرفۀ اشیاء ارزشمند!!!!!

5 دی 1396. عکاس: دامنه


آستان قدس که یک پای اقتصاد ایران شده، باید از حکومتی شدن بیرون شود و واقعاً با ملت درآمیخته گردد. مگر از ویژگی های مهم امام رضا (ع) «مُعین الضُّعفاء» نبود؟ پس چرا ضعفای جامعه و مستمندان از آن همه دارایی های حرم مطهر، سهم و حظّی نمی برَند؟ آن همه درآمد، چرا به خدمت مردم درنمی آید؟ امام رضا (ع) برای همه ایرانیان است نه یک جناح خاص، آن هم بخش افراطی آن. در این باره سخن دیگری دارم که در آینده خواهم نوشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۱۹
۲۴
دی ۹۶
قرآن در صحنه: قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ. گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر من بر دلیلی روشن از سوی پروردگارم متّکی باشم و از سوی خود رحمتی به من عطا کرده باشد، چنانچه [در ابلاغ پیامش] از او نافرمانی کنم، چه کسی مرا [از عذابش] نجات می دهد؟ پس شما [در صورتی که خواسته های بی جایتان را بپذیرم] چیزی جز خسارت بر من نمی افزایید. (سوره ۱۱: هود - جزء ۱۲ - آیۀ 63. ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)


علامه طباطبایی


تفسیر علامه طباطبایی: «منظور از بیّنه، آیتى معجزه آسا است و مراد از رحمت، نبوت است... فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ این جمله جوابِ شرط یعنى جمله إِنْ کُنْتُ است و حاصل معناى آن شرط و این جواب این است که شما به من بگویید که اگر من از ناحیۀ خداى تعالى به آیتى معجزه آسا مؤید باشم که از صحت دعوتم خبر دهد و نیز اگر خداى تعالى رحمت و نعمت رسالت را به من ارزانى داشته و مرا مأمور تبلیغ آن رسالت کرده باشد و با این حال من امر او را عصیان ورزم و شما را در خواسته هاىی که دارید اطاعت کنم و با شما در آنچه از من می خواهید که همان ترک دعوت باشد، موافقت کنم چه کسى مرا از عذاب خدا نجات مى دهد؟!

فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ. این جمله به دلیل حرف (فاء) که در آغاز آن آمده تفریعى است بر جمله قبلى که در مقام ابطال دو دلیل مشرکین و موجه ساختن مخالفت جناب صالح (علیه السلام) و قیامش به امر دعوت بر سنتى غیر سنّت ملى آنان بود و با در نظر گرفتن اینکه این جمله تفریع بر آن است معناى مجموع دو جمله این مى شود که با پاسخ دندانشکنى که به شما دادم هر چه بیشتر بر ترکِ دعوتم و برگشتن به مرام شما و ملحق شدن به شما اصرار بورزید بیشتر در خسارت و زیان من اصرار ورزیده اید.» المیزان.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۱۸
۲۴
دی ۹۶
به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی. بسم الله الرحمن الرحیم. هر گل که به عالَم بیشتر می دهد صفا/ گلچین روزگار امانش نمی دهد/ گلچین روزگار عجب با سلیقه است/ می چیند آن گلی را که در عالَم نمونه است/

با سلام و احترام. خدمت برادر بزرگوارجناب آقای طالبی و خانواده ی محترمتان. تسلیت ما را پذیرا باشید بابت فوت ناگهانی دختر دوست داشتنی و مهربان فاطمه دارابکلایی که از فامیلان نزدیک شما بود. و همچنین اختصاصا عرض سلام و احترام و ارادت و تسلیت خدمت برادر ارجمند جناب آقا اسماعیل دارابکلایی و خانواده ی داغدیده و صبورشان که تسلیم قضا و قدر الهی قرار گرفتند.

باید توجه داشته باشیم که خداوند حکیم همواره فرزند دلبندتان را بر سفره کران ناپیدای رحمت حضرت زهراء و اولادشان علیهم السلام مهمان کند. آموختم که کتاب مُسکنُ الفواد فی فَقدِ الاَحِبَّه و الاَولاد مرحوم شهید ثانی، در مصایب از دست دادن عزیزان و فرزندان از بهترین آرامش بخش هاست. خداوند وجود شریفتان را از  جمیع بلیات مصون و محفوظ بدارد. با  تجدید احترام: مالک رجبی دارابی. ۱۸ دی ماه ۱۳۹۶ حوزه ی علمیه ی قم.

پاسخ دامنه: به نام خدا. سلام گرم من هم به شما جناب شیخ مالک گرامی ما. تسلیت دادن فرهنگی ست انسانی و اخلاقی. به یقین بار سنگین غم پدر و مادرش را می کاهد. از همدردی و معرفت و محبت شما بسیار ممنونم. در سلامت و عافیت باشید دوست فاضل من.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۰۸:۱۶
۲۳
دی ۹۶
به دیدۀ دوربین جناب یک دوست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۲۱:۳۹
۲۳
دی ۹۶

شادروان فاطمه دارابکلایی محبوب دل پانیذ و اسماعیل
مراسم هفت بر سر قبر پنجشنبه 21 دی 1396
مزار دارابکلا. عکاس: دامنه

بقیه ادامه
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۶
۱۷
دی ۹۶
فاطمۀ مهربان ما تو کجایی؟

خبر سنگینی شنیدم، مات و مبهوتم

«فاطمه تمام کرد»

دختر محبوب و یگانۀ اسماعیل و پانیذ دارابکلایی

همین سه روز پیش بود ای فاطمه که از نوشتۀ نماز تو در اتاقت

عکسی انداختم که نوشته بودی:

«بهترین لحظه برای من نمازخواندن است»


دستخط فاطمه دارابکلایی

فاطمه تو را دوست می داشتیم
چون مهربان و دردکشیده بودی

فاطمه تو را دوست می داشتیم
چون زیرک و بانظم و خندان بودی

فاطمه تو را دوست می داشتیم
چون چادر نمازت را هرگز از خود جدا نمی ساختی

فاطمه تو را دوست می داشتیم
چون همیشه از همه بچه ها بهتر بودی

فاطمه تو را دوست می داریم
و در دردِ دوری ات مانده ایم چه کنیم

ما تو را همیشه به خوبی هایت
در قلبمان نگه می داریم
و نام و آوازۀ خوبی هایت
را ماندگار می داریم
تو فاطمۀ ما می مانی
ای فاطمۀ مهربانی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۶:۱۶
۱۷
دی ۹۶
به قلم حجت الاسلام مالک رجبی دارابی. سلام آقا ابراهیم. زیارات مشهدالرضا علیه السلام و عبادات و طاعات و صله ارحام و حشر و نشر با اصحاب رسانه و دیدار با آقایان دارابکلایی و دهیاری و مرسمی و اوسایی و ... . عکسهای رنگارنگ (اینجا) قبول درگاه حق. و همچنین ذخیره ایی برای قبر و قیامت قرار گیرد.

در ضمن از نکات کربلایی حاج آقا وحدت (در این پست اینجا) از رهاورد زیارت کربلای معلی ایشان استفاده کردم و قبولی زیارت ایشان و خانواده ایشان را از خداوند تبارک تعالی مسئلت دارم . ارادتمند مالک رجبی دارابی /96 دی 17.

پاسخ دامنه. سلام جناب آقای شیخ مالک دوست فاضل و بزرگوار دامنه. خیلی ممنونم این همه محبت و لطف ارزانی ام نمودی. نشان صمیمیت شماست. از مزاح هم خوشم آمد مرسمی و اوسایی !!! و سه نقطه را آوردی. از این که نکات دیدار با شیخ وحدت را خواندی و نکته آوردی ممنونم. در ضمن آن متن طلبه های دارابکلا را مجدداً برایم با پیام رسان سروش بفرس. خیلی خوشحالم کردی با همین زیارت قبول گفتن. به یادت بودم مشهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۱۹
۱۷
دی ۹۶

به قلم مهندس محمد عبدی. سلام بر کبلاقا ابراهیم عزیز و دوستان همراه همیشگی. صله رحم دلها را شاد و عمر را طولانی می کند و من هیچ چیز را بالاتر از صله رحم برای نزدیکی دلها و رفع کدورتها و ابهامات و سوء تفاهمها ندیده ام. بر شما هم میمون و مبارک باد شهد این صله رحم و دیدار با دوستان و بستگان.



دامنه. رفیق گرامی مهندس عبدی
دی 1396. دفتر کار عبدی در شهر سورک جاده فرودگاه

البته بر خود می بالم که شخصیت بزرگواری چون شما بر دیده منت نهاده و قدم به رُخسار گونه ما نهاده و خرسند دیدارمون نموده اید. ازین نظر بی نهایت سپاس و درود بر شما. عکسهای این پست: اینجا و مطالبت را مرور که می کنم تجدید خاطره ای هم برای ماست و البته ثبت عکسها ماندگارترین بخش دیدارهاست که عموماً از آن غافلیم، ولی شما بدان اگاه.


دیدار شایقت با دهیار پرتلاش و خوشفکر، دوست و همکلاسی دیرین ما جناب محمد دباغیان هم بسیار جالب توجه و قابل تقدیر است. انصافا حاج محمد دباغیان به همراه دیگر همکارانش برای آبادی داربکلا کاری کردند کارستان و ماندگار، دست مریزاد و خسته نباشید عرض می کنیم به محضرشان.


در انتها دیدار شما با شیخنا وحدت هم موجب امتنان گردید. امیدوارم سلام گرم این حقیر را به همراه اعتذار به محضر مبارک تقدیم نموده باشید و مجدد عرض قبولی طاعات و زیارت ایشان را خواستارم و نوش شهد زیارت قبور متبرکه ائمه عتبات عالیات گوارا باد موفق باشید.


پاسخ دامنه: عیلکم السّلام بر رفیق شفیقم مهندس عبدی. ممنونم. 1- معمولاً نکته هایی که شما می نویسی نزدم آنچنان منطقی و پذیرنده است که پاسخ نوشتن را کاری اضافه می بینم. 2- آنچه می نویسی برای من که مایۀ دلگرمی ست. خوشحال شدم در دفترت گپ و گفت کردیم. هیچ چیزی جای دیدار را نمی گیرد. 3- در مورد دهیار هم ممنونم در جریان هستی و تشویق می کنی. 4- در اره زیارت کربلا و نجف شیخ وحدت این پست (اینحا) را تازه گذاشتم ببین. 5- در ضمن پیام رسان سروش را نصب کن با من مرتبط شو چون تلگرام مشکل امنیتی و تروریستی دارد و دورش را خط بکش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۱۰
۱۷
دی ۹۶
به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز سید علی اصغر در این پست اینجا، تأکید کرده است: «دوست دارم از زیارت معنوی استادم آقا شیخ وحدت از کربلا و نجف نکاتی را برای مخاطبین خویش ارسال کنید.» من هم به خواستۀ وی اجابت کردم 14 نکته از برداشت هایم را از لابلای دیدارم با شیخ وحدت می آورم. من البته در دیدارم با شیخ فقط یک سؤال پرسیدم و آن این بوده که گفتم هر آنچه خود نیاز می بینید با ما بگویید، فعلاً بگویید:

1- می گفت زیارت کربلا و نجف باید تکرار شود، چون زیارت اول برای زیارات بعدی ست.

2- می گفت گام های زائر برای تشرُّف به آن دو مکان، باید کوتاه، آرام و بیشتر باشد.

3- می گفت باید از حرم حضرت ابوالفضل (س) به زیارت امام حسین (ع) شتافت. یعنی هر بار با زیارت مقام شامخ حضرت عباس (س)، به زیارت حضرت سیدالشُهداء (ع) باید ورود کرد و نائل شد.

4- می گفت بسیار کوشیده مَقتل هایی که در طول طلبگی در منابر یا مطالعات خوانده را با موقعیت قتلگاه، تل زینبیه، خیمه گاه و رود فُرات تطبیق دهد. و داد.

5- می گفت در حرم امام حسین، تل و خیمه گاه، زائر به چیزی جز اشک و گریه دلخوش نیست و این حال او بود در آن چند روز.

6- می گفت برای ترسیم عاشورا به سوی شناسایی شطّ فرات رفت و پیاده دست به جستجو زد.

7- می گفت نخستین صوتی که گوشش را در آن چند روز می خراشیده شیهه های اسب لشکریان یزید در ظهر عاشورا بوده و مصائب و دشواریهایی که بر حضرت اباعبدالله (ع) و آل رسول الله (ص) وارد کرده بودند.

8- می گفت حرم نجف را بسیار عظیم دیدم. و سکوت می کرد در وصف حرم نجف.

9- می گفت صحن فاطمه زهرا در مجاور حرم امام علی (ع) آرامی بخش، تسکین دهنده و بسیاز زیبا ساخته شده است.

10- می گفت مسجد کوفه برای وی بسیار جلوه ی معنوی داشته و بازسازی آن توسط مسلمانان هندی برایش خیره کننده بود. در مورد سایر مقام های موجود در مسجد کوفه نیز کمی گپ و گفت داشتیم.

11- می گفت برای وی محرابِ مسجد کوفه بیش از هر مقام، برایش عظمتی بی حد داشته و کنارش قرار می گرفته و عبادت و زیارت می نموده. شیخ البته برای توصیف حریم محراب علی (ع) سکوت می کرد و من واژگانی نمی شنیدم، فقط چهره خوانی می کردم که ... .

12- می گفت نمازی که در مسجد کوفه به امامت یکی از نسل های مرحوم آیت الله حکیم اقامه کرده، نمازی بسیار لذت آفرین برایش بوده.

13- یک نکته مهمتر این که می گفت 50 سال پیش در مشهد مقدس در ایام طلبگی، خواب زیارت حرم امیرالمؤمنین (ع) را دیده که تقریباً عین همان خواب _از جمله مفهوم کاهگلی بودن یک نقطه از محل حرم نجف_ برایش تصویر شده است.

14- می گفت اخوی شیخ باقر آن شبِ بازگشت از کربلا و نجف، با وی مصاحبه ای در منزل انجام داده که حس و حالش را در آن شب، انتقال داده است.

من البته چون مشهد بودم، موفق به درک آن لحظه نشده ام. لذا از سید علی اصغر و هر کس که شائق به شنیدن است، می خواهم فیلمش را از جناب دکتر شیخ باقر دریافت کنند. التماس دعا. پیش به سوی زیارت نجف و کربلا با رفقا. ان شاء الله.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۱
۱۶
دی ۹۶

به قلم سید علی اصغر شفیعی دارابی. سلام. برای هر ملاقات و زیارت برکتی وجود داره و مرا بیاد خاطرات شیرین می برد. این حضورت خیلی دلچسب و انگیزشی است و همواره آغاز زندگی دوباره برای زمانی برای رفاقت. این بار ترا پُر انرژی و شاداب و خوشگلتر یافتم.


دلتنگی های دیرین مرا زدودی. خواستنی های مرا یکباره به من رساندی. معنویت تو افزون گشت و علقت کاملتر شده است. سخنانت گزیده و برجسته ونکته بود. شیوه رفاقت راهم خیلی بلدی. کرامت فرمودی و انتقال ادب نمودی و بما افتخار زیارت دادی. اما دوست دارم از زیارت معنوی استادم آقا شیخ وحدت از کربلا و نجف نکاتی را برای مخاطبین خویش ارسال کنید.


تیپ حاضرت (در عکسهای این پست: اینجا) بهترین شمایل تلفیقی سنت و مدرنیته است. فقط باید کمی ورزش کنی و چابک شوی. بسیارزیبا و خوشکل شدی. قامت یک مرد عرفانی رابه نمایش گذاشتی. مرد مقتدر و پخته ای که در توشه خویش معنویت داشته. جوانمرد شادابی که از درون خویش راضی است.


آنقدر صمیمیت داشتی که دلتنگی مرا ازبین برد همه خواستنی های سالهای دوری را یک جاآوردی ... از اینکه دوباره ترا یافتم خرسند شدم و باورکن عطر عشق و زندگی داشتی ... اهمیت حضورت از اهمیت زندگی ات بیشتر است دست یابی به انرژی تو و بهره مندی ازآن آسانتر از گذشته شد. رنج تنهایی را الحمدلله در چهره تو ندیدم ... الهی پاینده و مانا بمانی. به امید موفقیت تان.


پاسخ دامنه: سلام من هم به رفیق. حضورم در بیت شریف ات و دیدار صمیمی با اعضای خانوادۀ مکرّمت یک اشتیاق همیشگی دامنه بوده و هست. متن شما شرشار از لطف است. هم دیدارها مقوّم روح بود و هم بحث ها ولو کوتاه. آنچه مرا در این نوشته بدان رهنمون کرده ای را سعی می کنم عمل نمایم. از جمله آخرت توصیف به تلفیق سنت و مدرنیته خندیدم. برای همیشه در جان من می زییی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۵۷
۱۶
دی ۹۶
تریبون دارابکلا ؛ آوایی برای آگاهی

نوشتۀ محمد دباغیان دهیار دارابکلا. سلام استاد. خوندم مطلب دامنه رو (این پست: اینجا). خیلی محبت ولطف دارین شما. واقعا لایق نیستم من فقط انجام وظیفه میکنم مثل یک سرباز زیر پرچم. البته این کارها کار واقعا جمعی هست و فرد اصلا نقشی نداره. یعنی مجموعه نیروهای اداری و اجرایی و فنی دهیاری به اتفاق مردم فهیم دارابکلا و حمایت و راهنمایی وپشت گرمی دوستانی مثل شما دست به دست هم تا قدمی در راه عمران وابادی محل برداریم و برداشتیم. بازم ممنوم بابت همه لطفی ک درحق بنده داشتین.سپاسگذارم.

پاسخ دامنه: سلام جناب محمدآقا دهیار ارجمند دارابکلا. آنچه در آن پست آورده بودم واقعاً شمّه ایی از کارهای ماندگار شماست که ذکر آن را واجب می دانستم. از این که بر خرد جمعی تأکید می کنی خوشحالم، اما نقش شخص شما در این تدبیر قابل انکار نیست. به هر حال شایستگی فردی شما بزرگترین امتیاز این روند است. تواضع شما در این نوشته نیز نشان اخلاق شایستۀ شماست. خدا حافظ تان.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۱
۱۶
دی ۹۶
      


دامنه        


      


تماشا ادامه

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۵
۱۵
دی ۹۶

تریبون دارابکلا ؛ آوایی برای آگاهی


چه دیده ام از دِه و دهیار؟


به نام خدا. یکی از برنامه هایی که مدِّ نظرم جای داشته، دیدار با دهیار و بازدید از اقدامات چشمگیرش بوده، که الحمدُ لله عملی شد. چه دیده ام از دِه و دهیار؟ به گوشه هایی از آنچه دیده ام به اختصار و گذرا اشاره می کنم. باشد که این نوشته، مفید افتد و یا لااقل اَدای وظیفۀ دامنه تلقی گردد:


دامنه. جناب محمد دباغیان دهیار دارابکلا

دی 1396. دفتر دهیاری. گفت و گو و بازدید از پروژه های محل

1- محیطِ اداری دهیاری را منظّم، همکارانش را محترم، رفتار مراجعه کنندگان را بشّاش و فرهنگواره، فضای کاری اتاق ها را مرتّب، بهداشتِ ساختمان را بهبود و خودِ دهیار را مانند همیشه باروحیه و بامحبّت یافته ام. شخصاً برای این نعمت، به درگه حق شکر می گزارم.


2- تابلویی فهرست نویسِ کارهای پیش رو، در اتاق معاون اداری دهیاری دیده ام که مرا به یاد ابتکارات محیط های مدرن آموزشی و پارک های علمی انداخته که نشان می داد دهیار ما و تیم همکارانش در چنگ رویدادها نیستند بلکه به فرمودۀ امام علی (ع) رویدادها در چنگ آنهاست. من گویا 19 کار نقش بسته بر آن تابلو را
بقیه ادامه


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۷
۰۴
دی ۹۶
صحن ها و قلب ها
همه در سوزش!
آن، بر جسم
این، بر روح
۱ نظر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد