دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب اسفند 1392 دامنه

بهار و بحار


نوروز سال 1393 هم از راه می رسد و  ما به همراه همه ی موجودات عالم روانه ی عمری تازه تر می شویم. حالا این بهار چیست و آن بحار کدام است؟

بهار حدّ فاصل میان اعتدال و انقلاب است. بُت و بُتخانه و بهانه و آتشکده و معبد و پرستو و صنَم و پنبه ی زده شده ی شاد و برّاق و  جمال و زیبایی و گُل گاو چشم و نیز ماهی سفید را هم "بهار " می گویند. و از همه هم برای دارابکلایی ها ملموس تر و بودار تر و رایحه آورتر " شکوفه ی درخت و گل و خصوصا بهار نارنج " را " بهار  "می نامند.

اما آن بحار کدامه؟ جمع بحر است. یعنی دریاها. بُحیره هم دریاچه است. بُحور هم دریاهاست. مثل کشور بحرین که میان دو دریاست. بحر البته وزن شعر هم هست. که تعداد بُحور شعر 19 تاست : بحر طویل. بحر مدید. بحر بسیط. بحر وافر. بحر کامل. بحر هزج. بحر رجز. بحر رمل. بحر منسرح. بحر مضارع. بحر مقتضب. بحر مجتث. بحر سریع. بحر جدید. بحر قریب. بحر خفیف. بحر مشاکل. بحر متقارب. بحر متدارک.

از اینها بگذریم یا نگذریم ما، هم باید بهاری شویم و هم باید بحاری.  مهم آن است هیچ وقت بُحرانی نشویم. چه به تَب عفونت، از ریه تا معده داغ شدن. و چه تعَب سیاست، از رَمه  تا بنده داغ شدن.

چه دوره های داغ و داداری داشتیم. ( دادار یعنی نام خداست و دهنده ی بخشنده ). خیلی ها از بهار جهان به بحار جان رسیدند و در اقیانوسی بی کران " بحر العلوم " گشتند. حالا تا یکی لیسانسی و لُمعه ای و مقاومت مصالح ای گرفتند و یا خواندند، خود را فورا" از سر عُجب و عِجاب، نه فقط عالم و دانشمند، که حتی علّامه ی دهر می دانند. علامه کسی ست که توانسته باشد 50 بهار را به بحار جان و قلب و عقل و مغزش سایش داده باشد. عنوان علامه کیلویی!! نیست که آن را از سر کین از کسی برگیریم و از سر دَین به کسی هدیه کنیم. علامه خود، علامه است آن هم با آشتی بهار طبیعت به بحار سرشتش. با آشنایی جهان به جانش و جان به جهانش. کشک نیست که به سهولت ساییده شود و به آسانی اعطا گردد. ارادت سالاری در قانون طبیعت، فقط از سر عشق مُدلّل و مُعلّل ( اولی یعنی به دلیل و دومی یعنی به علت ) به بهار و بحار است. نه از روی جُبن و اجبار. ( جُبن یعنی ترس و هراس ).

حرف دامنه دار دامنه در پست  " بهار و بحار " کوتاه است اما گویا. و آن اینه : همراه با زمین که ارضِ عرض ماست به دور خورشید بچرخیم. با ماه هم جهت شویم و در مدار هستی از وضعی به وضعی دیگر شویم : حوّل حالنا احسن الحال گردیم. و از انتقال یک ساله ی مان به دورخورشید زمان و آفتاب زمین و شمس زمینه، سال تازه را به انتقالی حقیقی در همه نقل و انتقالات درون و برون مبدّل نماییم.

من در این آخرین ساعات سال ماضی از شما در سال مستقبل، حلالیت اکید و خاضعانه می طلبم. اگر دلی را شکستم، مرا با عفوش، بند بزنه که نشکنم. اگه قلبی را با تپش ساختم، بر قلبم نازش کنه. اگر کسی را رنجاندم، پوزش و توبه ی شرعی مرا پذیرا باشد و مرا مشمول گذشتش کند. ( در وبلاگ دیگرم یعنی نهج قرآن دارابکلا  امروز متنی با عنوان : گذشت خدا و عصمت انسان! " منتشر کردم که خواندنش در این آخر سالی، مناسب و موثر است ). و به هر حال در سال جدید مرا از دعای خیر بی نصیب نذارید.

   شاید پِلک من، برای همیشه بسته ماند. لااقل دعاهای شما مُعین پرونده ام باشد. دامنه در سال جدید هم همچنان با دامنه خوانان خود، صمیمی و رُک و متنوع و شاد و بذله دار خواهد ماند. من کسرم نیست، که با یک جوان جوینده و پاکدل که 40 سال هم از من به لحاظ سنّ کوچکتر باشد، اما درکش و فهمش و قُربش از من بسی افزون تر است، رفیق شوم. نبی مکرم (ص) ما هم دینش را بر پایه ی جوان و ایمان و عشق و شجاعت و عصمت جوان به پیش برد.

ان شاءالله باز در سال 1393 دوستانی تازه تر و با طروات تر بیابم. از دخترهایی که در وبلاگ داری از ماها هم پیشتاز تر و با تقوا تر و با نزاکت تر بودند، می خواهم که همگی مرا ببخشند. اگر آزُردمشان. اگر بدی کردم بهشون. من مفتخرم این دخترها که عین فرزندان من هستند و صمیمانه با دامنه، و با این برادرشان، مناظرت و مبادلت داشتند. چون دل داشتند و مغز. حرف داشتند و قلب. 132 .

سه‌شنبه ٢٧ اسفند ۱۳٩٢ ، ۸:٠٠ ‎ب.ظ

فرهنگ لغات دارابکلا (9)


به نام خدا. قسمت دوم تکیه پیش. یکی هم آرزوشه که عروسشه، ای ای، یه هفت دوری به دور تکیه پیش، چرخش دهد. آی  هم پُز  می ده. و هی هم میگه دیدی؟ میدون دار هم شدیم؟ یعنی شهری شدیم؟ ولی من تو را می برم ساری آپارتمان نشینت می کنم. کلاست اینه خانم من. شهر بانوی تنم. روستا موستا جای وجین گراها ست. تو را طلاباران می کنم. می برمت کازابالانکا. آدریاتیک. دریاچه بحر المیّت. بعد که سال هنوز نگذشته، از تَشنی سر و اَنبَس مرَز هم پرهیز می کنه. از ابتیاع  سیب زمینی هم عاجزه.


بقیه ادامه

  

ادامه مطلب ...