دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

دامنه دارابکلا

اعتقاد، جهان را آباد می کند، انسان را آزاد ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

مطالب مرداد 1393 دامنه

نادان از نظر امام صادق


به نام خدا. امام صادق علیه السّلام : یکی از ویژگی های نادان این است که قبل از شنیدن پاسخ می دهد و پیش از آن که بفهمد به مخالفت بر می خیزد٬ و ندانسته داوری می کند . بحارالانوار جلد 62. امشب 25 شوال شهادت آن امام عظیم و مغز متفکر شیعه است. تسلیت باد بر همه ی پیروان و شیعیان و آزاداندیشان. 309 .

پنجشنبه ۳٠ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱٢:۳٠ ‎ب.ظ

پست 308 : به قلم دامنه. به نام خدا. مکتب فکری پُست مدرنیسم یک رخنه علیه ی مبانی مدرنیسم است. از نظر پست مدرن ها، نه حقانیت یک گزاره و نه بطلان آن را نمی توان با قاطعیت اثبات کرد. قانع کنندگی، یک امر روان شناختی ست، نه یک امر معرفت شناختی.


اما از نظر مدرنیست ها، اگر کسی بتواند مدعای خود را به گزاره های واضح برساند، همه ی انسان ها باید این گزاره ها را قبول کنند. پست مدرن ها این مورد را مورد مناقشه قرار دادند. هفت فیلسوف به عنوان پیامبران زمینی مدرنیسم، با رخنه در مبانی مدرنیسم در واقع موجب پست مدرنیسم شدند. هیوم. کانت. مارکس. فروید. نیچه. فوکو. راسل. هر یک با یکی از جملات رخنه آمیز خود.


مثلا هیوم گفته: احساسات و غرایز ممکن نیست تابع عقل شود. کانت گفته : عقل ما آینه نیست، عینک است.


مارکس گفته: منافع طبقاتی به نحوه ی نگرش ما به جهان تاثیر می گذارد. فروید گفته : ساحت وجود انسان دایره بسیار وسیعی ست و ما فقط به قطاعی از این دایره آگاهی داریم.


نیچه گفته: انسان ها نه تابع معرفت، که تابع قدرت

هستند. میشل فوکو هم همین مفهوم قدرت نیچه را مزیّن کرده.

و راسل هم گفته: همه ی ما به دنبال قدرت هستیم یعنی اراده ی معطوف به قدرت. بنابراین، پست مدرن ها از آراء همین هفت فیلسوفی بهره جستند که خود مدرنیست بودند.

و دامنه ضمن برائت از مبانی مدرنیسم و پست مدرنیسم و تاکید اکیدش بر جهان بینی الهی و قرآنی، این بیت مولوی را تقدیم می دارد.

بر دو چشمت داشتی شیشه کبود

زان سبب عالم کبودت می نُمود

پنجشنبه ۳٠ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱٢:۱۱ ‎ب.ظ

پست 307 : به قلم دامنهبه نام خدا. او آقای ابراهیم طالبی دارابی ست. فرزند مرحوم کِل محمود. از عموزادگان خوب ماست. وی مردی خوش گو و قصه دانی ماهر و بذله گویی قهّار است. به واسطه ی نسبت نزدیک با روانشاد یوسف رزاقی یعنی شوهر خواهرش، رابطه ی ما  دوستان با او بسی صمیمی ست.

مهمان نواز است. با حضور عمو یوسف عزیز، زمستانهای سرد در خونه اش پشمک و پشت زیک می زدیم با چه صفایی. از باغاتش خیلی نوش جان کردیم.

خاطره ی دامنه: قبل از فرار شاهنشاه آریامهر!! از ایران یعنی اوائل زمستان 1357، من شبی بر در و دیوار خونه ی پدری او  شعار مرگ بر شاه نوشتم و در رفتم. روزی او در قحطی شدید نفت،  از انبار نفت آقای محمد حسین مهاجر دو حلب نفت گرفت و داشت می آمد خونه اش. در کوچه ی نزدیک خونه ی یوسف مرا دید. سریع گفت:

«ریکا اِورین تِه .. !! .. اَمه کَت تَن بَنوشتی مرگ بر شاه؟» تعجب

من ترسیدم و منکر شدم. ولی اون با همان دو دست نفت و با لج و غضب، چندین لگد آب دار و دیدنی زد بر ران و کمر من. و من آی خندیدم آی بعدها بعدها.

بقیه ادامه

  

حالا هر وقت این عموی خوب را می بینم اون واقعه را بهش می گم. حسابی هر دو می خندیم. ان شاءالله در سلامت باشند. این هم عکسی ست که چهار پنج سال پش خودم براش گرفتم در مسیر باجگیرون تیرنگ گردی دارابکلا.

دارابکلا. مسیر تیرنگ گردی. ابراهیم طالبی دارابی (مرحوم کل محمود). سال 1383. عکاس: دامنه

دارابکلا. مسیر تیرنگ گردی. ابراهیم طالبی دارابی (مرحوم کل محمود). سال 1383. عکاس: دامنه

چهارشنبه ٢٩ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠٠ ‎ب.ظ

پست 306 : به تدوین دامنه : 4. به نام خدا.. درست است که اولین آیه بر قلب پیامبر اسلام (ص) آیه ای در عظمت و اهمیت خواندن و قرائت کردن است یعنی اِقراء. ولی آخرین آیه ی نازل شده بر سینه ی مقدس حضرت محمد (ص) آیه ی تقواست. یعنی آیه ی 281 بقره: واتقوا یوما ترجعون فیه الى اللّه ثم توفى کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون یعنی: و بترسید از روزى که در آن روز به سوى خدا بر مى گردید، و آن وقت تمامى اعمالتان به شما بر گردانده مى شود، بدون اینکه به احدى ظلم شود. که در این رایطه آیه ی 13 حُجرات نیز بیانگر گویای اصالت کرامت و تقواست: یا ایها الناس انا خلقانکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند اللّه اتقئکم ان اللّه عـلیـم خـبـیـر : یعنی : هـان اى مـردم مـا شـمـا را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیره هایى بزرگ و تیره هایى کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کـرامـت نـزد خدا تنها به تقوى است و گرامى ترین شما باتقوى ترین شما است که خدا دانای باخبر است.

از نظر علامه ی طباطبایی در المیزان این جمله مطلب تازه اى را بیان مى کند، و آن عبارت از ایـن اسـت کـه چـه چـیـزى نـزد خـدا احـتـرام و ارزش دارد. تـا قـبـل از این جمله مى فرمود: مردم از این جهت که مردمند همه با هم برابرند، و هیچ اختلاف و فـضـیلتى در بین آنان نیست، و کسى بر دیگرى برترى ندارد، و اختلافى که در خلقت آنـان دیـده مى شود که شعبه شعبه و قبیله قبیله هستند تنها به این منظور در بین آنان به وجـود آمـده کـه یکدیگر را بشناسند، تا اجتماعى که در بینشان منعقد شده نظام بپذیرد، و ائتلاف در بینشان تمام گردد، چون اگر شناسائى نباشد، نه پاى تعاون در کار مى آید و نـه ائتـلاف، پـس غرض از اختلافى که در بشر قرار داده شده این است، نه اینکه به یکدیگر تفاخر کنند، یکى به نسَب خود ببالد، یکى به سفیدى پوستش فخر بفروشد، و یـکى به خاطر همین امتیازات موهوم، دیگران را در بند بندگى خود بکشد، و یکى دیگرى را استخدام کند، و یکى بر دیگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتیجه کار بشر به ایـنـجـا بـرسـد کـه فـسـادش تـرى و خـشـکـى عـالم را پـر کـنـد، و حـرث و نسل را نابود نموده، همان اجتماعى که دواى دردش بود، درد بى درمانش شود. در این جمله مى خواهد امتیازى را که در بین آنان باید باشد بیان کند، اما نه امتیاز موهوم، امتیازى که نزد خدا امتیاز است، و حقیقتا کرامت و امتیاز است."

چهارشنبه ٢٩ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۱۱ ‎ق.ظ

فرهنگ لغات دارابکلا (16)

به نام خدا. دلیک ملیک. این واژه ی دارابکلایی ها آی به خیلی ها صدق می کنه. یکی تا خرخره خورده، باز میگه چایی دَشن. یکی دیگه تا هفت شکم لاقولی کباب خورده، باز همطی گونه دَکون. آن دیگری تا کمر از قرض این و آن به گِل فرو رفته، ولی باز تا تکیه پیش تاکسی تلفنی گنّه و یک خروار خرت و پرت خَرینده ونّه سره دله، یک شبه تموم کانده. و این یکی پُزپُزی توی جیبش دَه شاهی پوله، می ره جویبار غاز می خرد و می آره شکم پُری و بریان می سازه و می خوره و تا لنگه ی ظهر خُرّ و پُف می کنه. و نیز این هم، سره دله از سر شب تا کلّه ی سحر بیداره ماهوره می بینه و 138 استکان فرانسوی، نه آن روسی کمر باریک! چایی خانّه و بعد پیش این و اون نالنه که مِه لوله ادرار چه وه اَل پک زنّده؟ آری همه ی اینا اسمشان به گویش طنّازانه و  مَتلک وار دارابکلایی ها دلیک است. و چون خیلی اینطوری می شه به او می گن دلیک مَلیک. یعنی ونه چش دل سِر نیهه. دلیک ها اساسا گَنس هم هستند. پیش این و اون چرا می کنند. سینما اگر برن دست به جیب نمی زنه . تا بندر عباس هم اگر با جمع دوستانش سیر و سیاحت کنند، در خرج جمعی آی سعی می کنه زرنگ تشریف داشته باشه. این دلیک ملیک ها در عروسی و عزا چشم شان فقط به پیش دستی و سفره و دیس پذیرایی ست . هر کجا چرب و نرم تره همانجا اُتراق می کنند. کافی ست در تکیه ای یا مسجدی ختمی باشه. هر چه آنجاست همه را پِسُو می کنه. اغلب هم اِشکم پیچش دارند. گاز درون معده و روده شان چهار تا پیک نیک را پُر می کنه. اگه پیش شان دقیق بشین در یک ساعت 66 تا دهن درّه ( همان دُمبلال به زبان ما قدیمی ها به قول شماها ) می کنه. گاه از بس لای لثه اش چرک نشسته دهنش از پُرخوری و مسواک نزدن و نخ نکردن و آب نمک قلقل نکردن، سگ لاش گنگ کانده. آخه یک آدم دلیک می گه اگه مسواک بزنم دهنم زود بسته می شه و چیزی نمی توانم بخورم. آری ای دارابکلایی های عزیز، باز هم هَمطی دلیک ملیک وجود دارد و خواهد داشت. چون برخی فقط به اِشکم و معده و اثنی عشر اعتنا دارند نه به کلّه و مُخ و اَبنای بشر. 305  .

سه‌شنبه ٢۸ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠۱ ‎ق.ظ

پست 304 : به قلم دامنه : 6. به نام خدا. اصل سی و هفتم: "اصل ، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد."

نکته ی دامنه : برائت یعنی بری و دور بودن همه ی شهروندان از جرم و جرایم. دادگاه صالح هم  یعنی دارابودن حداقل دو خصیصه ی مهم و واجب: یک قاضی متّصف به اوصافی که امیرالمومنین علی علیه السلام برشمردند. و دوم برگزاری روند سالم، بی طرفانه، مبتنی بر اسلام و انسانیت، عدالت و نیز دوری از تبعیض و جفای دادگاه.

سه‌شنبه ٢۸ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٠۱ ‎ق.ظ

پست 303 : به نام خدا. مرحوم حاج ابراهیم آهنگر دارابی. پدر آقایان حسن و حسین و مرحوم محمد. او یک کشاورز زحمت کش و خوش مَشرب بود.

شنیدم زمین زراعی اش  را وقف امام زاده جعفر دارابکلا نمود. خدا غریق رحمتش بدارد و اجرش را مضاعف دهد. برای شادی روحش صلوات. عکس از آسید بعد از پل مَمسن دکته.

مرحوم حاج ابراهیم آهنگر دارابی (پایین محله). سال 1384. عکاس: سید علی اصغر

دوشنبه ٢٧ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۳۳ ‎ق.ظ

پست 302 : به قلم دامنهبه نام خدا. آیه الله حسن حسن زاده آملی سخنی زیبا دارد در باره ی دنیا. می گوید:

الهی با اجازه ات، نام دنیا را شق آباد گذاشته ام

و دامنه این سخن حکیمانه ی علامه را به شعر پر حرف و گپ وحشی بافقی متّصل می کند:

از صحن خانه تا به لب بام از آن من

وز بام خانه تا به ثُریا از آن تو

دامنه و علیرضا

دوشنبه ٢٧ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠۳ ‎ق.ظ

معرفی کتاب دامنه (4)

به نام خدا. معرکه جهان بینی ها. نام کتاب دکتر فرهنگ رجائی ست که در رشته ی علوم سیاسی در دانشگاه تهران استاد برجسته ام بوده است. او در این کتاب در صدد پاسخ به هویت ایرانی ست و نیز ایرانی کیست. از دوره ی ساسانیان تا انقلاب اسلامی را بررسی نموده است. چهار نکته از کتاب طبق روال دامنه.

در صفحه ی 286 نوشته است : انسان خیال اندیش در روی زمین راه نمی رود، در حالی که انسان زبون اندیش افق ندارد... باید میان این دو پُل زد یعنی میان آرمان و امکان. در صفحه ی 33 آورده است : در اندرزنامه ها اولا" به حاکم می گفتند بکوشد هر کس را به کاری که در انجام دادن آن توانا است بگمارد. یعنی در اندرزنامه ها تاکید بر تناسب کارآمدی است نه کامل بودن خصائص شخصی. در صفحه ی 124 آمده است علت اصلی جامعه ی منشوری و هویت باختگی ایرانی این است که در برخورد با تمدن غرب متحیّر شدیم. و نیز در صفحه ی 149 نوشته است : نحله ی دولتمداری علیرغم موفقیت هایی بارزی چون بازسازی ساختار حکومتی و تاسیس دانشگاه تهران، خردناورز است. زیرا دچار اغتشاش و ابهام فراوانی ست. و شان شاه در این نحله ی فکری نه در چارچوب ایران باستان تعریف می شود. نه در چارچوب اندیشه سیاسی اسلامی و نه در چارچوب مشروطه خواهی . 301 .

دوشنبه ٢٧ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٢٤ ‎ق.ظ

لیف روح پنجاه و یکم

به نام خدا. طهارت باطن را گفته اند سه گونه است : تن از گناه. دل از اخلاق ناپسند. سر از سَوای خداوند. و این به مبارزه با نفس امّاره ( یعنی امر کنننده به بدی ها ) نیاز دارد. زیرا به فرموده ی بزرگان دین، این نفس امّاره در وجود آدمی، از شیطان هم بدتر است. زیرا شیطان ازلاحول و لا قوّة اِلّا بالله فرار می کند اما نفس اَمّاره نه.299 .

یکشنبه ٢٦ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۱٢ ‎ق.ظ

فامیلی های سیاسی (8) 

به نام خدا. 61 - حجت الاسلام پارسا معاون وزیر اطلاعات در دولت خاتمی وزارت دری نجف آبادی = داماد آیت الله محمد رضا مهدوی کنی و نیز باجناق پسر حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری. 62 - مرحوم آیت الله صادق خلخالی = پدر زن حجت الاسلام اسدالله کیان ارثی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز. 63 - حسین شبیری رئیس صندوق مهر رضا = همسر پروین احمدی نژاد خواهر محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور گذشته. 64 - حجت الاسلام والمسلمین سعیدی امام جمعه قم = فرزند شهید ایة الله سید محمدرضا سعیدی و نیز خواهر زاه ی آیة الله سید مهدی طباطبایی. 65 - مجتبی هاشمی ثمره دستیار ویژه دولت محمود احمدی نژاد = خواهر زاده‌ی شهید محمد جواد باهنر و محمدرضا باهنر. و نیز برادر آقایان مهدی هاشمی ثمره معاون بازرسی و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت نیرو دولت احمدی نژاد و عبدالحمید هاشمی ثمره معاون وزارت صنایع و نیز برادر شوهر خانم قند فروش مشاور خانواده وزیر کشور دولت گذشته. 66 - حجت الاسلام والمسلمین عیسی ولائی مدیر کل حقوقی دولت سید محمد خاتمی = داماد مرحوم آیت الله محمدرضا توسلی محلاتی عضو دفتر امام خمینی. 67 - صادق محصولی وزیر کشور سابق و وزیر رفاه پیشنهادی احمدی ‌نژاد = باجناق علی اکبر ولایتی وزیر خارجه اسبق و رئیس فعلی مرکز تحقیقات استراتژیک. 68 - حجت الاسلام سیدابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه = داماد حجت الاسلام والمسلمین احمد علم الهدی امام جمعه مشهد. 69 - خانم فاطمه جوادی معاون سابق رئیس‌جمهور و رئیس سازمان محیط زیست سابق = فرزند اسماعیل واعظ جوادی آملی و برادر زاده آیت‌الله عبدالله جوادی آملی. 70 - دکتر عبدالله جاسبی رییس سابق دانشگاه آزاد = شوهر خواهر علی عباس پور تهرانی. 71 - حجت الله غنیمی‌فر مدیر کل سابق امور بین الملل شرکت نفت و معاون سابق مدیر عامل شرکت ملی نفت در امور سرمایه گذاری = عموی همسر کریم ارغنده‌پور عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و نویسنده ی روزنانه تعلیق شده ی سلام. عکس از دامنه. طلوع کویر قم. 298 .

یکشنبه ٢٦ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠٢ ‎ق.ظ

پست 297 : 2.به قلم دامنه. به نام خدا. او سر لشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی ست. متولد 1335 روستای قنات ملک شهرستان رابر کرمان است. در برق کرمان کار می کرد. جذب سپاه شد. به کردستان رفت. فرمانده سپاه 41 ثارالله کرمان شد.

سال 1376 فرمانده سپاه قدس شد. بخشی از سپاه که به امور بین المللی و ... می پردازد. او یکی از مهمترین چهره های روز ایران و جهان است. شجاع و دانا و باپرواست. در واقع حاج قاسم سلیمانی مرد نخست سپاه ایران است. اینکه دامنه ایشان را چهره ی اول این سلسله متن نموده است را حتما درک می کنید. حاج قاسم مثل همیشه کنار فرماندهی کل قواست.

سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس

شنبه ٢٥ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٥٥ ‎ق.ظ

پست 296 : به قلم دامنه. تسلیت غمبار فرزند عباس غلامی. به نام خدا. نوشتن این گونه متن ها بسیار دلهره انگیز است. تن و روح آدم می لرزد ولی چه می شود کرد باید همدردی نمود. آری، باز نیز دیار دارابکلا رنگ غم به خود یافت. و مردم مهربان به هم را باز نیز به اندوهی و حزن فرو برد.

دوست ارجمندمان، طبّال عزادار و شیفته ی همیشه ی آقا امام حسین علیه السلام جناب عباس آقای غلامی فرزند دلبندش را از دست داد و سیه پوش شد و گریان و حیران و نالان. درگذشت غمبار پسرش را به عباس عزیز و همسر مکرمش و تمامی بازماندگان علی الخصوص به دائی فاضلش جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی و رفیقانش و نیز خصوصا به عمویش احمد آقای غلامی  تسلیت می گویم.

دامنه از طریق کامنت یکی از مخاطبان دریافت چنین واقعه ی دردناک و متحیّرکننده ای پدیدار گشته است. ما مسلمانان در دیدن مصائب آیه ی وحی شده ی حضرت حق را زمزمه می کنیم : اِنّا لِله و اِنّا اِلَیه راجِعون. گرچه این آیه، آیه ی مرگ نیست، آیه ی حیات و جهان بینی الهی ست، چون که مرگ در نگاه اهل توحید هیچ گاه فنا نبوده است، بلکه یک بقا و جاودانگی در معاد جدید بوده و هست و خواهد بود. دوری ها و انفصال ها بسی سخت است، پس حتما تسلیت دارد و تعزیت.

حالا ای عباس آقا، صدای طبل غرّای تو، بوی دفن عزیزت را می دهد. بزن عیاس . فدای عباس علمدار امام حسین. بزن ای عباس غلامی که غم ما را فرا گرفته. اشک مردم مثل سیل جاری شده. عباس طبل و دُهُلت را بنواز.

و

روز عاشورا. عباس غلامی طبّال مشهور دارابکلا

پنجشنبه ٢۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ٢:۳٥ ‎ب.ظ

پست 295 : به نام خدا. مریوان. سال 1361. در خواب غفلت. و نیز غفلت از کمین دشمن! وقتی در هنگامه ی رزم  بخوابی، بیدارت نمی کنند، می کُشندت. همین.

پس، بیدارشو. بیدارشو ای ایرانی. ای مسلمان. ای آزادمرد. ای دارابکلایی. ای برقرار و امین در قرارگاه بی فرار دارالمومنین دارابکلای نازنین.

دامنه در جبهۀ مریوان. بوریدر. تابستان 1361. عکاس: سید کاظم صباغ دارابی

پنجشنبه ٢۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱۱:۳٩ ‎ق.ظ

غم را غربال کن بوتیمار مَباش

به نام خدا. غم، اندوهی جان کاه است و یک سختی و حزنی جگرسوز. غمگساری و غصّه، روح آدمی را می آزارد. دیدید غربال را که چه خوب غلّه را از ناخالصی می بیزد، ما هم با تن و جان خویش چنین کنیم. غرابیل  در نهاد همه ی ماها هست، کافی ست با یکی از آن غربال ها وجودمان را از غم و اندوه الّک کنیم. همدردی با مصیبت دیده ها کاری شایسته است اما مسیر سیّال زندگی را همیشه روان و شادمان نگه داریم.بوتیمار مرغی ست سفید خال خالی که لب آب می نشیند و با وجود تشنگی مُهلک آب نمی خورد، چرا؟ چون خیال می کند و غم و غصه می خورد که مبادا آب کم شود و پایان پذیرد! تا حدی که نام دیگر این مرغ را غمخوارک نامیده اند. اشک و حزن و متانت در درون خوب است اما نه به مثل مرغ بوتیمار و غمخوارک. زندگی فقط با شادی درونی و امید به زندگانی و درستکاری و ایمان می گذرد نه به غمخواری و آوارگی و آواری و لااُبالی گری. پس غم را غربال کنیم و چون بوتیمار نباشیم. عکس: مرغ بوتیمار است که شب روست. آری غم، ما را از تونل های زندگی عبور نمی دهد. شادزیست درونی باشیم و متبسّم.294 .

چهارشنبه ٢٢ امرداد ۱۳٩۳ ، ۸:٠٠ ‎ب.ظ

برنج. درخت. آدم 

به نام خدا. کنفوسیوس حرفی سه پایه ای دارد که دانستنش بسی اثرگذار است. می گوید : اگر برنامه ی یک ساله دارید برنج بکارید. اگر برنامه ی ده ساله دارید درخت بنشانید. ولی اگر برنامه ای 100 ساله دارید، حتما آدم تربیت کنید. 293 .

چهارشنبه ٢٢ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٢٩ ‎ق.ظ

پست 292 : به قلم دامنه تسلیت فراق سید فرهاد. به نام خدا. درگذشت بسیار غم انگیز آقای سید فرهاد صالحی فرزند جناب آقای سید مهدی صالحی را اول به مادرعزیزم که عمه ی این خاندان گرامی ست و به پدر و مادر و تمامی بازماندگان و رفیقانش و نیز به دوست گرامی ام جناب آقای حسین محسنی دائی بزرگوار سید فرهاد، تسلیت می گویم.

دامنه از طریق کامنت و اسمس یکی از دوستان دریافت چنین حادثه ی شومی رخ داده است. اما شعار الهی مان همیشه این بوده و هست که:

انّا لله و انّا الیه راجعون. مرگ نابودی نیست، یک میلاد جدید است. فقط فراق آقا فرهاد سخت است. عکس هدیه ی جناب آقا حمزه طالبی را منعکس می سازم. روحش شاد.

سید فرهاد صالحی دارابی فرزند سید مهدی

سه‌شنبه ٢۱ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱٠:٠٠ ‎ق.ظ

پست 291 : به قلم دامنه : 1. به نام خدا. وی مرحوم مهندس مهدی بازرگان است. چهره ی دینی و سیاسی تاریخ ایران. دوست بسیار نزدیک مرحوم آیة الله سید محمود طالقانی و شهید آیة الله مرتضی مطهری. بنیانگذار نهضت آزادی ایران. اولین نخست وزیر منتخب امام خمینی. نویسنده ی بیش از 100 جلد کتاب دینی. شعارش: "ایرانی مسلمان قانونی مصدقی هستیم"، بود. در مشیء سیاست داخلی و بین المللی با امام خمینی به رویارویی رسید. اما هیچ گاه به دعوت سازمان منافقین برای پیوستن به شورای مقاومت ملی علیه ی جمهوری اسلامی اعتنایی نکرد و شدیدا با آن شیوه کثیف و براندازانه به مخالفت پرداخت. مردم ایران متاسفانه فقط و فقط چهره ی سیاسی وی را با عنوان لیبرال منشی می شناسند. از دین شناسی خاص او چندان اخباری ندارند. وی در اواخر عمرش تز جدایی دین از سیاست را مطرح کرد و مدعی شد: آخرت، هدف بعثت انبیاء بوده است. دانستن و تسلط بر نوع نگرش وی در دو حوزه ی سیاست و دین شناسی برای اهل دانش و دین و سیاست یک ضرورت است.

مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی. مرحوم مهدی بازرگان. آیة الله شهید مرتضی مطهری. بقیه عکس ها در ادامه ی مطلب


ادامۀ مطلب
سه‌شنبه ٢۱ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٥٥ ‎ق.ظ

پست 290 : به قلم دامنه. به نام خدا. او آقای محمد طالبی دارابی (مرحوم اکبر) است. مرد کار و تلاش. یک بنّای سخت کوش است. مدتی ست به کار مزرعه و شالیکاری روی آورده است.فردی مذهبی و انقلابی و منصف.

خاطره ی دامنه: بخوبی یادم است سال 1359 برای دیدار با امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی به جماران تهران رفته بودیم برای این که حتما" به زیارت امام خمینی نائل شویم کف کوچه ی تنگ جماران دراز کشید تا پاسداران حفاظت بیت ناچار شوند به ما که یک مینی بوس بودیم، اجازه ی ملاقات دهند. و باقی قضایا...

برای او همچنان سرزندگی و سلامتی آروزمندم که هم خود عموزاده ی من است و هم همسرش حاجیه لیلا طالبی دارابی (مرحوم احمد).

دارابکلا. امام زاده جعفر (سیاه بول) محمد طالبی دارابی. سال 1384. عکاس: سید علی اصغر

دوشنبه ٢٠ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠٠ ‎ب.ظ

لیف روح پنجاهم 

به نام خدا. در صفحه ی 138 تا 140 کتاب عرفانی " حدیث بندگی و دلبُردگی " اثر دکتر عبدالکریم سروش، مبحث خوف از خداوند به زیبایی تدوین شده است و یکی از نکته های پرشورش این است : " اگر عنصر خوف از خداوند در کسی نباشد، عبودیتش دچار کمبود است و باید آن را تامین کند... خوف از خدا یک مقام و مرتبه است. " در اسلام و در تفکر عُرفای شیعه و سنی خوف و رجاء از خدا کنار هم است. خوف از خدا پرواپیشگی می آفریند و رجاء از خدا شادزیستی و امیدواری. و زندگی معنوی با عشق به خدا، که با خوف و رجاء بالانس و میزان می شود، به پیش می رود. 288 .

دوشنبه ٢٠ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٥٥ ‎ق.ظ

پست 287 : به قلم دامنه. به نام خدا. داعش جاهلیت مجدد. داعش علامت اختصاری و مخفّف دولت امارت اسلامی عراق و شام است. بخش وسیعی از خاک سوریه و عراق در تصرّف و حاکمیت داعش است.

مبنای سیاست آنها ایجاد امارت با توسّل به تغلّب یعنی نهایت زور و خشونت است. شمشیر و کشتار رسم داعش است. از یک متخصص و آگاه به داعش اخیرا پرسیدم گفت آنها ابتداء با قساوت تمام حمله می کنند ولی بلافاصله امنیت ایجاد می کنند و مردم را فورا مطمئن می کنند، اما در واقع فریب می دهند. بگذارید من بیشتر از این نگویم که ممکن است بگویید ما همه چیز را می دانیم.

پس بهتر است من دامنه خاموش باشم و شما عکس های چهره های داعش را ببینید. فقط بگویم عکس آخر العدنانی ست مهمترین فرمانده ی داعش. عکس یکی به آخر نیز جلسه ی نظامی فرماندهان داعش است.

دامنه فقط بیفزاید که داعشی ها به همراه خود یک قاشق هم دارند تا به قول خود به فیض شهادت که نائل آمدند! در سر سفره ی حضرت رسول الله (ص) (نعوذ بالله) اولین طعام را تناول نمایند.

قدر مراجع و علما و دانشمندان دینی خود در ایران را بدانیم که مفسّر اسلام حقیقی اند. اسلام عشق و عقل و مقاومت و سلامت و آزادی و امنیت و رفاه و آسایش و زندگی و سرزندگی.

و نیز قدر امنیت و عافیت و عایدت جمهوری اسلامی ایران که بیمه ی خون شهیدان است را نیز پاس بداریم و شاکر باشیم. و هرکس صلاح دید امشب و امروز دو رکعت نماز شکر و سپاس اقامه کند.

عکس های اعضای داعش (دولت اسلامی شام و عراق!!)

و

و

و

و

و

یکی از فرماندهان داعش

شنبه ۱۸ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۳٢ ‎ب.ظ

نکاح علمی و گردن زن

به نام خدا. شیخ بهائی و پروین اعتصامی هر دو، دو نکته دارند در باره ی نکاح و زن. شیخ می گوید : سوال، مونّث است و جواب مذکّر و از ترکیب و نکاح این دو یعنی سوال و جواب، علم زاده می شود. و پروین نیز چنین می سُراید : برای گردن و دست زن نکو، پروین - سزاست گوهر دانش نه گوهر اَلوان. 286 .

شنبه ۱۸ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٠۱ ‎ق.ظ

پست 248 : به قلم دامنه : 3. به نام خدا. اصل بیستم: "همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند."

نکته ی دامنه : قید رعایت موازین اسلام در اصل بیست، شاید مهمترین قیدهای قانون اساسی ما باشد.

پنجشنبه ۱٦ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٢٦ ‎ق.ظ

پست 384 : به نام خدا. پست دیدنی و خواندنی چلمه کوه را در وبلاگ سنه کوه مهندس محمد عبدی در اینجا ببینید. با متنی پر از اطلاعات و عکس هایی دلچسب و گوارا و خصوصا نماز جماعت. و این هم یک عکسی از آن:

چلمه کوه در سنه کوه

چهارشنبه ۱٥ امرداد ۱۳٩۳ ، ۸:٠٦ ‎ب.ظ

پست 283 : به نام خدا. یاد مدرسه ی دولتی دارابکلا بخیر. سال 1353. حیف که الان شده پارکینگ 18 چرخ ها!!!

نام میدان هم قرار بود بشه یوسف رزاقی. نمی دانم دهیار عزیزمان آقای محمد دباغیان برای این میدان وسیع و زیبا چه اندیشیده است.

حیاط زیبای دبستان دولتی دارابکلا. از راست: موسی رمضانی دارابی. دامنه. محمد گرجی. آن پشت سیدعبدالله هاشمی دارابی و علی اکبر بابویه دارابی. یاد مدرسه بخیر. سال 1353

چهارشنبه ۱٥ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۳۱ ‎ق.ظ

فوتبال سیاسی 

به نام خدا. باز نیز آمریکا و مغرب زمین، در بازی کُشت و کشتار مردم فلسطین ذلیلانه باختند. و شعبه ی آسیایی ایالات متحده آمریکا یعنی اسرائیل جعلی، در نبرد با مقاومت غزه ی فلسطین مفتضحانه شکست خورد و تن به عقب نشینی داد. دامنه علاوه بر آن سوال در باره ی بردن پیام صلح آمریکا به کره ی ماه! در پست اول مرداد 1393 یعنی اینجا ، اینک نیز یک سوال دیگر از غرب  مُدرن و آمریکای چپاولگر دارد و آن این است : چرا غربی های مدعی حقوق و قانون و آزادی و رشد و اصول مدرنیته، اسرائیلی های صهیون پرست غاصب را، با آن که در یک سرزمین آسیایی فلسطین آن هم به قَسر و قتل های فجیعانه توسط غربی ها جای داده شدند، عضو فدراسیون فوتبال اروپا کرده اند؟ مگر خود غربی ها مدعی نشده اند فوتبال بَری از سیاست و تبعیض ها ست؟ این آپارتاید فوتبالی چه جوابی دارد؟ جزء دروغ و حیله و اسیر ثروت و کاپیتال های به دور از غیرت و دیانت و حتی انسانیت شدن؟ آهای باراک اوباما رفیق همراه سارکوزی چشم چران، به نقطه ی ممنوعه ی دختر 166 ساله ی برزیلی ننگر!!!!!، به جنایات اسرائیل بیاندیش!!!!!! ای مردود شدگان انصاف و حقوق و صلح و توسعه یافتگی و عدالت و شرافت. 282 .

چهارشنبه ۱٥ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:۱٦ ‎ق.ظ

پست 285 : به قلم دامنه. به نام خدا. همکلاسی سالهای دورمان مرحوم پنجعلی بخشی همکار خوب و عدالت جوی روانشاد یوسفعلی رزاقی یکشنبه 12 مرداد 1393 به دیار باقی شتافت. با تسلیت به خانواده و اقوام و دوستان مرحوم پنجعلی.

روح این آدم پاک و باصفا و باسخا شاد، و یاد آن ایام مدرسه بخیر باد. دامنه بر حسب دوستی اش با او در ایام دبستان دولتی دارابکلا و رفاقت صمیمی مرحوم پنجعلی با روانشاد یوسف رزاقی، وظیفه ی خود دانست یادی از او کند. فاتحة مع الصلوات.

کربلا. بین الحرمین. از راست: دوست بزرگ و ارجمندمان علی اکبر آهنگر (مرحوم حاج موسی). پنجعلی بخشی. دکتر زینلیان یزدی از پزشکان حاذق تجربی طب قدیم. و شیخ علی زارع پسر آقای اسدالله زارع. و عکس دوم  کربلا. مهندس محمد عبدی سنه کوهی نفر دوم سمت چپ در کنار همسفر کربلائی اش.

سه‌شنبه ۱٤ امرداد ۱۳٩۳ ، ٥:٢٥ ‎ب.ظ

پست 281 : به نام خدا. دامنه به زندگی نامه کامل جناب حجة الاسلام والمسلمین علی اکبر دارابکلایی نه دسترسی دارد و نه احاطه. بنابراین، از سایت وی با عنوان مواعظ به متن کوتاهی از زندگی اش برخورده و همان را مبنای این پست ساخته است. در سایت ایشان چنین آمده است :

«حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر داراب کلائی در دارابکلا ساری متولد شد. ایشان از سن 17 سالگی وارد حوزه علمیه امام جعفر صادق داراب کلا شده و بعد از مدت کوتاهی برای تحصیل به مشهد عزیمت نمودند و به مدت 7 سال در حوزه علمیه مشهد دروس حوزه را تا سطح خارج (فقه و اصول) ادامه دادند.

در حال حاضر ساکن تهران و یکی از سخنرانان در زمینه اخلاق و خانواده می باشندکه در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است.»

سه‌شنبه ۱٤ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:٠۳ ‎ق.ظ

فرهنگ لغات دارابکلا (15)

به نام خدا. پمبه سرگیر . آن زمان های دوردور دارابکلا، پنبه سرگیری هم شده بود یک شب چرگی و دختر خواهی های مرسوم. این منزل و آن خانه، همه به هم سرَک می کشیدند که پنبه از قوزگ و سرک برگیرند و لحافی برای عروس جهیزه سازند، ولی اصل و اساس این همه به سوی هم رفتن ها، بر بینش و دیدش آن غوزگ! بود. یعنی برآمدگی مُچ پای دخترها. چون از آنجا کارشناسی صورت می دادند مادر و خواهرها که آن دختره ی دور حلقه ی پنبه سر گیری نشسته، وضع اش چرب و نرمه یا سرد و چرمه!؟ ای ای... دامنه شرم و آزَرم داره پیش تر بره و بیش تر بگه و وارد دامنه ی ممنوعه بشه. شب های تار پاییز و زمستان خانه ی هر کی پا می گذاشتی چاشو چاشو پنبه بود با چوپلاق اش. دور هم می نشستند و دسته دسته، طلای سفید را از چوپلاق جدا می ساختند. سپس یا آن را به مرد شریفی به نام مرحوم آقا مرتضی محمدی مشهور به مرتضی چچّی می فروختند و یا انباشتش می کردند و روزی از روزهای نزدیک عروسی دختره ی خوش منظره ی دلخوش گردیده، پنبه ی سفید پَر قو شده ی پمبه تیم از پمبه و چوپلاق جدا شده ی نرم و نُرم را به مرد شریف تری به نام جناب آقای  اِسا محمد آقا مقتدایی و همیارانش می سپردند تا لحاف و تُشک که ما می گفتیم دواج! بدوزند و زن و شوی کال و خام و تازه به هیجان رسیده را حسابی پُخته سازند. نه دواج و مُتکای دراز دونفره را سر مغازه ی خیاطی بدوزند، نه، که در منزل، آن هم با یک هفته تَه چین و  فسنجون و شکم پُری و چای دَم به دم و قومپُوزهای هر دمبیلی و هر ثانیه و هر دم. باغ پنبه اگر کسی داشت، همه دیگه از گوش آن زمین رد می شدند شک می کردند فلانی دختر دم بخت دارد و دلش لَه لَه می زند برای دامادش. ای ای ...

حالا دیگه نه زمین و باغ پنبه میدان عشق بازی ست، که اسمس های گوشه ی اتاق دِنچ، شده معمای دخترها و پسرهای بی پنبه و جنبه. برید ناخن انگشت های شان را چک کنید، از بسّ دست شان به فلز نیکل گوشی موبایل شان خورده برای اسمس بازی های پُز پُزی شون، چروک گردیده. تازه دخترهای دوره ی آن دور دور دارابکلا یعنی عصر پمبه تیم و پنبه سرگیر، نه لاغر مغ مغو و نحیف که زُبده و زُبیده و زاینده بودند. نه مثل حال حالاها تا یه زایمان کرده می گه لگن خاصره ام یعنی تهی گاه، خاسک گرفته. ای ای چه بودند آن دخترها. کار و نان و نام شان یکجا زبانزد بود. نه مثل برخی حالا از فرط کم خوراکی! قیطان شده. که ما با آن و چنگکش می رفتیم دره دله ماهی صید می کردیم. خیلی ها خوب یادشان مانده که پنبه سرگیری فصل مُشمع عشق بود میان پسرها و دخترهای چیز فهم و دارای دِماغ پُر و نیز دَماغ بی جَرح و عمل دارابکلا. دیگه گذشت آن باغ پنبه و پمبه تیم و چوپلاق و اسا ممدآقا مقتدایی و یک هفته بخوار بخواری و ذوقّه ذوقّه کاری. از عروسی یک هفته ای هم کرّ و فرّ بیشتری داشت لحاف دختر دَم بخت دوزی. حیف به آن فصول وصول! دیگه حالا حتی برای گاوها هم پمبه تیمی نمانده تا آخور و توبره اش پُر باشه تا شیری ویتامین دار بده و دختری پُر غوزک دار بسازه! خوب ببینید در عکس زیر از پنبه خبری نیست، کُلزا آمریکا جای پنبه نشسته تا دائم روغن در رگ و قلب ببلعی. حالا هی نفسَک نفسَک بزن و به زن بگو : اَره زنا، امروز مِه کینگکلک چِه وه سیب زنده!!؟؟ و تیر کشنه؟؟ هه؟؟؟ و نیز بگی این متکا چه وه آلرژی دانّه؟ آری، دامنه می گه خوب خیلی معلومه. چون دیگه آن پنبه و پنبه سرگیری ها کجا بود؟ همه ی لحاف و دواج ها و متّکاها، شده پشم شیشه ی نفت خام ما. که با دلار مفت رفته روی اقیانوس آب. از اطلس گرفته تا آرام، بعد فی الفور به 330 جنس مبدّل شده و باز با روی باز و قیمتی گزاف برگشته سراغ ما. و حالا در لا و پهلو و شیار میار ماها، شده پشم شیشه ی خواب و خاس خاسک ها. 280 .

سه‌شنبه ۱٤ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٢۱ ‎ق.ظ

لیف روح چهل و نهم

به نام خدا. روزی بر سر کتاب 728 صفحه ای " زندگانی امام حسین (ع) " نوشته ی ماندگار مرحوم زین العابدین رهنما، آنقدرها مانده بودم تا تمامش کنم. بیش از 180 نکته از آن کتاب ( یار مهربان )، یادداشت کرده بودم که امروز توفیقی شد، لیف روح چهل و نهم را از آن نوشته ام برگزینم که مرحوم رهنما به درستی آورده است : "... این هم از عجائب است. معلوم می شود رذائل هم، به مرور زمان جرمی ( به کسر جیم ) کثیف تر می گیرد... و آدمی گاه ناچار است از آفریده ببُرد تا به آفریدگار بپیوندد.... و این همان موقعی است که روح آدمی از فیض نامرئی... حالت خلّاقیت پیدا می کند. 279 .

دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:۳۳ ‎ق.ظ

باز نشر یک متن دردآور

به نام خدا. با سپاس بی کران از دوست گرامی ام عارف آهنگر در پرداختن بموقع به رنج ملت  آواره و مقاوم فلسطین، متن او را در شرح درد جانکاه مردم باریکه ی غزه ی فلسطین با عنوان این زمین ناآرام منتشر شده در وبلاگش روزنه بخوانید. و به عکس مادر و پنج کودک معصوم شهیدش در متن جناب عارف، خیلی خیره شوید و کمی هم اشک بریزید تا مقداری سبک شوید. اینجا 

یکشنبه ۱٢ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۱۱ ‎ق.ظ

اسراف آب

به نام خدا. ساده بگویم، آیا ما دارابکلایی ها در مصرف آب اسراف نمی کنیم؟ من با یقین می گویم : می کنیم. و چه زیاد هم. در غسل. در باغ. در زراعت. در تمیز سازی ماشین. در آشپزخانه. در شستن لباس و خصوصا در وضوی نماز. وقتی می شود با یک لیوان، آری یک لیوان آب، وضو ساخت و حتی اضافه اش را ریخت در باغ، چرا باید یک مسلمان، مُسرف شود و با چندین لیتر آب، وضوی خدشه دار سازد؟ من بارها مشاهده کردم که برخی، حتی آدمهای متشخٌص و خاص، برای ساختن یک وضو، شیر آب را تا پایان مسّ کشیدن پاها، باز گذاشتند و آب های شُرب خدای مهربان را به فاضلاب فرستادند. حال اگر یک مسلمان روزانه در سه وقت، سه بار وضویی اینچنینی بسازد که می سازد، بحران کمبودی آب بسی زودتر از سال های دورتر، به ما ورود پیدا می کند. و اگر این معمای وضوی اسراف گرایانه ی گناه آلود را، به بالغ بر یک میلیارد مسلمان جهان تعمیم بخشیم، فاجعه ای عظیم جلوی چشممان آشکار می شود. پس بیاییم در دارابکلا از همین امشب، با یک لیوان آب، وضوی مقبول خدا و طبیعت مهربان، بگیریم. یعنی شیر آب را در هر قسمت وضو، یعنی صورت و دست و مسّ، ببندیم و  آب را بی جهت هدر ندهیم. من به لطف حضرت حق و حسّ درونی مسئولیت، و به دور از ریا و مقبولیت!!، فقط و فقط جهت انتشار یک قاعده و حراست، مدت هاست در منزلم این فرهنگ را بشدت عمومی کرده ام و از آن همچنان حفاظت می کنم. و حتی در محل کار و مراکز عمومی و جاهای مختلف، تا الان به صدها نفر تذکر لیّن و نرم داده ام که خوشبختانه پذیرا هم شده اند. حتی روایتی ست از پیامبر اسلام ( ص ) در تفسیر نمونه، سوره ی نحل که آن حضرت اسراف کردن آب وضو در رودخانه ی جاری را هم منع فرمودند؛ چه رسد به آب شهری و محدود و تسهیم شده. با پوزش از همه ی شما بزرگواران، از یک بحث بشدت پیش پا افتاده! ولی فوق العاده حیاتی مثل مایه ی حیات بشری : یعنی آب و آبرو داری.278 .

یکشنبه ۱٢ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٢٥ ‎ق.ظ

پست 277 : به قلم دامنه.  کمک به کوروش. هنگامی که کوروش برای نجات جان مردم فقیر و حتی ناتوان در گویش میان آن دو کوه، از دست دو جبّار فاسد به نامهای یاجوج و ماجوج، گسیل شد، تصمیمی دوراندیشانه گرفت تا سدّی حائل بسازد. امّا همین کوروش که خدا در قرآن  از او به ذوالقرنین یاد می کند و در آیه ی 84 سوره ی کهف، روشن می سازد که به او تمکُّن در زمین و نیز از هر چیزی، وسیله ای به او عَطا کرده است:

اِنّا مَکَّنّا ْلَهُ فِی الاَرضِ و آتَیناهُ مِن کُلِّ شَیءٍ سَبَبا، باز با این همه توان و تمکّن و عطایای الهی و ماموریت آسمانی، از مردم درخواست کمک کرد و این کلمه را بر زبان جاری ساخت:

فاَعینُونی بقُوّة ٍ (آیه ی 95 کهف ). یعنی پس ای مردم، مرا با نیروی ( انسانی ) کمک کنید. روزی هم همین کوروش، قوم یهود را از پلیدی ها و مکافات نجات داد و سرزمین پهنا در پهنای ایران را به رویشان پهن کرد، تا از قساوت ها در امان بمانند. ولی کوروش علیه الرّحمة  چه می دانست که امروزه روز، از دل این قوم نژادپرست خودبرتربین، در سر زمین غصبی فلسطین، نوعی صهیون پرستی مدرن به سبک آن سامری گوساله ساز خائن به آئین حضرت موسی علیه السلام، سربرمی آورد و با تئوری های نژاد پرستانه و قساوت های بی نظیرش، کودک کُش و خون ریز و مسلمان کُش می شود. و حتی همه ی راه های فرار و پناهندگی مردم مظلوم به نقاط دیگر ارض خدا را، از زمین و هوا و دریا و فضا می بندد.

کوروش برخیز و با چشمان بازت ببین که مدارای درست و منطقی تو را چگونه با بدترین نوع جنایات، جواب دادند این قوم بدسرشت سرکش!؟ ای کوروش باز این کلمه ی تاریخی تو زنده شده است که برای نجات مردم مستضعف در بند پاجوج و ماجوج، سدّ ساختی و فاَعینُونی سر دادی. آری کمک کنید به کوروش تا بار دیگر سدّی بسازد بر توحّش یاجوج و ماجوج های جدید صهیون پرست و نیز غربی های چپاول گر غارتگر. آری ای کوروش، امروز ملت مظلوم فلسطین کلمه ی فاَعینُونی (مرا کمک کنید) تو  را به پیشگاه جهانیان سر داده است. آیا کسی است امدادشان کند!!؟؟ وقتی توحُّش مدرن زاده شده است!!؟

ای همه ی وجود داران دارابکلا، موجودیت تان را با انزجار و خشم انقلابی از صهیون پرستان روزگار نشان دهید. مسلمانان مظلوم بی امان به دست دروغ پردازان غرب، قتل عام و غارت می شوند. این است صفحه ی عیان شده ی مدرنیته ی غرب!!!! دامنه هر کار می کند، تا چیزی بنگارد، از رنج و تعَب و البته مقاومت مردمان غیور فلسطین، قلمش به موضوعی دیگر نمی چرخد که نمی چرخد. عکس زیر ملاقات باراک اوباما و شیمون پرز جنایتکار صهیون پرست با بیتیش آیئاتو ملکه زیبایی!!! اتیوپی.

اوقات تو ای اوباما به همین هرزه گری ها سر می شه. نه تدبیر جهان که پُزش را شما آمریکای های غارتگر و سلطه جو به عنوان ارباب جهان می دهین! فلسطین غرق خون هم شود، شما بُزدل های تاریخ یک آه هم نمی کشید. به قول امام خمینی اما اگر یک سگ آمریکایی جایی از جهان زیر گرفته شود، آمریکا عزای عمومی می گیرد و لایحه ی کاپیتولاسیون می نویسد! ای مرگ بر این ننگ تان که هرگز از تارَک تاریخ محو شدنی نیست.

شنبه ۱۱ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱٠:٤٤ ‎ب.ظ

پست 276 : به قلم دامنه. سلحشوری منطقی مسلمان . هدیه ی دامنه به فلسطین در باریکه مسدود غزّه. به نام خدا. حسّ سلحشوری در انسان مسلمان، همیشه باید بیدار بماند. وقتی قرآن در سوره ی عادیات، به سُمّ اسبان سوگند می خورد، منظورش، اسب سرباز و مجاهدان راه خداست. یعنی می خواهد بگوید حتی سُمّ اسب سرباز اسلام نیز مقدّس است.

بنا بر نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و استاد محمد تقی شریعتی در تفسیر نوین، این سوره به علی علیه السلام اشاره دارد. به همان شبیخون زدن غافلگیرانه ی مشهور آن امام هُمام و یارانش در غزوه ی ذات السّلاسل سال هشتم هجرت، در وادی شنزار نزدیک مکّه به دشمن 12 هزار نفری مهیّای حمله ی شبانه به مدینه.

آری، سوره ی عادیات، صدمین سوره ی قرآن، در عظمت نقشه ی سلحشورانه ی امیر مومنان علی علیه السّلام، حسّ سلحشوری را در انسان بیدار می کند و سوره ی زلزال، احساس بازگشت به سوی حقّ را. (برداشت آزاد دامنه از: تفسیر سوره ی عادیات از شهید مطهری)

دامنه، در اول مرداد نیز، در هم آوایی با رنج و کشتار وحشیانه ی مردم مظلوم فلسطین، به دست آمریکای غارتگر و اسرائیل وحشی و اروپای دغل کار، پست یک سوال دامنه از آمریکا را در افشای تناقضات آشکار آزادی و صلح و آدم کشی آمریکا منتشر ساخته بود اینجا.

دامنه، حرف اساسی اش علیه ی آمریکای جنایتکار را و نیز نفرت ناشی از اسلام ناب محمدی اش علیه ی این رژیم کاپیتال پرست هژمون گرا را در زیر دو عکس زیر منعکس ساخته است. برای آشنایی بیشتر با جنگ ذات السلاسل اینجا 

سلاسل هم نام چاهی بود و هم به این خاطر که سپاه دشمن آن شب مثل زنجیر به هم وصل بودند.

همه ی ننگ ها بر تو باد اوباما. تو ذلیلانه کنار دختران خود فقط تماشا می کنی و اربابانت یعنی صهیون های موعود گرای کذّاب، دختران فلسطینی را با دهان تشنه ی روزه ی ماه داغ رمضان، با سلاح های سخت و ساخت آمریکای چپاول گر و سلطه جو، وحشیانه می کشند. رفوضه شدی آهای اوباما. چون از اول هم رفوضه بودی. از همان آغازین روزهای دروغ گویی هایت. به هزاران دلیل معتقد بوده و هستم: مرگ بر آمریکا. اگر همه ی دلایلم را بر فرض مُحال باطل بپندارند؛ فقط به خاطر یک دلیل هم شده باز معتقدم :مرگ بر آمریکا. به همین دلیل حیّ و حاضر آدم کشی ها در فلسطین توسط توی رذل و خونخواران اَرذل از تو، یعنی صهیون های کوه پرست. سامری های گوساله پرست جدید، در عصر مدرنیته به سبک غرب.

چهارشنبه ۸ امرداد ۱۳٩۳ ، ٥:٤٠ ‎ب.ظ

پست 275 : به قلم دامنه : به نام خدا. بعد از 30 افطار (=بازگشایی ها)، حالا خود فطر آمد که عیدی ست از فطرت و سرشت و سرنوشت. پس، بسی بسی اَسعَد بادا عیدفطر بر شماها ای دامنه خوانان بزرگوار. این هم حرف دل دامنه، با قرض الحسنه از گلستان سعدی:

فرق شاهی و بندگی برخاست   چون قضای نبشته آمد پیش

گر کسی خاک مُرده باز کند   نشناسد توانگر از درویش

سه‌شنبه ٧ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:۳۳ ‎ق.ظ

لیف روح چهل و هشتم 

به نام خدا. روزهای هر دو جهان پنج است : روز مفقود : که بر تو گذشت و از دست رفت. روز  مشهود : که تو در آنی. روز مورود : روزی که فردا آید. روز موعود : که مرگ فرا رسد. روز ممدود : که رستاخیر و حشر تو و همه است. لذاست که نبی مکرّم اسلام صلوات الله علیه و آله و سلّم فرمود : مَغبون ( زیان کار ) کسی ست که دیروزش با امروزش یکی ست273 .

دوشنبه ٦ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:۳٦ ‎ق.ظ

پست 272 : به قلم دامنه: به نام خدا. روزشمار این اقدام و سنت اسلامی این گونه بوده است:

1- آغاز رمضان المبارک، لطف خدا شامل شد.

2- دهم رمضان، وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، توسّل کامل شد.

3- نیمه ی رمضان، میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام، تحقیقات و مقدمات کار و تدبیر ما کامل شد.

4- شب های قدر، تقدیر خدا حامل شد.

5- بیست و پنجم رمضان خواستگاری با حضور شیخ وحدت، دایر شد.

6- ساعت 10 امشب جمعه 3 مرداد 1393 همزمان با شب تولد عارف، عقد و دامادی اش، با زوجه ی مطلوبه اش، قایم شد.

7- و نهایتا" این که در ماه مهمانی خدا، سفره های ساده ی افطارمان به لطف خدا، به سفره ی عقد و دامادی عارف مان، با اجرای خطبه ی عقد توسط حجة الاسلام والمسلمین آسید شفیع شفیعی دارابی _پسر عمه ی بزرگوارم_ و جناب شیخ ابوطالب وحدت اخوی مکرّمم و با حضور دکتر شیخ باقر طالبی اخوی معزّزم، واصل شد.

جای مرحوم پدرم حجة الاسلام شیخ علی اکبر طالبی خالی بود. نیز جای مادر قرین السّریرم که از سر بیماری، نای حضور نداشت. خدا شفات دهاد مادرم را. و همچنین حضور روحی و شاد و غیابی روان شاد عمو یوسفم، بسی لمس می شد. بقیه ی متن و عکس در ادامه ی مطلب


ادامۀ مطلب
جمعه ۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ۳:٥۳ ‎ب.ظ

فرهنگ لغات دارابکلا (14) 

به نام خدا. دچکلسّن . یا بچکلسّن. این لغت دچکلسّن مردم دارابکلا، چیزی شبیه دو لغت اطلاعاتی انگلیسی ست. خیلی هم با مسمّاست! یعنی  information و  intelligence service ! اولی : این فور مِی شِن است. یعنی اطلاعات. و دومی این تِلجنس سرویس. یعنی سازمان اطلاعات جاسوسی انگلیس. و به قول خودشان بریتانیا. مواظب باشین. برخی ها آی این گونه اند. دائم می خواهند هم محلی هاشون را دَچکلند. چیزی ازش بگیرند و روزی رسوای شهر شامش کنند. اساسا برخی کار اصلی شان گویی مُخبری ست و سپس اخبارگویی. و من در دامنه، شاید یک روزی مصلحت دیدم، مُخبر و اخبارگو را تبیین و تشریح اش کنم. آری، شاید. بگذارم و بگذرم حالا حالاها. دچکلسّن مثل سرویس جاسوسی انگلیس است. مُنتها، بی سازماندهی و سازمانی بودن. این سعی دارد از او سرَک بکشد و آن، در صدد است از این چیزی بدُزدد. بعد روزی روزگاری، علیه ی یکدیگر بکار آورند. آی بعضی ها لذت می برند از اخبار درونی افراد. از اخبار خانوادگی همگان. از جاسوسی از این و از آن. ذاتش گویی، ضدیت علیه ی دیگری ست! در دارابکلا، متاسفانه برخی ها آی در نون بُری افراد، خاصّه جوانان جویای شغل و اشتغال، مشتاق اند. از این روست که هی هشدار می دهم به جوانان جویای کار و اشتغال و دانشجوی فارغ و غیر فارغ که دور و بر نهاده های مسجد و تکیه باشین فقط. شجاعان امروز خود، روزی از همه ترسوتر بودند که نون شان آجر نگردد. حرف ها را به گول مرتبط کنید که خیلی این وسط صحبت و مصاحبت!! است زیاد.

اساسا یک آدم دچکلیست، یا بچکلیست، سادیسم دارد که یکی را از دور خارج کند. اگر زورش رسید تا می تواند، با دچکلسّن ها و به آنجا!!!! ها راپورت دادن ها،  مانع از اصل اشتغال کسی شود، و اگر شکست خورد و طرف به مکافات فراوان از هفت خان گذشت و شاغل شد، اوی مُخبر فضول حسود استاد دچکلسّن ها، می کوشد، لااقل ارتقای مدیریتی و شغلی و درآمدی اش را سدّی سدید سازد. آخه این که چرا چنین اند عده ای؟ را دامنه هنوز زود است بگوید چرا. ولی روزی می گوید چرا!! این لغت از هر سو نموّ دارد : از توتون جار قدیم. از حمام دله. از داخل مینی بوس. از کوپّه کوپّه شدن در تکیه پیش. از لای نفوذ و فال گوش. از در رفاقت! صوری. از پنجره ی سرقت سوری. از استراق سمع های پر جرائت زوری. از کنار هم نشینی های مجلس عزا و شادی. از دورگرفتن های زنانه یعنی همین جلسه های فوری. و از جاسوسی های هدفمند فوتی. پس مراقب باشین برخی شغل نهان و پنهان و حفاظت شده ی شان در اصل دچکلسّن است و گزارش به آنجاها!!!!!!! بُردن. و اتفاقا طوری اداء و اطوار در می آورند که تو گویی و خیال می کنی عزیزترین کَس توست. حال آن که او خبرچین و دچکل و مَچکلی حرفه ای ست و دست به قلم. و نیز زبان جاری ضدّ و علیه ی رشد و توسعه ات. قلم تیز و گوش تیز و زیان تیز است علیه ی تو. پس حسابی بپّا خود و او را. که او ظاهرش طوری ست و باطنش جوری و جَوری. آباء و اجداد و نیاکان ما چه حکیم بودند که این لغت سیاسی را از بَدو شکل گیری روستا آن را ساختند تا ما را بسازند. پس مراقب باشین دَچکلیست ها، در روستا، که البته قلیل اندر قلیل اند،  آی حرفه ای اند و البته پیش خدا ناشی. 271 .

جمعه ۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ۱۱:۳٠ ‎ق.ظ

پست 272 : به قلم دامنه. به نام خدا. هم اکنون در جهان پنج هزار دین! وجود دارد. که دو هزار و پانصد تای آن فقط در هندوستان  است. و هزار تا هم، به دلیل رواداری ظاهری، در آمریکا.در حاقّّ کثیری از این دین های من درآوردی و شیطانی، جز خُرافه و خیال و اعجاب و اِعوجاج چیزی دیگری نیست.

مثلا در هندوستان، از میان 2500 دین، یک دینی ست که موش پرستان در آن موش پرستی می کنند و ظرف غذا پیش موش می برند و حاجت بنیانی شان را از الاهه ی موش می طلبند! یا در آنجا که گاوان را می پرستند، اگر گاوی وارد مغازه ی آجیل فروشیی شود و تا نیم ساعت و حتی بیشتر، هر آنچه دوست دارد از آن مغازه بخورد، کسی حق تعرّض و رماندن گاو! را ندارد.

اما همان زمان، اگر یک دختر بچه ی یتیم بینوای گرسنه ی از خانه رانده ای، در همان مغازه، یک بادام هندی به خورد خود دهد، تا شکمش از فرط جوع و گرسنگی، کمی از قورقور بیفتَد، دستش را می شکنند! و یا آلت پرستی در حومه ی کومالی ژاپن، که از پست ترین شیوه هاست. اینجا

در زیر عروسی گاو مقدس! و صحنه هایی از موش پرستی در هندوستان! گذاشتم.

عروسی گاو در هندوستان

موش پرستان

جمعه ۳ امرداد ۱۳٩۳ ، ۸:٤۳ ‎ق.ظ

پست 269 : به قلم دامنه : 5. به نام خدا. اصل بیست و سوم: "تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرّض و مؤاخذه قرار داد."

نکته ی دامنه : در قرون وسطی دادگاهی وجود داشت به نام انکیزیزاسیون. یعنی تفتیش عقاید.  برای بشریت، همان تجربه ی شوم اربابان کلیسا در قتل و هَدم دانشمندان و متفکّران، بس است. انقلاب اسلامی ایران به فرمان منع شدید نصّ اسلام، هرگز نمی تواند دست به تفتیش عقاید بزند. این اصل، از اصول اصیل و نقطه ی اوج قانون اساسی انقلاب اسلامی ایران ماست. دامنه، این اصل را قلّه ی قانون اساسی می داند.

پنجشنبه ٢ امرداد ۱۳٩۳ ، ٦:٤٢ ‎ق.ظ

پست 268 : به قلم دامنه.  به نام خدا : حالا با پخش تصاویر اولین مسافران به کره ماه مشخص شد که رئیس جمهور وقت آمریکا چه جمله ی ماهی! به کره ماه هدیه کرده بود:

اینجا مردانی از سیاره ی زمین برای نخستین بار قدم بر سطح ماه گذاشتند. ما در صلح آمدیم٬ برای همه بشریت.

سوال دامنه از آمریکا این است: صلح آمریکایی با چه لغت هایی تعریف می شود؟ زور؟ زر؟ تزویر؟ بمب؟ چپاول؟ سرکوب؟ جنگ؟ دزدی؟ فقر؟ و در یک کلام بازگذاشتن دست کثیف و غارتگر و  غاصب رژیم جعلی اسرائیل در کشتار و قتل عام کودکان روزه دار فلسطینی در نوار باریک و مسدود و در محاصره ی غزّه؟

آیا در تئوری صلح آمریکایی که حتی هدیه به ماه هم شده، انسان های مظلوم و بی دفاع در زیر بمباران بی امان سلاح های پیشرفته ی غربی توسط دژخیمان اسرائیلی، حتی راه و گذرگاه فرار هم ندارند که به یک مکان امنی پناه گیرند؟ آیا این مردم آواره و زیر آوار، نه به دریا، نه به سینا، نه به زادگاه و نه به هیچ کجای وطن اصلی شان و به زمین فراخ و وسیع خدای شان، نمی توانند فرار کنند؟

این است مژده ی صلح آمریکایی به کره ی ماه؟ پس قتل و کشتار و بمب باران این آدمها اسمش چیست آهای آمریکا؟

ما نیک می دانیم که دروغ آمریکایی با صلح آمریکایی و با جنگ آمریکایی و با فرهنگ آمریکایی، بدجوری با هم عجین گشته اند! ای عزیزان ایران و جهان بدانید و می دانید که پارادوکس و تناقض از این واضح تر، آن هم از نوع آمریکایی تا به حال بشر به خود ندیده است.

جملۀ رئیس جمهور آمریکا درحد یک شعار و بلوف: اینجا مردانی از سیاره ی زمین برای نخستین بار قدم بر سطح ماه گذاشتند. ما در صلح آمدیم٬ برای همه بشریت.

چهارشنبه ۱ امرداد ۱۳٩۳ ، ٧:۱۳ ‎ق.ظ


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد